معرفی و دانلود کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)
برای دانلود قانونی کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)
کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، نوشته محسن کاظمی، دربارۀ یکی از مبارزان زن پیش از انقلاب است که به روایت خاطرات و جان فشانیهایش در راه انقلاب میپردازد تا به همگان یادآوری کند که مردان تنها مبارزان این عرصه نبودند و زنانی هم بودند که زنانه بر سر اعتقادات و آرمانهایشان جنگیدند تا این پیروزی را نصیب مردم ایران کنند.
طاهره دباغ که به او لقب مادربزرگ انقلاب را دادهاند از شاگردان آیتالله سید محمدرضا سعیدی بود و با جامعه روحانیت مبارز همکاری داشت. در سال ۱۳۵۳ و پس از دو بار بازداشت توسط ساواک با کمک محمد منتظری و با پاسپورت جعلی از کشور خارج شد. وی و دخترش رضوانه میرزا دباغ، در خاطراتشان از زندان به شکنجههای شدید توسط ساواک اشاره کردهاند.
پس از دستگیری توسط ساواک و تحمل شکنجههای بسیار، به دلیل شدت جراحتها از زندان آزاد شد. ساواک که از زنده ماندن او ناامید شده بود او را آزاد کرد تا مرگش طبیعی جلوه کند اما دباغ پس از جراحی و درمان به خارج از کشور فرار کرد. دباغ ابتدا به لندن رفت و به مدت شش ماه در یک هتل، به عنوان نظافتچی در قبال مقداری غذا و جایی برای خواب مشغول به کار شد.
او در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت کرد. در عربستان سعودی به توزیع اعلامیههای امام خمینی در میان زائران میپرداخت اما بیشتر فعالیتهای او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در سوریه و لبنان زیر نظر محمد منتظری و با حمایت امام موسی صدر میشد. او در برپایی یک اردوگاه نظامی در سوریه برای آموزش چریکهای ضد شاه ایرانی مشارکت داشت و توانست نسل جوانی از ایرانیان مبارز را با تاکتیکهای شبهنظامی آشنا کند. در هنگام اقامت آیتالله خمینی در پاریس دباغ محافظ شخصی او شد و همچنین وظایف اندرونی بیت را نیز برعهده داشت.
وی که از بیماری قلبی رنج میبرد، در روز 27 آبان سال 1395 در بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) دار فانی را وداع گفت.
در قسمتهایی از کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) میشنویم:
شکنجهها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد میکردند که موجب رعشه و تکانهای تند پیکرم میشد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفهای صورت میگرفت. در مواقع حرفهای آنقدر شلاق بر کف پاهایم میزدند که از هوش میرفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور میکردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی میشد طاقت فرسا و جانکاه بود.
یک بار وقتی در اثر درد ضربات شلاق بیهوش شدم و دوباره چشم باز کردم، خودم را در داخل اتاقی که در آن یک میز و صندلی بود، دیدم. پشتم به شدت درد میکرد و زخمهایم میسوخت. از وحشت و ترس خود را به دیوار چسباندم تا اگر دوباره برای شکنجه آمدند، پشتم از ضربات شلاق درامان بماند؛ از شدت خستگی چشمهایم را نمیتوانستم باز کنم، صدای پایی شنیدم. چشمهایم را نیمه باز نگه داشتم، دیدم مأموری وارد شد - خدا عذابش را زیاد کند - چشمهایم را کاملاً بستم و به خدا توکل کردم.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) |
نویسنده | محسن کاظمی |
راوی | افسانه محمدی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
ناشر صوتی | گروه فرهنگی سماوا |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۹ ساعت و ۱۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات انقلاب |
اینجانب بادقت خاطرات خانم حدیدچی، این بانوی باایمان، انقلابی، و نمونه واقعی یک زن اسلامی الهی را گوش نمودم وبسیار لذت بردم وباعث شد براطلاعات ازهرجهت افزوده شود. و بابت صدا و روش بسیار عالی اجراکردن گوینده این اشتیاق عمقی درمخاطب دوچندان میکرد. امیدوارم ازلحاظ مالی که بسیار بسیار ضعیف هستم بسختی کتابی موردعلاقهام را میتوانم تهیه کنم وازخیلی هایش ناچاراً صرف نظر میکنم دستم بازشود وبیشتربتوانم استفاده کنم. کتابهای مورد علاقه بنده خاطرات واقعی از دوران قبل و بعد انقلاب و دفاع مقدس بشدت علاقمندم. کتابهای صوتی نمایشی نباشد خیلی بهتراست و حالت روایی باشد عالی هست. مثل همین کتاب. علی آقائیان یسار قم