معرفی و دانلود کتاب صوتی جنگجوی رویا

معرفی کتاب صوتی جنگجوی رویا

کتاب صوتی جنگجوی رویا نوشته‌ی ویدا اروجی اثری داستانی برای نوجوانان است. نویسنده عقیده دارد که باید برای استعداد، علاقه و رویای خودتان بجنگید. قهرمان این کتاب یک دختر نوجوان به وریا است. او بر سر دوراهی درست و غلط مانده است که آیا رویاهای خود را دنبال کند یا به حرف مادر خود گوش کند. علاوه‌براین ژانر کتاب صوتی جنگجوی رویا تخیلی و فانتزی است.

درباره‌ی کتاب صوتی جنگجوی رویا

کتاب جنگجوی رویا که در سال 1402 توسط نشر مهرک منتشر شده است، به ماجرای دختری نوجوان می‌پردازد که می‌خواهد بزرگ‌ترین و معروف‌ترین نویسنده‌ی جهان شود و بهترین داستان دنیا را بنویسد. بعد دوست دارد یک کتاب‌فروشی مخصوص بچه‌ها بزند که کودکان در آنجا جمع شوند و درباره‌ی داستان‌هایی که خوانده‌اند صحبت کنند. این بچه مدام از موها، پدر و مادرش می‌گوید و تلاش می‌کند معنای زندگی را متوجه شود.

یکی از خوشی‌های قهرمان داستان کتاب صوتی جنگجوی رویا این است که کسی نمی‌تواند خیالات و فکرهای درونی او را بشنود. او خیلی این موضوع را دوست دارد که مادرش نمی‌تواند صدای ذهنی او را بشنود. مادر او همیشه به این دختربچه می‌گوید باید بتوانی شغل خوبی داشته باشی و درآمد عالی پیدا کنی. یکی از مشکلات مادر این کودک این است که دخترش مدام خیال‌پردازی می‌کند؛ پس به او می‌گوید با خیال و رویا نمی‌توانی برای خودت لوازم زندگی را بخری. تو باید بتوانی پول خوبی در بیاوری تا از پس مخارج زندگی بربیایی.

وریا مدام خواب می‌بیند و درگیر مشکلات و فشار عصبی مدرسه است. او تنها می‌خواهد خوشحال باشد؛ اما هیچ درک روشنی از معنای خوشحالی ندارد؛ زیرا فکر می‌کند اگر می‌خواهد خوشحال شود باید مادرش را خوشحال کند. سایه به او وریا می‌گوید که چیزی به اسم رویای آلفا وجود دارد که اگر آن را ببینی؛ یعنی جهان واقعی و رویا به یکدیگر نزدیک شده‌اند. دختر قهرمان داستان می‌گوید که آلفا مرز باریک رویا و واقعیت است. انگار او موفق می‌شود عاقبت وارد یک رویای آلفا بشود.

بخش شانزدهم درباره‌ی مواد لازم برای کیک موفقیت است. بعضی‌ها از موفقیت و بلندی می‌ترسند. بعضی‌ها از تاریکی می‌ترسند. به‌طور کلی بیشتر افراد از چیزهای خاصی می‌ترسند. قهرمان داستان می‌گوید: ترس‌ها رویاهای آدم را می‌کشند. یکی از مضمون‌های کلیدی کتاب صوتی جنگجوی رویا این است که انگار آدم باید با خودش مبارزه کند، خودش را شکست دهد تا فرمانروای قلعه‌ی خودش شود. او داستان سرزمین رویا را شروع می‌کند که نقدهای مختلفی درباره‌ی آن نوشته می‌شود. آقای مداد بی‌رنگ برای این داستان یک نقد می‌نویسد که قهرمان داستان از آن خوشش می‌آید.

بخش هفدهم کتاب صوتی جنگجوی رویا درباره‌ی رسیدن به رویاهای قهرمان دختر داستان است. او درباره‌ی کتاب جنگجوی رویا صحبت می‌کند، درباره‌ی کسانی که رویاهای خود را دنبال می‌کنند و با سختی با همه‌ی موانع می‌جنگند تا بتوانند رویای خود را محقق کنند. او به دروازه‌ی ورودی سرزمین رویا می‌رسد. خانم کیک‌فنجانی دوست وریا به او می‌گوید: یعنی این واقعی بود؟ و وریا به او می‌گوید که این دروازه واقعی بود. خانم کیک‌فنجانی با خواندن کتاب وریا می‌گوید با خواند کتاب تو من هم توانستم به این سرزمین فکر کنم. پسربچه‌ای می‌آید جلو و به وریا می‌گوید می‌خواهد از دروازه رد شود و یک جنگجوی رویا شود. این حرف خیلی روی وریا تأثیر می‌گذارد. او به بچه می‌گوید که باید رویای خاص خود را به روشنی ببینی و برای آن بجنگی.

ارزشمند بودن رویاها از مضمون‌های کلیدی کتاب صوتی جنگجوی رویا است. تمام بچه‌ها قرار است رویابین شوند و برای رویاهای خود بجنگند. وریا که قهرمان داستان جنگجوی رویا است می‌تواند کتاب راهنمای ورود به این سرزمین را پیدا کند و بچه‌های دیگر را به آن‌جا راهنمایی کند. مادربزرگ وریا کسی بوده که کتاب راهنما را حفظ کرده بود. آقای مداد بی‌رنگ هم از حامیان آن‌ها است. او منتقدی است که به این دختربچه کمک می‌کند تا بتواند یک نویسنده‌ی موفق شود.

وریا یک اسم کردی پسرانه به معنای آگاهی و دانایی است. مادر وریا چون فکر می‌کند آگاهی و دانایی، جنسیت ندارد این اسم را روی دختر خود می‌گذارد. این دختر می‌تواند بالاخره به آگاهی و دانایی برسد و در ادامه راهنمای دیگران شود. شباهت‌های این کتاب با شازده کوچولو فوری به چشم شما می‌آید البته در نسخه‌ی ایرانی‌اش. درنهایت اینکه این کتاب درباره‌ی مبارزه برای رویاها است. ویدا اروجی به نوجوانان می‌آموزد که مثل یک قهرمان خیال‌پردازی کنند و برای رویاهای خودشان بجنگند.

گویندگی کتاب صوتی جنگجوی رویا نوشته‌ی ویدا اروجی را سیما خوش چشم انجام داده است. این کتاب با همکاری نشر صوتی سماوا و مهرک تولید شده است.

کتاب صوتی جنگجوی رویا برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب فانتزی و تخیلی برای نوجوانانی مناسب است که می‌خواهند برای رویاهای خود مبارزه کنند و درنهایت یک انسان موفق شوند.

در بخشی از کتاب صوتی جنگجوی رویا می‌شنویم

بر فراز تپه‌های رنگین‌کمان

سلام خیلی خوش اومدین. خیلی خوشحالم که امروز شما رو اینجا می‌بینم. به‌خاطر همراهی و تشویق‌ها و محبت‌های همه‌تون سپاسگزارم. ربان را با قیچی بریدم. خوشحال بودم. خیلی خوشحال. بابا دست روی شانه‌ام گذاشت و گفت ممنونم وریا. اگر تو نبودی این رویا هرگز برآورده نمی‌شد. بچه‌ها و تمام کسانی که آمده بودند برای افتتاح کتاب‌فروشی با خوشحالی وارد شدند. بابا پشت میز ایستاده بود و با ذوق و شوق به سوالات دیگران جواب می‌داد دور تا دورم را نگاه کردم. توی رویای بابا ایستاده بودم و اولین کتاب خودم آن‌جا روی میز به شکل قشنگی چیده شده بود. مامان با نگرانی لبخند کمرنگی زد و به همراه خانم کیک‌فنجانی به سمت کتاب‌ها رفت. می‌دانستم هنوز می‌ترسد و هنوز فکر می‌کند من به زودی شکست می‌خوردم و مجبورم یک حسابدار معمولی شوم. خانم کیک‌فنجانی به دکمه‌ی صورتی رنگ روی مانتویش اشاره کرد و لبخند زد. می‌دانستم چند بار با مامان تلفنی حرف زده بود تا راضی‌اش کند با من آشتی کند. کتاب‌فروشی را جوری درست کرده بودی که بچه‌ها بتوانند بنشینند یا دراز بکشند و کتاب بخوانند. با هم در مورد کتاب‌ها حرف بزنند. اما این کتاب‌فروشی راز دیگری هم داشت. از فکر آن راز دلم پرپر زد.

فهرست مطالب کتاب صوتی