معرفی و دانلود کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن سوز

معرفی کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن سوز

پادشاه رو به آتش کرد و از او پرسید: مگر خاصیت تو سوزاندن نبود، پس چه شده که دیگر نمی‌سوزانی؟ کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن سوز بازنویسی علیرضا شریعتی از بخشی از مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی و در ارتباط با تأثیر اراده‌ی خداوند بر کل جهان است. این حکایت عرفانی، ماجرای آتشی است که چون خدا نمی‌خواهد دیگر نمی‌سوزاند و از قانون طبیعت سرپیچی می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن‌سوز

داستان ابراهیم و آتشی که برای او گلستان می‌شود را همه شنیده‌ایم. ابراهیم پیامبر و برگزیده‌ی خداوند بود و خداوند هم در برابر دشمنان خود از او محافظت کرد و پاداش ایمان و شجاعتش را با گلستان کردن آتش برای او داد. مولانا جلال الدین محمد بلخی با الهام از این ماجرای معروف در ادبیات دینی و بیرون کشیدن مضامین فلسفی و عرفانی آن، حکایت پادشاه مومن سوز را روایت می‌کند. کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن سوز، درواقع اقتباس مولانا از ماجرای ابراهیم و آتش است.

جلال الدین محمد بلخی در کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مؤمن‌سوز، داستان یک معجزه را، که معمولاً امری دور از دسترس انسان‌های معمولی تصور می‌شود، به میان انسان‌های عادی آورده است. برداشت عرفانی او از دین به‌ این شکل است که معجزه و یاری خدا تنها برای برگزیدگان او نیست. درواقع برگزیدگان او محدود به افرادی خاص نمی‌شوند. هرکسی که مؤمن باشد و در اعماق قلبش آتش ایمان واقعی زبانه بکشد، نزد خدا از برگزیدگان است و شامل معجزات و یاری‌های ویژه هم خواهد شد.

علیرضا شریعتی که سال‌هاست در حوزه‌ی روان‌شناسی و مشاوره فعالیت می‌کند، تلاش کرده تا با بازنویسی و تفسیر این حکایت از مثنوی مولوی، مخاطبان خود را برای چند دقیقه به آرامش فراخواند. پادشاه مومن‌سوز یکی از حکایت‌های کتاب مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی است که به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کتاب‌های ادبیات کهن ایران و زبان فارسی شناخته می‌شود. کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن‌سوز را نشر صوتی نوین کتاب گویا با صدای علیرضا شریعتی منتشر کرده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی جزیره‌ی مثنوی

علیرضا شریعتی مانند بسیاری از افراد دیگر اعتقاد دارد که اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی، نوعی درمان و داروی آرام‌بخش برای روح و روان است. او با این نگاه کتاب مثنوی مولوی را که سرشار از حکایات آموزنده و شنیدنی است برگزیده و در هر کتاب صوتی از مجموعه‌ی جزیره‌ی مثنوی یکی از حکایات آن را همراه با تفسیری مختصر به گوش مخاطبان خود رسانده است.

مثنوی، مثنوی معنوی یا مثنوی مولوی، از مهم‌ترین آثار ادبیات فارسی در دوران پس از اسلام است. این کتاب که شامل شش دفتر و مجموعاً 26000 بیت است را جلال الدین محمد بلخی به‌عنوان عصاره‌ای از اندیشه‌های عرفانی‌اش در تلفیق با هنر حکایت‌پردازی و شاعری خود پدید آورده است. چند بیت مشهور به «نی‌نامه»، در آغاز این کتاب آمده‌اند.

کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن‌سوز برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب صوتی برای علاقه‌مندان به ادبیات کهن فارسی و ادبیات عرفانی مناسب است. اگر عرفان شرقی را برای آرامش روحی و روانی خود مناسب می‌دانید از شنیدن این کتاب صوتی لذت خواهید برد.

با مولانا جلال الدین محمد بلخی بیشتر آشنا شویم

داستان زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی (Jalal al-Din Muḥammad Balkhi)، از مهم‌ترین عارفان و شاعران تاریخ زبان و ادبیات فارسی، ماجرایی پرآب‌وتاب و بسیار شاعرانه و زیبا است. جلال الدین محمد بلخی، معروف به مولوی یا جلال الدین رومی، قرن ششم هجری شمسی در بلخ متولد شد. پدر او که از عرفای بزرگ بود، جلال الدین را برای تعلیم علوم مختلف، خصوصاً علوم دینی و عرفانی نزد اساتید بزرگی نهاد. کودکی مولوی هم‌زمان شد با حمله‌ی مغول به سرزمین‌ها و شهرهای مختلفی ازجمله بلخ. پدر جلال الدین به همین دلیل تصمیم گرفت همراه با خانواده‌اش از بلخ کوچ کند. پس از عبور از سرزمین‌ها و بلاد مختلف، در نهایت جلال‌الدین و خانواده‌اش در قونیه ساکن شدند.

سال‌ها گذشت و مولانا جلال الدین محمدبلخی تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین علمای روزگار شد. اما تقدیر برای او حوادثی فراتر از این‌ها را در نظر گرفته بود. ملاقات او با شمس تبریزی، آتش عشق را در دل او زنده کرد. روزهایی که جلال الدین با شمس سپری کرد و عرفان و عشق را آموخت، او را تبدیل به شاعر و عارف بزرگی کرد که امروزه می‌شناسیم. «مثنوی معنوی»، «دیوان شمس تبریزی» و «فیه ما فیه» از مهم‌ترین آثار مولانا جلال الدین محمد بلخی هستند.

در بخشی از کتاب صوتی جزیره‌ی مثنوی: پادشاه مومن سوز می‌شنویم

پادشاهی بود که در دین و آیین خود تعصب بسیار داشت. در کشورش مردمان یکتاپرست کم نبودند، اما او می‌خواست تمام مردم فقط بت او را بپرسند. این بود که دستور داد آتشی عظیم برافروزند. بت خود را در کنار آن قرار داد و به مردم امر کرد که بیایند و به آن بت سجده کنند. آن‌کس که از این کار خودداری می‌کرد، به درون آتش افکنده می‌شد.

مردم گروه‌گروه سجده می‌کردند و از این بلا رهایی می‌یافتند. اما در آن میان زنی بود مؤمن و یکتاپرست که از این دستور سرپیچی کرد. شاه نیز بلافاصله فرمان داد، کودک او را در آتش انداختند. هنگامی که مادر دردمند، کودک خود را در میان آتش دید، هراسان شد و نزدیک بود دست از ایمان بکشد و به بت سجده کند؛ اما...

خواست تا او سجده آرد پیش بت
بانگ زد آن طفل کإنّی لَم اَمُت

فهرست مطالب کتاب صوتی