معرفی و دانلود کتاب صوتی آجیل مشکل گشا

معرفی کتاب صوتی آجیل مشکل گشا

کتاب صوتی آجیل مشکل گشا نوشته‌ی علیرضا آذربایجانی ماجرای اولین روز مدرسه‌ی پسربچه‌ای به نام جواد را تعریف می‌کند که قرار است به کلاس اول برود. جواد آن‌چنان برای رفتن به مدرسه شور و شوق دارد که صبحانه‌اش را نصفه‌ونیمه می‌خورد و برای همین هم، در طول زنگ اول حسابی گرسنه می‌شود...

درباره‌ی کتاب صوتی آجیل مشکل‌گشا

علیرضا آذربایجانی در کتاب صوتی آجیل مشکل‌گشا، تصویری از اشتیاق روز اول مهر و مدرسه رفتن ترسیم می‌کند! جواد، پسرکی هفت‌ساله، قرار است برای اولین بار به مدرسه برود. او از این بابت بسیار خوشحال است و شوروشوق فراوانی دارد. جواد برای اثبات اینکه پسر بزرگی شده، می‌خواهد برخلاف دیگر بچه‌ها به تنهایی به مدرسه برود. او نمی‌خواهد پدر و مادرش مثل والدین دیگر بچه‌ها، در کلاس او را همراهی کنند.

ذوق زیاد جواد برای زودتر رفتن به مدرسه، باعث می‌شود که او از خوردن صبحانه صرف‌نظر کند. هرچه مادرش برای خوردن صبحانه به او اصرار می‌کند فایده ندارد و او عجله دارد که زودتر خود را به مدرسه برساند. سرانجام با اصرار مادربزرگ که خاطرش برای جواد خیلی عزیز است، راضی می‌شود تا نیمی از لیوان شیروعسلش را سر بکشد.

زنگ اول مدرسه برای جواد، شخصیت اصلی کتاب صوتی آجیل مشکل‌گشا، آن‌طور که باید پیش نمی‌رود. او که صبحانه‌نخورده به مدرسه رفته، حالا به ضعف و گرسنگی افتاده و دلش حسابی قاروقور می‌کند. گرسنگی آن‌قدر به جواد فشار آورده که کم‌کم سرش گیج می‌رود و حرف‌های معلم را درست متوجه نمی‌شود. زنگ تفریح می‌خورد و جواد غمگین و گرسنه به حیاط می‌رود و با خودش فکر می‌کند که کاش به حرف مادرش گوش داده و صبحانه‌اش را خورده بود. این فکرها مدام در سرش در حال تکرار شدن است که ناگهان دست گرم و مهربان پدرش، بر روی شانه‌اش می‌نشیند...

کتاب صوتی آجیل مشکل‌گشا اثری از علیرضا آذربایجانی است که توسط نشر صوتی سرو یاسین منتشر شده. این کتاب را با صدای بهرام سروری‌نژاد، آسیه گرجی و نگین خواجه‌نصیر می‌شنوید.

کتاب صوتی آجیل مشکل‌گشا برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب داستان آموزنده برای کودکان 6 تا 12 ساله مناسب است.

در بخشی از کتاب صوتی آجیل مشکل گشا می‌شنویم

طولی نکشید که بچه‌ها با راهنمایی ناظم وارد کلاس شدند. پدر و مادر بعضی از بچه‌ها هم با آن‌ها توی کلاس آمده بودند و آخر کلاس نشسته بودند. جواد خوشحال بود که تنها به کلاس آمده است. قبل از هر کاری خانم معلم خودش را معرفی کرد و از بچه‌ها هم خواست خودشان را معرفی کنند. بعد از معرفی، جواد فهمید دو نفری که پهلوی او روی نیمکت نشسته بودند اسمشان هادی و محسن است. خانم معلم درباره‌ی کتاب‌های درسی و اهمیت درس خواندن و احترام گذاشتن به همدیگر صحبت می‌کرد که جواد کم‌کم احساس گرسنگی کرد تا حدی که دیگر حرف‌های خانم معلم را درست نمی‌فهمید.

فهرست مطالب کتاب صوتی