معرفی و دانلود کتاب شب در «از ما بهترانیه»
برای دانلود قانونی کتاب شب در «از ما بهترانیه» و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شب در «از ما بهترانیه»
کتاب شب در «از ما بهترانیه» مجموعه داستانی به قلم حمیدرضا نجفی، نویسندهی صاحبْسبک ادبیات ایران است. این مجموعه نُه داستان کوتاه را در بر میگیرد که عمدتاً فضایی رازآلود و چهبسا ترسناک دارند.
درباره کتاب شب در «از ما بهترانیه»:
حمیدرضا نجفی در کتاب شب در «از ما بهترانیه» به روایت نه داستان میپردازد که عمدتاً حس ترس، رازآلودگی و وحشت را در ذهن مخاطب تداعی میکنند. گویی شخصیت اصلی داستان در نوعی بیگانگی با خود و جهان پیرامونش به سر میبرد و این چنان سایهای از ترس در دل خود و مخاطبی که همراه با داستان است، میافکند و نگارندهی کتاب شب در از ما بهترانیه به خوبی این بیگانگی و ترس را پیش چشمان مخاطب به نمایش میگذارد. عناوین این داستانها عبارتند از: «داستان با عناوین کلمات ترسناک، فقط یک قدم، صدا، آهو در پیادهرو، اتاق ازمابهتران، تفنگ چوبی، یوم الکَپور، شبکور و یخبندان».
شیرینی داستانهای اثر پیشرو تا مدتها پس از این که کتاب به اتمام میرسد، به جان شما مینشیند و به روحتان نفوذ میکند. نثر روان و پرکشش نویسندهی اثر باعث میشود داستانهای آن به یکی از پرکششترین داستانهای فارسی تبدیل شوند و شما تا انتها با کتاب شب در از ما بهترانیه همراه باشید. دقت بینظیر حمیدرضا نجفی به جزئیات، صحنهسازیها و توصیفات بینقص او از جمله ویژگیهاییست که دو چندان به جذابیت کتاب افزوده است.
کتاب شب در «از ما بهترانیه» مناسب چه کسانی است؟
اگر به داستانهای کوتاه فارسی علاقهمند هستید، کتاب شب در از ما بهترانیه به شما پیشنهاد میشود.
با حمیدرضا نجفی بیشتر آشنا شویم:
سال 1343 بود که این داستاننویس و مترجم نامآشنای ایرانی چشم به جهان گشود. اگر بگوییم حمیدرضا نجفی یکی از پرافتخارترین نویسندگان ایرانیست، اغراق نکردهایم. نخستین رمان او «کوچه صمصام» نام دارد که بسیار مورد توجه اهالی ادب قرار گرفت. همچنین کتاب «باغهای شنی» عنوان یکی دیگر از رمانهای اوست که جایزهی بهترین رمان سال از نگاه بنیاد گلشیری را برای نگارندهاش به ارمغان آورد. از دیگر آثار حمیدرضا نجفی میتوان به کتاب دیوانه در مهتاب اشاره کرد.
در بخشی از کتاب شب در «از ما بهترانیه» میخوانیم:
به سمت پارک آنسوی خیابان رفتم و چاقو را زیر پیراهنم پنهان کردم. تصمیم داشتم آن را داخل کانال آب آن طرف بیندازم. همیشه از حمل چاقو و زنجیر و آتوآشغالهای اینطوری بیزار بودم. پدرم کلکسیون این خرتوپرتها را دارد با خاطراتی از هر کدام. رسیدم کنار پارک، کانال آب پُر از زبالههای شناور بود. قدمزنان در کنارش راه میرفتم. نمیدانم چرا احساس ترس میکردم. منتظر بودم عبورومرور کمتر شود. موش سیاه و بزرگی در کنار پیادهرو از سوراخی درآمد. بیشرف با وقاحت تمام سرتاپایم را ورانداز کرد. روی لبهی سیمانی کانالِ آب دوید و شیرجه رفت توی آب. ایستادم. تصمیم گرفتم چاقو را همان جا پرت کنم. کانال آب را چیزی بند آورده بود و آب بهکندی جریان داشت. زبالهها زیاد شده بودند. احتمالاً سبزیفروشی زبالههایش را داخل آب ریخته بود. ساقهی سبز و کلمهای گندیده قاتی آب سیاه میآمدند. اول که دیدمش، گمان کردم مثلاً دستکش طبی است که پُرآب شده، زرد و کدر. ولی با دقت که نگاه کردم، جریانی مثل برق از سرم به قلبم پایین رفت و بالا آمد. دستی دخترانه با النگوهای پلاستیکی از لای سبزیها بالا آمده بود که با جریان بعدی زباله پایین رفت. دستی دخترانه و ظریف با انگشتری نقره در انگشت سبابه.
چاقودردست کنار کانالِ آب، زیر نور خورشید ماه دوم پاییز ایستاده بودم و دستی زیبا در آب لای سبزیها بالاوپایین میرفت. میان ماندن و بالا آوردن و فرار و فریاد زدن مردد بودم. راه میانه را برگزیدم. دست که رفت پایین فرار کردم و در گوشهی پارک نشستم تا بالا بیاورم. چیزی بالا نیامد. خدایا! حالا با این چاقو چه کنم؟ معدهام درست مثل همان دست دخترانه بالاوپایین میشد ولی چیزی پس نداد. کانال آب روی کاغذ کاهی در صندوقپست که آبش نم پس داده بود. خواب کپورماهی که حالا دیدهام. اینها را به که باید بگویم. چه بگویم؟
فهرست مطالب کتاب
کلمات ترسناک
فقط یک قدم
صدا
آهو در پیادهرو
اتاق ازمابهتران
تفنگ چوبی
یوم الکَپور
شبکور
یخبندان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شب در «از ما بهترانیه» |
نویسنده | حمیدرضا نجفی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 128 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-0624-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک ایرانی |