معرفی و دانلود کتاب شب تلخ

معرفی کتاب شب تلخ

کتاب شب تلخ فیلمنامه‌ای اجتماعی به قلم شاهین فولادوند، ماجرای جنایی دختر دانشجویی که مرتکب به قتل شده است را بازگو می‌کند.

ترانه دختر بیست و پنج ساله‌ای است که در یک درگیری، دختری هم و سن و سال خودش به نام ستاره پورمند را با یک گلدان چینی به قتل می‌رساند. داستان از صحنه‌ی ارتکاب قتل شروع می‌شود.

خانم سرگرد توکلی همراه با مأموران نیروی انتظامی به محل حادثه می‌رسند و ترانه شوکه از اتفاقی که پیش آمده میان جمع قرار گرفته است. ظاهراً سرگرد توکلی و ترانه از قبل با هم آشنا هستند. به این دلیل که توکلی، ترانه را در اولین برخورد به اسم کوچک صدا می‌زند. مأمورین ترانه را سوار ماشین می‌کنند و با خود می‌برند و ماجرا با پیگیری این قتل ادامه دارد.

اغلب بر این باورند که فیلمنامه‌نویسی یک اثر مستقل نمی‌باشد و صحنه‌ها و سکانس‌هایی خام‌اند که برای به تصویر کشیدن، نیازمند یک کارگردان است. شاهین فولادوند نویسنده‌ی کتاب این اعتقاد را قبول ندارد و معتقد است نمی‌توان گفت که یک سناریوی نوشته شده‌ی کامل، بی‌اساس و ماده‌ی خامی می‌باشد که باید حتماً به فیلم تبدیل شود.

عده‌ای دیگر هم بر این باورند که اگر یک فیلمنامه به فیلم تبدیل نشود دیگر فیلمنامه نیست و ممکن است که این حرف تا حدودی درست باشد ولی باز هم برای تمامی فیلمنامه‌ها سازگاری ندارد. برخی فیلمنامه‌ها هستند که به فیلم تبدیل نشده‌اند اما می‌توان بارها آن‌ها را خواند و از خواندنشان هم لذت برد و این کار می‌تواند یک هدف آموزشی برای علاقه‌مندان به این حرفه تلقی گردد.

خواندن فیلمنامه‌ها به دلیل کم بودن حجمشان برای خوانندگان جوان و کم‌طاقت امروز که از خواندن داستان‌های طولانی فاصله گرفته‌اند، می‌تواند لذت خواندن یک روایت ادبی را به آن‌ها بچشاند. فیلمنامه‌ها هم جزیی از ادبیات داستانی‌اند و چه به فیلم تبدیل شوند و چه نشوند، نباید اصالت و ظرافت نویسنده اثر از بین برود.

در بخشی از کتاب شب تلخ می‌خوانیم:

فریال: توی بازجوئی‌ها، ترانه حرفای عجیبی می‌زنه یا چیزهایی می‌نویسه که آدمو به شک می‌اندازه... به کل عوض شده، اصلاً اون قدر جرأت نداشت که یه روزی بخواد دست به قتل کسی بزنه؟!
نگین: آدم‌ها توی شرایط‌شون جرأت نشون می‌دن...!
فریال: [باخته] توی دار دنیا بعد از شهادت همسرم، دو تا دوست برام موند، ترانه و شقایق... حالا یکی زیر تیغه یکی هم غصه‌دار عشق از دست رفته اش...!
نگین: [جا خورده] می‌دونم که وضعیت شقایق رو از چشم من می‌بینین ولی باور کنین که...
فریال: نه عزیزم، منظورم تو نیستی!
نگین: ولی از نظر شقایق من یه مجرم‌ام...؟!
فریال: [از او دفاع می‌کند] نه این طور نیس، تو کسی توی زندگی نداشتی که به خواسته‌ی سیامک تن دادی، این سیامک که مجرمه و باید تاوان جرم‌شو بده... [مکث] تو یه زن تنها بودی...
نگین: آدم تنها، قانون و شرع نمی‌شناسه؟!
فریال: تو کار غیر شرع انجام ندادی...!
نگین: اما همه با نگاهشون منو مقصر می‌دونن...
فریال: تو وکیل خوبی هستی نگین، نباید به خودت سخت بگیری و خودتو دست کم بگیری... یه زن تنها همیشه به یه هم‌دم نیاز داره...
نگین: ولی از دید همه یه زن مطلقه فقط به یه مرد نیاز داره...
فریال: احساس ضعف نکن، تو هر کاری کردی عاقلانه تصمیم گرفتی، من می‌دونم...

فهرست مطالب کتاب

یادداشت نویسنده
شخصیت‌های اصلی فیلمنامه
متن کامل فیلمنامه