معرفی و دانلود کتاب شاه آرتور و شوالیه‌های میزگرد

معرفی کتاب شاه آرتور و شوالیه‌های میزگرد

کتاب شاه آرتور و شوالیه‌های میزگرد نوشته‌ی هوارد پایل به ماجراجویی‌های پسر جوان و بی‌تجربه‌ای به نام آرتور می‌پردازد که درنهایت بزرگترین و قدرتمندترین پادشاه بریتانیا می‌شود. افسانه‌ی شاه آرتور یکی از مشهورترین داستان‌های جهان است که آشنایی با آن خالی از لطف نیست.

در روزگاران قدیم شهر رم بزرگترین شهر دنیا محسوب می‌شد و پسر شجاعی به نام آرتور در آن زندگی می‌کرد. در آن ایام هیچ‌کس بر بریتانیا حکومت نمی‌کرد و شاه اوتر نیز درگذشته بود و جانشینی نداشت.

بزرگان و اشراف در جست‌وجوی جانشین مناسبی برای شاه فقید بودند. این موضوع به حدی اهمیت داشت که میان قدرتمندان برای دسترسی به تاج پادشاهی جنگ صورت گرفت. مرلین که بزرگترین جادوگر دربار آن ایام بود شمشیر معروف اوتر را که اکسکالیبر نام داشت در سنگی فرو کرد. او به همه گفت که هر کس می‌خواهد پادشاه انگستان بشود باید این شمشیر را از دل سنگ بیرون بکشد. تنها کسی که توانست این کار را انجام دهد همان آرتور جوان بود که تبدیل به بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین پادشاه یریتانیا شد.

افسانه‌ی شاه آرتور (King Arthur) در شکل‌گیری فرهنگ اروپا تأثیر شگفتی دارد؛ بنابراین، اگر تمایل به آشنایی با فرهنگ و افسانه‌های ملل گوناگون دارید پیشنهاد می‌کنیم، کتاب شاه آرتور و شوالیه‌های میزگرد (Howard Pyle's King Arthur and the Knights of the Round Table) را از دست ندهید. هوارد پایل (Howard Pyle) در این کتاب خواندنی روایتی دلچسب و منسجم ارائه می‌دهد که تجربه‌ی خواندن این قصه‌ی جذاب را برای شما دلچسب‌تر می‌کند.

در بخشی از کتاب شاه آرتور و شوالیه‌های میزگرد می‌خوانیم:

آرتور گفت: «برادر، تمام حقیقت را به تو می‌گویم. در حقیقت نتوانستم در چادر شمشیر را پیدا کنم. ترسیدم که مبادا شما در نبرد شکست بخورید. در همین هنگام به یاد شمشیر کنار کلیسای جامع افتادم و به آنجا رفتم. آن را به راحتی بیرون کشیدم و در شنل خودم پیچیدم و دویدم تا آن را به شما بدهم.»

سِر کِی افکارش را جمع‌وجور کرد. «برادرم از اهمیت کاری که کرده است، باخبر نیست. چرا من مدعی دستاورد بزرگ او نشوم و افتخارش را به دست نیاورم؟»

سِر کِی دستور داد: «شنل و شمشیر را به من بده و به هیچ‌کس نگو که چه کرده‌ای. این راز بین خودمان بماند. حالا برو به پدر بگو فوراً به اینجا بیاید.»

آرتور جوان از کاری که کرده بود و معنای آن کاملاً بی‌خبر بود.

او به سِر آکتور گفت: «پدر شما باید فوراً بیایید. کِی خواسته که مستقیم به چادرمان بروید. فکر کنم چیزی خارق‌العاده‌ای برای گفتن دارد.»

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: تولد پنهانی
فصل دوم: شمشیر در سنگ
فصل سوم: شاه جدید
فصل چهارم: شوالیه‌ی سیاه
فصل پنجم: شوالیه‌ی سیاه آشکار می‌شود
فصل ششم: اِکسکالیبور
فصل هفتم: قدرت غلاف
فصل هشتم: شاه در لباس مبدل
فصل نهم: قهرمان سفید
فصل دهم: سقوط دوک
فصل یازدهم: میزگرد
فصل دوازدهم: عروسی سلطنتی
فصل سیزدهم: نقشه‌ی شیطانی مورگانا
فصل چهاردهم: سرنوشت مرلین
فصل پانزدهم: حیله‌گری مورگانا ادامه می‌یابد
فصل شانزدهم: جنگ بین دوستان
فصل هفدهم: رفته تا ابد