معرفی و دانلود کتاب صوتی سرود کریسمس

معرفی کتاب صوتی سرود کریسمس

کتاب صوتی سرود کریسمس اثر رمان‌نویس مشهور انگلیسی سده نوزدهم میلادی چارلز دیکنز، داستانی در مورد اسکروچ، پیرمردی ثروتمند و نامهربان است که بدخلقی‌ها و خساست‌هایش باعث شده تا همه از او فراری باشند، در یکی از شب‌های آستانه‌ی سال نو، اشباحی به سراغش می‌آیند و او نمی‌داند که چه آینده‌ای در انتظارش است.

این کتاب صوتی خلاصه رمان مشهور سرود کریسمس (A Christmas Carol) است، رمانی حکومتی که توسط نویسنده‌ی معروف انگلیسی، چارلز دیکنز (Charles Dickens) به نگارش درآمده و به یادماندنی‌ترین و خلاق‌ترین شخصیت‌های داستانی را ایجاد کرده است. از او به عنوان یکی از درخشان‌ترین رمان‌نویسان زمان پیروزی یاد شده است. دیکنز در دوره‌ی حرفه‌ای کار خود نه تنها در موفقیت و مشهور بودن پیشگام بود بلکه توسط محققان و منتقدان برای تعبیر و تفسیرش از حقوق کودک، احساسات، موضوعات اصلاحات اجتماعی و آموزش و پرورش، مورد تقدیر قرار گرفت.

ابنزر اسکروج (Ebenezer Scrooge)، شخصیت اصلی این رمان، تاجر ثروتمند و مشهوری است که در لندن زندگی می‌کند، او با توجه به ثروت فراوانش بسیار خسیس است. او در خواب روح شریک مرده‌اش، جیکوب مارلی را می‌بیند. روح مارلی در حالی که غل و زنجیر سنگینی را با خود حمل می‌کند، در جهان پرسه می‌زند. این غل و زنجیر براساس بی‌تفاوتی و بی‌احساسی او نسبت به اطرافیانش در زمانی که زنده بود، ایجاد شده است.

مارلی به اسکروج می‌گوید اگر زندگی و اخلاقش را عوض نکند، همانند او به زنجیر کشیده می‌شود. در ادامه مارلی سه زمان گذشته، حال و آینده‌ی زندگی اسکروج را در برابرش نمایان می‌کند و موجب تغییر و تحول شخصیت او می‌شود. اسکروج با دیدن کارهای خود در گذشته و آن چه در آینده بر سرش خواهد آمد، پشیمان شده و خود را باز می‌یابد و در آخر به شخصیتی مهربان، بخشنده و دوست داشتنی مبدل می‌شود که روح واقعی کریسمس را دریافت کرده است.

زمانی که تمام مردم، در شهر پوشیده از برف لندن، در حال جشن گرفتن کریسمس در کنار خانواده‌هایشان هستند، اسکروج توسط روح‌های گذشته‌اش احاطه شده است. عشق بیش از حد او به پول موجب شده از جامعه و مردم دور و به یک آدم تنها و تلخ تبدیل شود.

این داستان شگفت‌انگیز و گیرا، شما را با خود به سفری مملو از احساسات و تفسیر درستی از واقعیت‌های فراموش نشدنی در زمان حکومت ملکه ویکتوریا در قرون وسطا می‌برد. زمینه‌ی درام‌ رمان و محدوده‌ی گوناگون احساسات هر فرد که ابعاد و اندازه‌ی چند وجهی خودش را دارد، به مخاطبین اجازه می‌دهد تا در احساسات هر کدام از شخصیت‌های داستان فرو بروند. شخصیت اصلی داستان، ابنزر اسکروج، یک مرد خسیس و پیر است که ارزش ثروت را از هرچیزی بیشتر می‌داند.

او ترجیح می‌داد با رد کردن و نپذیرفتن حسن نیت‌ها و جشن و هلهله‌های کریسمس، با ثروت خود و مستخدم بیچاره‌اش، باب کراچیت، تنها باشد. هرچند باب از نظر رفاه مالی بسیار ضعیف بود، اما باز هم به برکت تعطیلات کریسمس خوش‌بین بود.

شب قبل از کریسمس، به یک گردش ماورایی تبدیل می‌شود، هنگامی که یک روح از گذشته، در ضمیر ناخود آگاه ابنزر اسکروج، در می‌زند. همراه با شریک کاری فوت شده‌اش جیکوب مارلی. روح‌های کریسمس گذشته، حال و آینده او را به یک سفر متحول کننده در سراسر زندگی‌اش می‌برند. مخاطبین در این اثر از اتفاقات اصلی دوران کودکی‌اش، داستان‌های تحقیر آمیز دوران نوجوانی‌اش و احساسی که به فقر داشت که باعث شد او برای همیشه تغییر کند، لذت می‌برند.

این اثر اولین‌بار در سال 1843 در کریسمس منتشر شد و تاکنون جزء پرفروش‌ترین و درخشان‌ترین کتاب‌های حوزه داستان در سراسر جهان است و با استقبال بی‌نظیری از سوی مردم جهان رو به رو شده و از روی آن نمایشنامه، فیلم و برنامه‌های تلویزیونی متنوعی ساخته شده است.

سرود کریسمس، مانند اغلب داستان‌های دیکنز، ترس دوران بچگی‌اش از فقر و بینوایی را بیان می‌کند و به عنوان یکی از تاثیرگذارترین داستان‌های کریسمس در تاریخ ادبیات انگلیس یاد شده است. در همه‌ی آثار دیکنز تلفیقی از خیال‌پردازی، واقعیت‌های اجتماعی و دوران کودکی خودش را می‌توان دید. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به داستان دو شهر، سرود کریسمس و الیور توئیست اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی سرود کریسمس می‌شنویم:

اسکروج از خوشحالی فریاد زد: «وای! اینکه علی‌بابائه. همون علی‌بابای درست‌ کار پیر. آره، خودشه. یک روز کریسمس که این بچه رو اینجا تنها گذاشته بودند، علی‌بابا برای اولین‌ بار درست با همین سر و‌ وضع به سراغش اومد. پسر بچه‌ی بیچاره. اون دو تا هم که اونجا دارند می‌رند، ولنتاین و برادرش، اورسون، هستند که توی جنگل زندگی می‌کرد. اسم اونی که وقتی خواب بود با زیرشلواری، کنار دروازه‌ی دمشق گذاشتنش چی بود؟ نمی‌بینیش؟ این هم داماد سلطانه که عفریت اون رو سرنگون کرد، همونی که روی سرش ایستاده. حقشه. دلم خنک شد. اصلا چطور به خودش جرأت می‌داد با شاهزاده‌ خانم ازدواج کنه؟»

اگر در شهر به گوش همکاران اسکروج می‌رسید که او وقتش را برای چنین موضوعاتی صرف کرده و صدای بلند او را هنگام گریه و خنده می‌شنیدند یا چهره‌ی هیجان‌زده و برافروخته‌ی او را می‌دیدند، حتما تعجب می‌کردند.

اسکروج فریاد زد: «این هم طوطیه، با اون پرهای سبز و دم زردش. یک چیزی هم مثل کاهو بالای سرش سبز شده. اون هم رابین کروزوی بیچاره هست. وقتی از سفر به دور جزیره برگشت، طوطی بهش گفت: «رابین کروزوی بیچاره، کجا بودی؟» رابین کروزوی فکر می‌کرد داره خواب می‌بینه اما، خواب نبود. می‌دونید، صدای طوطی بود. این هم فرایدیه که برای نجات زندگیش به‌ سمت نهر کوچیکی می‌دوه. آهای! هی!»

اسکروج سپس با تغییر حالتی سریع که بعید بود چنین کاری انجام دهد از روی دلسوزی برای کودکی خودش گفت: «پسر بچه‌ی بیچاره» و دوباره هق‌هق به گریه افتاد. اسکروج دستش را در جیبش فرو برد، نگاهی به اطرافش انداخت و بعد از‌ اینکه با سر آستینش اشک‌هایش را پاک کرد باخودش گفت: «کاش... اما دیگه خیلی دیر شده.»

فهرست مطالب کتاب صوتی