معرفی و دانلود کتاب سوار سرنوشت
برای دانلود قانونی کتاب سوار سرنوشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سوار سرنوشت
کتاب سوار سرنوشت، یک مجموعهداستان از علیرضا محجوبی است که سه ماجرای متفاوت را روایت میکند. روایتهایی تلخ از زندگیهای تحت ظلم، شکنجه و فقر. نویسنده در این کتاب، بهشکلی ساده و روان، نتایج تصمیمات اشتباه آدمی و روی تاریک انسانها را نشان میدهد و هر داستان با اتفاقات پیدرپی خود، خواننده را تا به انتهای ماجرا میکشاند.
دربارهی کتاب سوار سرنوشت
فقر یا عشق، هیچوقت توجیه خوبی برای اقدامات اشتباه، دردسرساز و تصمیمات مهلک انسانی نیستند؛ دستِکم نه آنقدر که به تغییر سرنوشت بینجامد!
علیرضا محجوبی، در کتاب سوار سرنوشت، سه ماجرای متفاوت را در سه موقعیت جغرافیایی - زمانی مختلف بهتصویر میکشد. داستانهایی از زندگی افرادی که تحت تاثیر فقر و بیپولی، ظلم و تبعیض و اتفاقات ناگهانی، سرنوشت متفاوتی پیدا میکنند.
نویسنده در داستان اول با عنوان «ما بیگانه بودیم»، ماجرای کارگران سیاهپوست تحت شکنجه و فشار از جانب اربابشان را به تحریر درآورده است که در تعلیق بین فرار از ظلم بیش از اندازهای که تجربه میکردند و تحمل کردن شرایط بهسبب ترس از عاقبت نامعلوم و یحتمل دهشتناک دنیای بیرون، قرار داشتند؛ و سرانجام اتفاقی، زندگی آنان رو بهگونهای دیگر رقم میزند.
علیرضا محجوبی در داستان دوم، با عنوان گورکن، راوی سرگذشت غمانگیز فردی بهنام خلیل است که از کودکی تجارب بسیار ناخوشایند و زندگی سراسر سختی را از سر گذرانده؛ او با تصمیمات ناگهانی و بهدلیل فکر نکردن به عاقبت اعمال خویش، سرگذشت عجیبی پیدا میکند.
در نهایت در داستان پایانی با نام شکارچی، نویسنده با شخصیتهای روسی وارد میدان میشود و ماجرای مردی را بهتصویر میکشد که در آستانهی ازدواج، اتفاقاتی تراژیک و دراماتیک را تجربه میکند که سرنوشت او را بهگونهای متفاوت رقم میزنند.
کتاب سوار سرنوشت را علیرضا محجوبی نوشته و انتشارات ویکتورهوگو آن را به چاپ رسانده است.
کتاب سوار سرنوشت برای چه کسانی مناسب است؟
تمامی دوستداران داستانهای کوتاه فارسی و خوانندگان روایتهای معاصر میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند.
در بخشی از کتاب سوار سرنوشت میخوانیم
پیرمردی با صورتی سرخگون و هیکلی تنومند و موهای سفید که روی پیشانی بلندش ریخته بود بهسمت پدرو آمد. ایوانوویچ پدر باریوس روسی اصیلزاده و پدرش از نوادگان پتر کبیر بود. قدمبهقدم خود را به پدرو نزدیک میکرد. دستانش را باز کرد و پدرو را در آغوش گرفت و به زبان روسی خوشآمد گفت. دست پدرو را در دست میفشرد. به اتفاق داخل رفتند. در خانه که باز شد قاب عکس پتر کبیر با آن لباس زربفت و گردنبند الماسی که دور گردنش بود و با چشمان پر فروغ به دور دستها خیره شده بود، دیده میشد.
بالای شومینه دو شمشیر با کلاهخود قرار داشت. بوی معطر عود فضا را پر کرده، فرشهای زرشکی هال بزرگ را پوشانده بودند. مبلهای سلطنتی که روی دستهاش کلهی شیر نمایان بود و کمد دیواری بزرگی پر بود از بشقابهای طلاکاری شده و قلمدوش که روی میز کنار دیوار دیده میشد. پدر باریوس گفت: راحت باشید. و دستی روی شانههای پدرو زد. پدرو روی مبل نشست. در این هنگام زنی با موهای شرابی و دماغی کوچک و صورتی ریز نقش با چشمان درشت و موهایی که روی شانهاش پراکنده بود سلام کرد. او ساندرینا نیکلوویچ همسر ایوانوویچ بود. دستان لاغرش را بهسمت پدرو دراز کرد و با لبخندی که روی لب داشت گفت: پدرو خوش آمدید.
پدرو از جا بلند شد، دست ساندرینا را فشرد و گفت: من هم از ملاقاتتان خوشوقتم.
فهرست مطالب کتاب
ما بیگانه بودیم
گورکن
شکارچی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سوار سرنوشت |
نویسنده | علیرضا محجوبی |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 140 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-8293-00-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |