معرفی و دانلود کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی
برای دانلود قانونی کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی
آشپزی گاهی بهانهای است برای یادآوری لحظات خاص و یا ایجاد خاطرات شیرین. فاطمه ستوده در کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم، به قول خودش یازده روایت آبگوشتی را با طنزی دلنشین ارائه داده است. وی در این کتاب، داستان زن سی سالهای را نقل میکند که ادبیات خوانده، از کار بیکار شده است و حالا برای فرار از ملال و افسردگی، غذاهای خاطرهانگیز خوشعطر و بویی را میپزد. وی از این طریق هم قصه میگوید و هم به ما آشپزی یاد میدهد.
دربارهی کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم
بیان دلنشین و طنز جذاب فاطمه ستوده در کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم، به این اثر جذابیت خاصی بخشیده است. به نحوی که با خواندن یک داستان از کتاب، نمیتوانید بیخیال خواندن بقیه بشوید. همچنین کتاب بهنحوی تدوین شده که میتوانید آن را باز کنید و هر داستانی را که دلتان بخواهد بخوانید. عنوان هر داستان، یک غذا است و در آن فوت و فنهای جالب آشپزی نیز آموزش داده میشود. آبگوشت، خورش کرفس، کتلت، یتیمچه و ... در این کتاب هر غذا قصهای برای گفتن دارد.
برای مثال روایت سبزیپلو با ماهی در این کتاب بسیار دلنشین است. نویسنده که از ماهی متنفر است، به خاطر رضایت میهمان خود که پیرمردی از یک خانهی سالمندان است، شب عید این غذا را به همراه همسرش آماده میکند. و یا در داستانی دیگر، برای راوی میهمانی اهل گجرات آمده و او میخواهد سنگ تمام بگذارد؛ بنابراین یک چیکن تیکا ماسالای خوشمزه میپزد که از نمونهی هندیاش هم خوشعطر و لعابتر است.
کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم، صرفاً یک کتاب خاطرات یا دستور آشپزی نیست؛ در آن میتوانید دغدغههای زن جوان ایرانی را بیابید و ببینید که در اوج تلخیها چطور میتوان به زندگی رنگ و بویی بخشید و آن را تاب آورد.
کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از آشپزی خوشتان میآید و دوست دارید قصهی غذاها را بشنوید، مطالعهی این کتاب به شما پیشنهاد میشود. همچنین اگر به داستانهای رئالیستی ایرانی با صدای زنانه علاقهمند هستید، این کتاب میتواند انتخاب خوبی برای شما باشد.
در بخشی از کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی میخوانیم
همانجورى ایستادم پشت کانتر آشپزخانه. مىخواستم سبزىهاى جوان بهارى را پاک کنم. تخیلم زودتر از خودم افتاده بود جلو. دستهایم داشت سبزى پاک مىکرد و تره خرد مىکرد و ترب گُل مىکرد و گِلهاى شاهى را مىگرفت و مغزم داشت یتیمچه مىخورد. یکهو دنیا ایستاد. چشمهاى آهو آمد جلوِ چشمم. نالهام گرفت. مولانا خودش را کوبید توى کلّهام. توى سرم ماشین لباسشویى روشن شده بود. هرچه شعر از دیوان شمس بلد بودم، بیت به بیت، رژه مىرفتند جلوِ چشمهایم: «هم شانه و هم مویى هم آینه هم رویى/ هم شیر و هم آهویى هم اینى و هم آنى.» یک بیت دیگر از آن گوشه و کنار مغزم خودش را مىکشید بیرون و مىآمد خودش را مىمالاند روى پیشانىام و بعد سُر مىخورد و مىآمد نوک زبانم: «در آ ساقى دگر باره بکن عشاق را چاره/ که آهوچشم خونخواره چو شیر اندر شکار آمد.» هرچى با بوى پیازداغ و دلبرى گوجههاى کلاهبهسر نشئه شده بودم، همهاش دود شد و رفت هوا. چشمهاى آهو از جلوِ چشمهایم کنار نمىرفت. چشم در چشم. آینه در آینه. چهرهبهچهره. موبهمو. با گوشه چشم خیس، خودم را کشاندم کنار تابه. خواستم حال و هوایم عوض شود. حواسم نبود یتیمچه باید بىکس و کار باشد. جوانى کردم. جاهلى کردم. چند قطره زعفران چکاندم توى تابه. بادمجانها رنگ به رنگ شدند. گوجهها گُل کردند. پیازداغها سر حال آمدند. اما همه آرمانهایم پکید. یتیمچه باید بدبختْ بیچاره باشد. بىهمهچیز باشد. آدم وقتى مىبیندش، یاد بدهکارىهایش بیفتد. یاد مصائب روزگار بیفتد. یتیمچهاى که زعفران داشته باشد، یتیمچه نیست. یک بىهویتِ بىاصل و نسب خاکبرسر است. ملغمه است. شلمشورباست. یتیمچهاى که به خودش زعفران ببیند، الینه مىشود مىرود پى کارش. از خودبیگانهاى بىصفت.
فهرست مطالب کتاب
1: آبگوشت
2: خورش کرفس
3: نان و پنیر و گوجه
4: یتیمچه
5: کلهپاچه
6: خورش هویج
7: پاى چوپان
8: کتلت
9: سبزىپلو و ماهى
10: آش شلهقلمکار
11: چیکن تیکا ماسالا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی |
نویسنده | فاطمه ستوده |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 96 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-48-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی، کتابهای داستان و رمان طنز ایرانی |