معرفی و دانلود کتاب سراب زندگی
برای دانلود قانونی کتاب سراب زندگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سراب زندگی
شیرین حق پرست در کتاب سراب زندگی، سرگذشت دختری را شرح میدهد که برای گذراندن امور زندگی خود و مادر پیرش، سخت کار میکند و زحمت میکشد تا اینکه روزی با نگاه مردی در اتوبوس، ضربان قلبش بالا میرود و احساس عجیبی را درون خود تجربه میکند.
دربارهی کتاب سراب زندگی:
عاطفه دختری است که پدرش را از دست داده و با مادر پیر خود در خانهای قدیمی زندگی میکند. او باید هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار شود، خانه را مرتب کند و بعد از آماده کردن صبحانه، به محل کار خود برود. در یکی از همین روزمرگیهایش، در اتوبوس مردی را میبیند و ناخودآگاه بوی ادکلنش، دستهای مردانهاش و نگاه گیرایش قلب عاطفه را میلرزاند. او روزها و شبهایش را با یاد آن مرد میگذراند تا اینکه روزی دست سرنوشت آن دو را دوباره مقابل یکدیگر قرار میدهد و داستان آغاز میشود...
کتاب سراب زندگی برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن رمانهای عاشقانهی ایرانی علاقه دارید، این کتاب مناسب شماست.
در بخشی از کتاب سراب زندگی میخوانیم:
اتفاقات امروز رو مرور میکردم که یهدفعه به یاد مرد غریبۀ تو اتوبوس افتادم. ناخودآگاه بوی ادکلنش رو احساس کردم. دلم لرزید. به یاد دست مردونهاش افتادم که میلۀ صندلی اتوبوس رو گرفته بود. لباسای اتوکردهاش! نگاه گیراش! حتی یاد لحن خداحافظی آخرش. چقدر بعضی از آدما به یادموندنی هستن. تو اون همه مسافر چرا من فقط اون مرد غریبه یادم مونده؟! چشمام خسته بود، به زحمت باز نگه داشته بودم. با فکر اینکه شاید دوباره ببینمش چشمام رو بستم و با یادش به خواب عمیقی رفتم. خواب دیدم کنار مرد غریبه وایستادم. با تمام وجود خوشحالم. دستم تو دستشه و خودم رو خوشبختترین میبینم. یه دفعه یه نفر میاد مرد غریبه رو صدا میزنه و اون دستم رو رها میکنه و میره، حتی پشت سرشم نگاه نمیکنه و من به دورشدنش نگاه میکنم... با صدای زنگ ساعت کوچیکی که کنارم بود از خواب پریدم. دکمۀ میلهای پشت ساعت رو زدم داخل تا صداش قطع بشه. چقد زود صبح شد! ساعت چهار و ربع بود. دلم میخواست بخوابم. حال بلند شدن نداشتم. هنوز از خواب سیر نشده بودم. بعد از جمع و جور کردن خونه و آماده کردن صبحونه و ناهار مادرم آروم رفتم بالای سرش و گفتم:
مامان جون کاری نداری؟ من دارم میرم. همه چیزو آماده کردم، قرصاتم جدا کردم بالای سرت تو نعلبکی ریختم. بعد از صبحونه و ناهار یادت نره بخوری! مراقب خودت باش. زیاد از جات بلند نشو. رفتی دستشویی با عصا برو. حواست باشه پات به جایی گیر نکنه بخوری زمین.
مادرم چشماش رو باز کرد و گفت:
دخترم برو مادر. حواسم هست، نگران نباش. تو هم مواظب باش. خدا خیرت بده. برو مادر دیرت نشه.
فهرست مطالب کتاب
دیدار اول
آشپزخانه حاج قربون
لحظۀ عاشقی
روزهای آشنایی
دیدار با مادر
زیارت
فال قهوه
خواستگاری
روزهای با هم بودن
روزهای بیقراری
خبر ناگهانی
پیک خبررسان
روزهای دلتنگی
اتفاق خوب
تصمیم نهایی
تصمیم مهم
مشورت با مادر
جشن عقد
شادی و دلشوره
مرگ مادر
فصل دوم
دوران جوانی
رفتن به تهران
خالی کردن آب حوض
حجرۀ تاجری
حمام حبیبی
رفتن به روستا
عشق یک طرفه
خواستگاری
خرید خونه
سرو سامان گرفتن ایرج
آشوب
خرید مغازه
تدارکات عروسی
عروسی
واقعیت تلخ
تصمیمی سخت
چوب خدا صدا نداره
رفتن به زنجان
عاقبت خانواده تاجری
تولد
دلبستگی ایرج
واقعیت از زبان عاطفه
چندسال بعد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سراب زندگی |
نویسنده | شیرین حق پرست |
ناشر چاپی | نشر رزا |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 339 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7534-70-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
عاشقانههای دهه ۳۰ با انچه نویسنده بیان کرده همخوانی نداشت
داستان خواننده رو جذب نمیکرد
موضوع خیلی زود از یک سمت به سوی دیگه میرفت
داستان کتاب مناسب اینه که تو ۲ سری مجله روزهای سبز چاپ بشه نه اینکه کتاب بشه