معرفی و دانلود کتاب عشق و هراس
برای دانلود قانونی کتاب عشق و هراس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عشق و هراس
کتاب عشق و هراس یک عاشقانهی دخترانه بهقلم شیرین حق پرست است که از زبان شخصیتی به نام لیلا که در سن ازدواج قرار دارد، روایت میشود. باید دید موانع رسیدن این شخصیت برای رسیدن به سرنوشت دلخواهش چه خواهد بود.
دربارهی کتاب عشق و هراس
کتاب دارای زاویه دید اول شخص است و از زبان لیلا، شخصیت اصلی این داستان بازگو میشود. از ویژگیهای شخصیت لیلا که در اعمال و رفتارش بروز دارد، میتوان به صفات بارزی چون توجه به اخلاق و اجتماعی بودن اشاره کرد. در رمان عشق و هراس دغدغههای روزمرهای چون آمدن خواستگار، ازدواج و موانع ناشی از آن بازتاب داده میشود. این کتاب در مجموع در ژانر داستانهای عاشقانهی رمانتیک قرار میگیرد که دارای زبانی عامیانه هستند و مخاطبان خاص خود را در میان گروه سنی جوان، خصوصاً دختران دارد.
در اینگونه آثار معمولاً شخصیتها مجال فردیت و چندوجهی بودن نمییابند و بیشتر بهشکل تیپهای شخصیتی و نمایندهی قشرهایی خاصی از مردم کوچه و خیاباناند. در کنار درونمایهی عشق و ازدواج، توجه به سنتها از پربسامدترین موضوعات اینگونه داستانها بهشمار میرود که حتی در نامگذاری برخی از اسامی داستان نیز نمود دارد.
این داستان بهقلم شیرین حق پرست از سوی نشر رزا در دسترس علاقمندان قرار دارد. همچنین از این نویسنده تاکنون آثار دیگری چون «سراب زندگی» و «پروین» منتشر شده است.
کتاب عشق و هراس مناسب چه کسانی است؟
خواندن این کتاب به کسانی که به داستانهای عاشقانه با محوریت شخصیتهای زن علاقمند هستند، پیشنهاد میگردد.
در بخشی از کتاب عشق و هراس میخوانیم
وسط هفته بود به مامانم گفتم «امروز میخوام برم آرایشگاه شهین، میای با هم بریم؟»
- آره خدا خیرت بده منم ببر ی رنگی به سروکلم بزارم. موهام همه سفید شده.
- پس حاضر شو تا بعد ناهار بریم.
معمولا شهین ناهارا میموند آرایشگاه. بعداز ناهار آماده شدیم رفتیم آرایشگاه. از خونمون تا آرایشگاه دوتا ایستگاه فاصله بود. چون مادرم پا درد داشت با تاکسی رفتیم. سر راه یک جعبه شیرینی خریدم. اسم آرایشگاه شهین، آرایشگاه باران بود. پردهی جلو آرایشگاه را که خیلی سنگین بود زدم کنار تا مامانم بره داخل آرایشگاه. دوتا شاگرد داشت، چهار پنج نفر هم مشتری.
- وای ببین کی اومده، مامان خوشگلم با آبجی عزیزم
- سلام
- سلام شهین جون خسته نباشی
بعداز احوال پرسی رو صندلی های خالی نشستیم.
- مامان میخوای کاری انجام بدی بگم بچهها آمادهت کنن.
- آره مادر خواستم سرم رنگ بزارم.
- آبجی تو چی؟
- منم اگه وقت داری موهامو مرتب کنی، نمیخوام خیلی کوتاه بشه.
- آی به چشم، شما جون بخواه.
بعد از نیمساعتی شاگردها من ومامان را آماده کردند. شهین چند تا رنگ را داخل کاسه رنگ باهم ترکیب کرد و داد دست شاگردش و گفت: «خوب قاطی کن. بعد شروع کن از پشت سر رنگ را بزار، البته بعد از تقسیمبندی کردن مو.»
- چشم شنی خانوم
- آفرین ببینم چکار میکنی بِجُم
- خوب آبجی چه مدلی بزنم؟
- مدل نمیخواد فقط مرتب بشه.
- باشه چشم
خدا را شکر مشتری خوبی داشت و سرش شلوغ بود. کارمون که تموم شد به شهین گفتم: «عزیزم ما دیگه میریم تا آرایشگاه کمی خلوت بشه.»
خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون. سر کوچه آرایشگاه چشمم به مجید افتاد که به یه تیر برق تکیه داده بود سعی کردم جوری نشون بدم که انگار ندیدمش. دست مادرم را گرفتم واز خیابون رد شدیم و اونطرف خیابون سوار ماشین شدیم داخل تاکسی که نشستم از پنجرش به بیرون نگاه کردم دیدم مجید داره به ما نگاه میکنه. تاکسی حرکت کرد.
فهرست مطالب کتاب
سفر قشم
درد و دل شهین
اولین دیدار
اصرار شهین برای خرید گوشی
رقیب جدید
تماس با مجید
کمک به شهین در آرایشگاه
سردرگمی
کمکگرفتن از مشاور
ازدواج شهین
شروع طوفان
هدیه زیبا
روز سرنوشتساز
دیدار با خانواده عمه فرح
وصال
پدرم
خبرخوش
خرید خانه
روزهای بیقراری
غم سنگین
پستچی
آقا کاظم
زندگی دوباره
عاقبت لیلا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عشق و هراس |
نویسنده | شیرین حق پرست |
ناشر چاپی | نشر رزا |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 301 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7842-22-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
بنظر من کسی که با آبروی خانوادهاش بازی میکنه حقشه هرچی بسرش بیاد