معرفی و دانلود کتاب سخت پوست
برای دانلود قانونی کتاب سخت پوست و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سخت پوست
ساناز اسدی در کتاب سخت پوست، زندگی یک خانوادهی چهارنفره را برایتان روایت میکند که به خاطر بیکفایتی پدر در تأمین مخارجشان، اوضاع اقتصادی نابهسامانی دارند. پدر که برای پول درآوردن دست به هر کاری زده، این بار روش متفاوتی را انتخاب میکند که چندان به مذاق خانواده خوش نمیآید تا اینکه... . با مطالعهی این رمان واقعگرایانه، میتوانید با یکی از درخشانترین دستاوردهای اخیر ادبیات معاصر و داستاننویسی فارسی، آشنا شوید.
دربارهی کتاب سخت پوست
سیلی که سقف خانهها را ویران کرده و مردهها را از گور خارج کرده، عکسهایی که دستبهدست میچرخند و مردههای از گور بیرون آمده را نشان میدهند و خانوادهی آشفتهای که هم سقف خانهشان خراب شده و هم پدر مردهشان به لطف سیل، از زیر خاک درآمده، صحنههای تراژدیکی هستند که خوانندگان کتاب سخت پوست، در همان ابتدای رمان، با آنها مواجه خواهند شد. ساناز اسدی در این داستان خواندنی، زندگی خانوادهی چهارنفرهای را در دو محور زمانی حال و گذشته روایت میکند. حال و گذشته در این زمان، بیست سال باهم اختلاف دارند. زمان کنونی مربوط به سال 1395 میشود و گذشته هم به رخدادهای سال 1376 و 1377 اشاره دارد.
«سینا» راوی داستان و پسر کوچکتر «داوود» است که به همراه برادر بزرگترش، «امین» و مادرش، در یکی از شهرهای شمالی ایران زندگی میکند. اوضاع مالی خانواده، چندان تعریفی ندارد. پدر برای کسب درآمد دست به هر کاری میزند اما قبل از اینکه بتواند پول و سرمایهای بیندوزد، آن را کنار میگذارد تا کار جدیدی را آغاز کند. این اواخر هم راهی ژاپن شده تا بعد از سه یا چهار سال کار کردن در این کشور، دستپرُ نزد خانوادهاش برگردد و مغازهای در شهرشان باز کند. بااینحال، یک سال بعد، با دستی از پا درازتر برمیگردد و دوباره همان آش و همان کاسه. عاقبت تصمیم میگیرد به خدمت «ویلایی»ها دربیاید؛ یعنی پولدارهایی که از شهرهای بزرگ میآیند و با خرید ویلا در شمال، یک اقامتگاه موقتی را برای خود تدارک میبینند. داوود هم مانند خیلیهای دیگر، تصمیم میگیرد با خدمترسانی به ویلاییها، پولوپلهای به دست بیاورد. این کار او هم موجب خشم امین میشود و هم اعتراض سینا را به دنبال دارد. آنها وقتی میبینند پدرشان جلوی مردم پرافادهای خموراست میشود که کوچکترین ارزشی برایش قائل نیستند، مدام به پدر به خاطر شغل جدیدش زخمزبان میزنند و او را به باد انتقاد میگیرند. بااینحال، نظر شخصی داوود نسبت به ویلاییها، هم برای خانوادهاش و هم برای مخاطبان، مبهم باقی میماند. معلوم نیست آیا پدر خانواده به دیدهی تحسین و احترام به آنها مینگرد یا در دل از ویلاییها تنفر دارد. این مسافران تازه از راه رسیده، همان چیزی را دارند که داوود سالهاست برای دستیابی به آن تلاش میکند اما ناکام مانده است. چیزی که میتوان آن را در یک کلمه خلاصه کرد: ثروت!
یکی از ویژگیهای قابلتوجه کتاب سخت پوست، به ظرافت و دقتی مربوط میشود که سارا اسدی در بازنمایی شخصیتها و درونیاتشان داشته است. این داستاننویس، درست مانند روانشناسی تیزبین به سراغ لایههای درونی شخصیتها رفته و تفاوتهای فردی آنها را برای مخاطبان مجسم میکند. البته نویسنده نه قصد داوری کردن شخصیتها و رفتارهایشان را داشته و نه در بازنمایی پیچوخمهای درونی آنها زیادهروی کرده. در حقیقت، او با انتخاب کردن یکی از کاراکترهای اصلی بهعنوان راوی، یعنی کوچکترین فرد خانواده که هم نسبت به دیگران منطقیتر است و هم نگاه دقیقتری دارد، سعی کرده تا با روشی به دور از تصنع، شخصیتها و روحیاتشان را برای خوانندگان آشکار کند.
یکی دیگر از عواملی که موجب شده این رمان به کتابی مجذوبکننده و پرکشش بدل شود، فلشبکهای راوی به گذشته و رفتوبرگشتهایی است که میان زمان گذشته و حال وجود دارند. زمان حال نشان میدهد که پدر بهتازگی از دنیا رفته و پسر بزرگتر برای تأمین معاش خانواده به دستفروشی روی آورده اما زمان گذشته، خانوادهای را نشان میدهد که با بازگشت پدر از ژاپن و سوغاتیهایی که به همراه آورده، غرق در شادی شده است. آنچه مخاطب را به خواندن و ادامه دادن کتاب سخت پوست وامیدارد، این پرسش است که چه چیزی توانسته چنین خانوادهی خوشحالی را به این وضع بکشاند.
دریا یکی از عناصر اصلی این رمان محسوب میشود. هرچند در پسزمینهی تمام وقایع حضور دارد اما زمانی بیشتر به اهمیت آن پی میبرید که با صحنهی غرق شدن پسر یکی از ویلاییها روبهرو میشوید یا آن بخش از داستان را میخوانید که داوود پس از بازگشت به ایران، ذرهذره تن به آب میزند و خود را به دریا میسپارد.
پیشتر اشاره شد که ساناز اسدی در نشان دادن تفاوت میان شخصیتها، بسیار موفق بوده، در اینجا باید این نکته را هم باید اضافه کنیم که گاه این تفاوت در نحوهی رویارویی آنها با یک موضوع واحد، بهتر دیده میشود. بهطور مثال هم داوود در اعماق قلبش از ویلاییها نفرت دارد و هم امین از خدمترسانی پدرش به آنها آزرده شده. هر دو از اهالی ویلاها دلچرکین شدهاند اما بااینحال، دو واکنش متفاوت نسبت به آنها دارند. امین با رفتارهای کوچک و بعضاً کمخطر، بدون پنهان کردن نفرتش، اعتراضش را نسبت به ویلاییها نشان میدهد. بهطور مثال، به سراغ ماشین مدلبالای آنها میرود تا شاید با خط انداختن روی ماشینشان، انتقامش را بگیرد. داوود اما رفتار متفاوتی دارد. او که نفرت خود را آشکارا نشان نمیدهد، در ظاهر وانمود میکند رابطهی خوب و دوستی عمیقی با ویلاییها دارد. بااینوجود، در دل از آنها کینه دارد و هنگامی که زمان انتقام فرابرسد، میتواند اوج بیرحمی را نسبت به آنها داشته باشد؛ بهطوریکه حتی برای نجات جان آنها، هیچ گامی برندارد. کتاب سخت پوست، رمانی است جاندار، نفسگیر و پرتلاطم؛ درست مانند دریا! کتابی که با بهرهگیری از تصاویر نغز و تجربیات ساناز اسدی، بهعنوان یکی از اهالی شمال کشور، شما را به خود جذب کرده و تا آخرین صفحه، مسحورتان خواهد کرد. نشر چشمه، چاپ و انتشار این اثر را به انجام رسانده.
کتاب سخت پوست برای چه کسانی مناسب است؟
دنبالکنندگان رمانهای معاصر ایرانی، به قلم نویسندگان نوقلم، حتماً از مطالعهی کتاب سخت پوست، لذت وافری خواهند برد.
در بخشی از کتاب سخت پوست میخوانیم
کفِ خیسِ بازارِ ماهی از پولکهایی که جا به جا به زمین چسبیده بودند برق میزد. خونابه راه افتاده بود توی جوب و جمعیت جلوِ مغازهها لابهلای هم میلولیدند. چوب زده بودند. آنقدر شلوغ شده بود که غلام چوبدار روی چهارپایهی سهپلهای ایستاده بود تا همه را ببیند. ماهیآزاد افتاده بود توی تور. امین دست دراز کرد تا غلام پیدایش کند. کنار جاده بودیم که سبحان زنگ زده بود و گفته بود زود بیا. سریع نشسته بودیم پشت موتور و راه افتاده بودیم. غلام از همان جا که ایستاده بود هفتتا انگشتش را بالا آورد: هفت کیلو بود. ما سالها بود ماهیآزاد نخورده بودیم. پیچیدیم سمت مغازه. امین سریع چکمههایش را پوشید و لباس یکسره را روی همانها که تنش بود کشید بالا. داد زد «بیا اینور، قزلآلای رودخونه. بیا قزلآلا.» سبحان زد به پهلویش که بیخود دادوبیداد نکند و مشتری جلوِ مغازه را نشان داد.
من دورتر ایستاده بودم. امین هول بود. میخواست همه بفهمند که آنجا کار میکند. ببینند بلد است. مغازه و بازار را عین کف دست میشناسد. مشتریها را با یک داد نگه میدارد پای مغازه و به پنج دقیقه نکشیده، ماهی پولکشده و چهارتیکه توی کیسهشان است.
مشتری یکی از ماهیهای توی حوض را نشان داد. امین توری را انداخت زیر تن ماهی. بزرگ بود، دُم میزد و میخواست برگردد توی آب. امین محکم تنش را گرفت. پرتش کرد روی سنگ. سُر میخورد. پیچ میخورد. چوب را برداشت. مشتری رویش را برگرداند.
پدرم یادش داده بود. گفته بود محکم میزنی توی سر. بالای آبشش. نه آنقدر محکم که کلهی ماهی له شود، نه آنقدر شل که زنده بماند. محکم زد. ماهی یک تکان کوچک خورد و تمام.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سخت پوست |
نویسنده | ساناز اسدی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 134 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-0965-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
زندگی مردی رو روایت میکنه که مهربونه، ولی مسئولیت پذیر نیست و این موضوع باعث سردی رابطهی خانواده با اومیشه و علی الخصوص پسر بزرگش
و آخر داستان هم که غم انگیز تموم میشه