معرفی و دانلود کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف

معرفی کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف

چه کسی در کمدش اسکلت نگه می‌دارد؟ کسی که راز بزرگی را مخفی می‌کند! ‌در کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف رازهای مخفی و هولناکی درباره‌ی سامی کیز و آدم‌های اطرافش می‌خوانید و با او در حل معمای این رازها همراه می‌شوید. این کتاب به قلم وندلین ون درانن به رشته‌ی تحریر درآمده است و سامی را دوباره با هدر درمی‌اندازد.

درباره‌ی کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف

کمدهای لباس همیشه جای نگهداری لباس نیستند. گاهی ممکن است چیزهای عجیب و غریبی مثل اسکلت هم در آن‌ها پیدا بشود. چیزهایی که اگر پیدا بشوند، زندگی آدم را از این رو به آن رو می‌کنند و همه چیز را بر باد می‌دهند. سامی کیز ماجراجو و شجاع این بار یک اشتباه مخوف مرتکب شد، اما فهمید که اگر صدایش را درنیاورد، کسی متوجه آن نخواهد شد. از طرفی اتفاق هم پشت اتفاق می‌افتد، جشن پایان سال و مراسم خداحافظی و از اینجور اتفاق‌ها سامی را یاری می‌دهد که اشتباهش را مخفی نگه دارد. اما به هر حال هیچ چیز پنهانی همیشه پنهان نمی‌ماند و دست سامی هم یک روز رو می‌شود. کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف (Sammy Keyes and the Dead Giveaway) اثری از وندلین ون درانن (Wendelin Van Draanen) را بخوانید تا در جریان یک پرونده‌ی باورنکردنی دیگر‌ با معماهای عجیب و غریبش قرار بگیرید.

سامی یا سامانتا کیز یک دختر نوجوان دوست داشتنی است که با مادربزرگش در یک خانه‌ی سالمندان زندگی می‌کند. بله، درست خواندید. مادر سامی وقتی او دوازده سال داشت، او را به مادربزرگش سپرد و به هالیوود رفت تا یک بازیگر مشهور شود. مادربزرگ سامی در خانه‌ی سالمندان ساکن بود؛ بنابراین او هم به ناچار همانجا پیش او ماند. به همین سادگی!

زندگی برای اکثر دختران نوجوان راحت نیست، چه برسد برای سامی که در چنین جایی غیرمعمولی هم زندگی می‌کند. او با مشکلات و دردسرهای زیادی دست و پنجه نرم می‌کند و مثل یک کارآگاه فوق حرفه‌ای ماجراهای مختلفی را با شجاعت و درایت پشت سر می‌گذارد. از نفرین مری سبیلو گرفته تا ملکه کیتی روانی و حالا هم که رازهای مخوفی سر راهش قرار گرفته‌اند. در کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف هم می‌بینیم که از مرگ ناگهانی یک مرغ عشق کوچولو و پرتاب شدن سنگ از پنجره‌ها تا سیاست فاسد انتخابات چهره‌های درخشان مدرسه، همه و همه حسابی سامی را به خودشان مشغول می‌کنند. آیا این‌بار هم جان سالم به در می‌برد؟ به خصوص حالا که پای هدر، دشمن قدیمی سامی، هم در میان است و تمام تقصیرها بر گردن او افتاده. قطعا هدر بیکار نمی‌نشیند و سعی می‌کند باز هم سامی را توی دردسر بیندازد.

کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف دهمین جلد از مجموعه کتاب سامی کیز است. کتاب‌های این مجموعه در طول سال‌های 1997 الی 2014 به انتشار رسیده است. نویسنده ساختار کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف را در بیست و شش فصل به نگارش درآورده است و با نثر ساده و صمیمی و لحن بامزه‌ی خود حسابی شما را به خنده می‌اندازد. کتاب حاضر به همت فائزه منطقی به فارسی برگردانده شده و پاپلی، واحد کودک و نوجوان نشر کتاب کوله پشتی آن را ذیل مجموعه‌ی سامی کیز روانه‌ی بازار کتاب ایران کرده است.

نکوداشت‌های کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف

• سامی بار دیگر به قلب ماجرا می‌زند! او این بار هم در مکان و زمان نامناسب قرار می‌گیرد و با مهارت فوق‌العاده‌اش سعی می‌کند کار درست را انجام بدهد. همین ویژگی است که او را تبدیل به یکی از دوست‌داشتنی‌ترین کارآگاه‌های ممکن کرده. این کمدی برساخته از اشتباهات پی‌درپی، حسابی شما را به هیجان خواهد آورد. (اسکول لایبرری ژورنال)
• اگر تابه‌حال با سامی آشنا نشده‌اید، وقتش رسیده است کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف را بخوانید!‌ (نشریه‌ی ادبیات کودکان)
• این کتاب یکی از بهترین شروع‌های داستانی را در این مجموعه‌ی محبوب دارد. سامی و بیشتر دوستانش شخصیت‌هایی خوش‌ساخت با روحیه‌ی ماجراجو هستند. چرخش‌های داستانی هوشمندانه‌ای که در اواخر داستان اتفاق می‌افتد، مطمئنا طرفداران سامی را هیحان‌زده می‌کند. (بوک لیست)

کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان و تمامی کسانی که به مجموعه داستان‌هایی معمایی و ماجراجویانه‌ی خنده‌دار علاقه دارند، باید کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف را بخوانند.

در بخشی از کتاب سامی کیز 10: سامی کیز و افشای رازهای مخوف می‌خوانیم

نوشتن جمله‌ای برای دنی سخت‌تر بود، چون دوست داشتم برایش بنویسم رفیق، با احساسات دوستم بازی نکن، وگرنه تاوان سنگینی می‌دهی. هرچند، مطمئن بودم که اگر این را بنویسم، ماریسا من را می‌کُشد. برای همین، فقط این جمله مسخره را نوشتم که خیلی خوش‌شانس است که قبل از ما از زندان دوره اول دبیرستان خلاص شده و بعد سالنامه را به نفر بعدی دادم.

نمی‌توانستم توی سالنامه ماریسا فوری چیزی بنویسم. ما سال پرفرازونشیبی را پشت‌سر گذاشته بودیم و من حتی نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. پس دورتادور صفحه ثبت خاطرات حاشیه‌ای کشیدم و بالای صفحه با خودکار مشکی نوشتم برای سامی خالی بمونه. بعد مشغول نوشتن جملات احمقانه در سالنامه کیسی شدم. ازش تشکر کردم به‌خاطر اینکه نسبت به دوروبری‌هایم آدم متفاوتی بوده و با اینکه خودش توی دردسر می‌افتاد، ولی باز هم ازم حمایت می‌کرد. به‌خاطر اینکه آدمی آرام و صبور و بامزه و حامی است و با اینکه به حمایت او نیازی نداشتم، ولی کاری کرد که دوره اول دبیرستان برای من لذت‌بخش‌تر از آنچه که بود بشود.

نمی‌خواستم یک‌سری حرف‌های پرسوزوگداز بزنم؛ حرف‌هایی مثل اینکه چشم‌هایش قهوه‌ای‌ترین چشم‌هایی است که تا حالا دیده‌ام یا اینکه چقدر نجیب و باهوش و قوی است یا اینکه نعل اسبی که برای خوش‌شانسی بهم داده همیشه پیشم است، چون یادم می‌اندازد که دوستی مثل او دارم و از این بابت خوشحال می‌شوم.