معرفی و دانلود کتاب زندگی در مه: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی یعقوب مرادی
برای دانلود قانونی کتاب زندگی در مه: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی یعقوب مرادی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زندگی در مه: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی یعقوب مرادی
کتاب زندگی در مه: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی یعقوب مرادی اثر داوود بختیاری دانشور، روایتگر بخش بزرگی از خاطرات تلخ و شیرین این اسیر آزاد شده است و به ناگفتههای بسیاری از جمله حوادث و وقایع دوران اسارتش و بعد از آن پرداخته است.
داوود بختیاری دانشور داستان را درست از ساعت 12 ظهر جمعه 59/10/19 از وسط میدان جنگ و در تلاطم آتش و گلوله شروع میکند. روز بعد، یعنی صبح شنبه 59/10/20 یعقوب مرادی به اسارت دشمن در میآید. اکنون بختیاری دانشور همراه و همکلام مرادی شده تا او همه آنچه را در اردوگاههای عراقی پشت سر گذاشته بیان کند.
بختیاری در این خاطرات، از بزرگمردی و مهربانی حاج آقا ابوترابی سید آزادگان تا خوشیهای اندکی مانند تحویل سهمیه لباسهای عید که کوچک و بزرگ است و آزادگان بین خودشان با خنده و شوخی رد و بدل میکنند، سخن میگوید. اما در این میان در طول داستان، گاه خبرهای ناخوشایندی از راه میرسد؛ مانند خبر شهادت فرزند مرادی در جبهه. گاه هم حس در اسارت بودن و توهینها و آزار و اذیتهای عراقیان، بعضی را به یاس و حتی آسیبهای روانی میرساند. اما با این اوصاف، هیچ کس کم نمیآورد، زیرا همگی این ایمان را داشتهاند که این روزها هم خواهد گذشت.
همین اتفاق هم میافتد و مرادی در قصه شورانگیز و نفسگیر خود به روزهایی میرسد که به میهن بازگشته تا با بقیه آزادگان به مرقد امام راحل (ره) بروند. ولی از آن جا که سراسر کتاب «زندگی در مه»، تلخی و شیرینی را با هم دارد، ادامه قصه به آن جا میرسد که مرادی متوجه میشود مادرش در زمان اسارت او، چشمانتظار و دلتنگ، دار فانی را وداع گفته است. اما مجددا اتفاق خوش دیگری از راه میرسد؛ مرادی پسر جوانی را میبیند که نمیداند کیست. به او گفته میشود که این پسر، فرزند کوچکش عباس است.
در اواخر این اثر فاخر، 9 نامه از 10 نامهای که مرادی از عراق به تهران فرستاده است، آورده شده که همگی خواندنی و قابل تفکر هستند. این نامهها در طول سالهای 60 تا 69 به نگارش درآمدهاند.
همچنین کتاب با تصاویری از ایشان؛ از لحظه اعزام به جبهه تا وسط میدان نبرد و بعد بازگشت به میهن، به پایان رسیده است.
در بخشی از کتاب زندگی در مه میخوانیم:
طلوع آفتاب به بغداد رسیدیم و در مخابرات آنجا پیاده شدیم. مخابرات، همان سازمان امنیت است. تا پیاده شدیم، مأموران محاصرهمان کردند و بازرسی و تفتیش؛ با این تفاوت که هر چه مانده بود، برداشتند و هیچ باقی نگذاشتند، حتی کمربند و فانسقه و بند کفش و بند پوتین را هم. برخی که هیچ پوششی نداشتند، خیالشان راحت بود؛ مثل خودم که حتی جورابی هم نداشتم تا در آن سرمای زمستان یاورم باشد.
پس از تفتیش و غارت، اسامی را روی پروندههای پُر شده در بصره خواندند و 52 نفرمان را درون دخمهای متعفن و نمناک، به عرض و طول سه متر، روی هم ریختند. از دیگران جدا شدیم و بیخبر ماندیم. 72 ساعت آن جا ماندیم؛ با پلاسی کهنه و بدبو و پُرشِپِش. هر بار هم که خواستیم آن را از دخمه بیرون اندازیم، نگهبانها نگذاشتند. یکی از آنها آهسته و در گوشی، لبخندزنان، به یکی از بچهها گفته بود: «به فرموده سید الرئیس صدام حسین، شما مهمان عزیز مایید و ما موظفیم به شما خدمت کنیم؛ پتو را بیرون نمیبریم تا روانداز یا زیراندازتان باشد!»
شپش بازی، در آن 72 ساعت، بازار داغی داشت. برخی، پتو را وسیله اذیت اسرا میدانستند و بعضی با کشتن شپشهای آن سرگرم بودند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زندگی در مه: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی یعقوب مرادی |
نویسنده | داوود بختیاری دانشور |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۸۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 128 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-177-5 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |