معرفی و دانلود کتاب دختر شینا
برای دانلود قانونی کتاب دختر شینا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دختر شینا
اگر علاقه به خواندن خاطرات همسران شهدا دارید و میخواهید اطلاعاتی دربارهی قهرمانان جنگ ایران و عراق (دفاع مقدس) کسب کنید، یکی از بهترین پیشنهادها برای شما، کتاب دختر شینا نوشتهی بهناز ضرابی زاده است که دربرگیرندهی روایتی عاشقانه بر اساس خاطرات قدمخیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر است. این کتاب در قالب نوزده فصل، خاطرات تلخ و شیرینی از دوران جنگ و زندگی این زن قهرمان و همسر و فرزندانشان را روایت میکند.
دربارهی کتاب دختر شینا
داستانها و روایتهای عاشقانه، همیشه با استقبال مخاطبان مواجه شدهاند. یوهان ولفگانگ فون گوته در قرنهای گذشته، با نگارش کتاب «رنجهای ورتر جوان»، تبدیل به اولین و پرفروشترین نویسندهی رمان عاشقانه شد. محور اصلی و پیرنگ کلیدی این رمانها و روایتها عشق است. عشقی که میتواند مسیر زندگی را عوض کند و آن را به سمتوسویی متفاوت ببرد. کتاب خواندنی دختر شینا نیز عاشقانهای از دوران جنگ است که بهناز ضرابی زاده آن را از خاطرات قدمخیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر اقتباس کرده و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
کتاب خاطرات پرفروش و پرمخاطب دختر شینا، به زندگی عاشقانهی یکی از شهیدان دوران دفاع مقدس میپردازد؛ یعنی سردار شهید حاج ستار ابراهیمی که در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. همسر این شهید، شوهر قهرمان خود را در سن بیستوچهارسالگی از دست داد و به دلیل عشقی که به او داشت، دیگر ازدواج نکرد. به این ترتیب قدمخیر محمدی، پنج فرزند خود را به تنهایی بزرگ کرد. ما نباید زنان قهرمان دوران جنگ ایران را فراموش کنیم. آنها چه در خط مقدم و چه در پشت جبههها، به تلاشهای پرثمر خویش ادامه دادند. اگر آنها نبودند، مردان در جنگ با شکست مواجه میشدند. کتاب دختر شینا، نوشتهی بهناز ضرابیزاده که از پرمخاطبترین کتابهای ایران در حوزهی خاطرهنویسی است، روند ایستادگی و پایداری زنی تنها را روایت میکند.
قهرمان کتاب عاشقانهی دختر شینا با 263 صفحه و 19 فصل، زنی به نام قدمخیر محمدی کنعان است. داستان با تولد این زن و روند نامگذاری او توسط عمویش آغاز میشود. جالب است که این کتاب با خوابی عجیب که توسط قدمخیر محمدی تعریف میشود، به پایان میرسد که شنیدن آن شما را شگفتزده خواهد کرد. بسیاری از بخشهای این کتاب به داستانها و خاطرههایی از شهیدی بزرگوار به نام شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر میپردازد.
شاید بتوان گفت که کتاب دختر شینا دو قهرمان دارد. آنها زوجی عاشق هستند که هر یک به سهم خویش، به دفاع از خاک ایران پرداختند. مقاومت و پایداری در برابر بیگانگان و دشمنان ایران سرافراز، مضمون دیگر این کتاب است. ما باید به فرزندان خود یاد بدهیم که از آب و خاک ایران باستانی دفاع کنند. کودکان ما باید یاد بگیرند که وطن خودشان را دوست داشته باشند. بنابراین، یکی از دیگر مضمونهای این کتاب «وطندوستی» است.
اسم شخصیت زن واقعی کتاب دختر شینا را بهخاطر قدم خوشی که داشت قدمخیر گذاشته بودند. این، یکی از سنتهای ایرانیان است. حتماً اسمهای دیگری مثل بمانی را هم شنیدهاید. خلاصه، اسمها در ایران، معناهای زیادی دارند و شاید آیندهی فرزند شما را هم رقم بزنند. قدمخیر، عزیز پدر و مادرش بود؛ دختری که دختران دیگر روستا آرزو داشتند به جای او باشند. دختری زیبا و مهربان که اصیل بود و خانوادهی خوبی داشت.
قدمخیر، قهرمان اصلی کتاب دختر شینا، زنی عاشق است که با تمام وجود شوهرش را دوست دارد؛ اما مجبور میشود شوهر عزیزش را فدای ایران کند. مردی از دیار ایران و شهر همدان که او هم عاشقانه همسرش را دوست داشت. مردی که باید ایثار و فداکاری را به فرزندانش آموزش دهد. قدمخیر در تاریخ هفدهم اردیبهشتماه سال 1341 شمسی در روستای قایشِ همدان به دنیا آمد و به تاریخ سیزدهم آبانماه سال 1356 ازدواج کرد. این همسر شهید و این زن بزرگوار سرانجام در سال 1388 چشم از جهان فروبست.
اگر اهل شمال کشور باشید میدانید که بیشتر عروسیها در فصل بهار انجام میشوند؛ اما قدمخیر میگوید که در روستایشان، مردم در پاییز عروسی میگیرند. آنها بعد از برداشت محصولاتشان، آستینها را بالا میزنند و به دنبال کار خیر برای جوانان میروند. قهرمان زن کتاب دختر شینا، نوشتهی بهناز ضرابیزاده، از همان اول که با همسرش آشنا میشود، همیشه عاشق او میماند. او میگوید بعد از مراسم عروسی، وقتی که به روستای قایش رسیدند، خواهران، همسر برادران و فامیلها به خانهشان آمدهاند تا به او تبریک بگویند و به همین ترتیب روایت میکند که زندگیشان در چه فضایی آغاز شد. هر قسمت از این کتاب، روایتی از عشق پاک این زن روستایی جوان است.
در واقع خاطرات قدمخیر در این کتاب، آنقدر زنده و توصیفاتش بهقدری قابل لمس هستند که اگر میخواهید در کنار آشنایی با بسیاری از رسوم، دربارهی مراسم ازدواج یک خانوادهی سنتی و مذهبی در دههی 1350 در ایران -خاصه در شهر همدان- نیز اطلاعات خوبی را بهدست آورید، میتوانید کتاب دختر شینا را بخوانید. جزئیاتی که زندهیاد خانم قدمخیر برای بهناز ضرابی زاده تعریف میکنند و او بعداً به گوش همهی ما مخاطبان میرساند، واقعاً خواندنی هستند.
روایتهای کتاب دختر شینا نوشتهی بهناز ضرابیزاده، بسیار ساده و خودمانی از آب درآمدهاند؛ مخصوصاً اینکه دربارهی زندگی روزمرهی یک زن خانهدار همدانی هستند. او بهسرعت بچهدار میشود و میگوید: «حالا دو تا دختر داشتم و کلی کار.» فصل شانزدهم، روایتهای هولناکی از ویرانیها و سختیهای دوران جنگ را بیان میکند. مثلاً گفته میشود شهری مثل سر پل ذهاب، انگار تبدیل به روستایی مخروبه شده بود. کرکرهی مغازهها پایین آمده بود. جای گلوله در همه جا دیده میشد. و همه جا سوت و کور بود. زندهیاد خانم قدمخیر در فصل شانزدهم تأکید میکند که اینجا شهر ارواح است. منطقهای که اگر از آن دفاع نمیشد، اکنون متعلق به خاک کشوری دیگر بود.
اگر جوان باشید، شاید بخش عمدهی اطلاعاتی که از جنگ کسب کردهاید، از طریق فیلمها بوده است؛ اما خواندن کتابهای خاطرات دفاع مقدس و جنگ میتواند به شما کمک شایان توجهی کند تا اطلاعات بینظیری دربارهی «وضعیت جنگی» پیدا کنید. ذهن ما بهطور عادی از جنگ و ویرانی فرار میکند؛ اما تاریخ ثابت کرده که ما ایرانیان باید همیشه برای جنگ آماده باشیم. زیرا در جغرافیایی زندگی میکنیم که هر لحظه ممکن است جنگی شدید در آن شعلهور شود. ما همیشه دشمنان زیادی داشتهایم. کتاب دختر شینا این آمادگی را به شما میدهد.
شما شاهد چاپ یازدهم از کتاب دختر شینا نوشتهی بهناز ضرابی زاده هستید که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب از رکوردداران بیشترین چاپ در ایران است که مجموعه خاطراتی عاشقانه بر اساس روایتهای زندهیاد قدمخیر محمدی کنعان، همسر شهید عزیز حاج ستار ابراهیمی هژیر، نوشته شده است. نگارش این کتاب از سال 1387 شروع شده و در سال 1388 تمام شده و با سماجت و تلاش بهناز ضرابیزاده به سرانجام رسیده است. چراکه او در گفتوگویی میگوید: «خانم قدمخیر محمدی در ابتدا تمایلی برای انجام گفتوگو و بیان خاطراتش نداشت.» اما در نهایت از اقبال خوش ما مخاطبان علاقهمند و تلاشهای این نویسنده بود که وی، زبان به شرح سرگذشت خود باز کرد.
جوایز و افتخارات کتاب دختر شینا
- تقدیرشده در مراسم ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، در سال 1395
- برندهی نشان طلایی جایزهی ادبی اوراسیا در مسکو، در سال 1398
- رسیدن به چاپ 112 در سال 1401 (در طی 11 سال)
- یکی از پرفروشترین کتابهای سال 1396 به گزارش خبرگزاری کتاب
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از کتاب دختر شینا
- قرار بود نرگس آبیار، سریالی از روی کتاب دختر شینا بسازد که بنا بر دلایلی، ساخت آن متوقف شد.
- تاکنون اجراهای رادیویی زیادی از این کتاب انجام شده است.
کتاب دختر شینا برای چه کسانی مناسب است؟
خواندن این مجموعه خاطرات عاشقانه که شامل نوزده فصل است و مربوط به خاطرات یکی از همسران شهدا میشود را به علاقهمندان تاریخ دفاع مقدس، تاریخ جنگ، تاریخ ایران و ادبیات پایداری پیشنهاد میدهیم.
در بخشی از کتاب دختر شینا میخوانیم
گفت: «شب عجیبی بود. اروند جزر کامل بود. با حمید حسینزاده دونفری باید برمیگشتیم. تا زانو توی گل بودیم. یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوختهای که به گل نشسته بود. حالا عراقیها رد ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک میکردند. گلولههای توپ کشتی را سوراخسوراخ کرده بود. از داخل آن سوراخها خودمان را کشاندیم تو. نزدیکهای صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم. جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یککمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم.»
گفتم: «پس دلهرهی من و مادرت بیخودی نبود. همان وقتی که ما اینقدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی.»
انگار توی این دنیا نبود. حرفهای من را نمیشنید. حتی سروصدای بچهها و شیطنتهایشان حواسش را پرت نمیکرد. همینطور پشت سر هم خاطراتش را به یاد میآورد و تعریف میکرد.
از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یکطوری بچهها را خبر کنیم. شب که شد، من زیرپوشم را درآوردم و طرف بچههای خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشهام گرفت. بچههای خودی مرا دیدند. گروهی هم برای نجاتمان آمدند، اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دختر شینا |
نویسنده | بهناز ضرابی زاده |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 264 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-262-9 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |
در چند ماه اخیر چند تا خاطره از شهدای مختلف به دستم رسیده که همه ش برای همدان بوده... برای همین تا خاطرات یه نفر را میخونم خاطرات بقیه هم میاد تو ذهنم و همه را میشناسم😂
در طول مطالعه این کتاب، یاد کتاب "یادت باشد" بودم که اونجا هم شهید "حمید سیاهکالی مرادی" و همسرش "فرزانه سیاهکالی مرادی" این کتاب را میخوندند و هی اعتراف میکردند که چقدر شبیه زندگی ماست... و الحق شبیه زندگی شون بود...
من معمولا وقتی کتابی را شروع میکنم از همون ب بسم الله میخونم تا آخر... سخن ناشر و مقدمه نویسنده و همه را بگیر تا آخر... 😂
و معمولا در انتهای کتاب دوباره دور میزنم سخن ناشر و مقدمه نویسنده را از اول میخونم😂
دیدی میگن "قبل از عمل" و "بعد از عمل"
دقیقا "قبل از کتاب" و "بعد از کتاب"😂
پیشنهاد میکنم این کار را انجام بدید...
خصوصا در مورد این کتاب...
حجم این کتاب زیاد نیست... همون یه نصفه روز... اینطوری میگم که تنبلی نشه😜