معرفی و دانلود کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده)

عکس جلد کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده)
قیمت:
۱۴۸,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده)

کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده) نوشته‌ی محمدمهدی بهداروند، یکی از صادقانه‌ترین آثاری است که در زمینه تاریخ دفاع مقدس نوشته شده و در هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد به‌ عنوان اثر برگزیده در بخش مستندنگاری انتخاب شده است.

داستان همزمان با سقوط قرارگاه سپاه ششم آغاز و با محوریت حوادث زندان الرشید ادامه می‌یابد و همزمان با روز آزادی سردار گرجی‌زاده به پایان می‌رسد.

گرجی‌زاده راوی این اثر که در واپسین روزهای جنگ تحمیلی در جزایر مجنون به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود تا 4 ماه پس از اسیر شدن به دست نیروهای بعثی، هویت خود را از آنان پنهان کرده اما بعد از لو رفتن هویت واقعی او برای نیروهای ارتش بعث، به زندان الرشید که مخوف‌ترین زندان عراق بوده است، منتقل می‌شود تا باقیمانده دوران اسارت خود را که در حدود 8 سال می‌شد، در این زندان بگذراند.

سردار علی اصغر گرجی‌زاده با دقت تمام سعی کرده تا در بیان خاطرات خود صادق باشد و با وجود آنکه در زمان خود یکی از مسئولین رده ‌بالای سپاه محسوب می‌شده، اما از بیان ترس‌ها و دل‌نگرانی‌های خود در دوران اسارت ابایی نداشته تا آن جا که لحظه ‌به ‌لحظه وحشت خود از شکنجه‌های دشمن بعثی را با صراحت تمام بیان کرده است. بدون تردید یکی از دلایل جذابیت این اثر همین صراحت راوی در بیان خاطرات خود بدون ترسیم کردن چهره‌ای قهرمان گونه از خود است.

راوی در بخش‌های مختلفی با تشریح شرایط جنگ در ماه‌های پایانی به ماجرای استفاده گسترده عراق از بمب‌های شیمیایی می‌پردازد. همچنین در خاطرات خود به اسارت دو تن از خبرنگاران صدا و سیمای کرمانشاه که در حال همراهی یک هیئت رسمی از سازمان ملل متحد بودند، اشاره می‌کند و چگونگی اسیر شدن این دو خبرنگار و انتقال آن‌ها به زندان الرشید را توضیح می‌دهد.

کتاب زندان الرشید خاطرات هم‌کلاسی دوران ابتدایی و همشهری‌ محمدمهدی بهداروند، علی‌اصغر گرجی‌زاده است که در سال 1342 در اندیمشک به دنیا آمده و بعد از خدمات زیادی در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی به اسارت دشمن درآمد و در آخر در سال 1369 به وطن بازگشته است.

در بخشی از کتاب زندان‌الرشید می‌خوانیم:

محل زندان ما، یعنی محجر، جایی بود که چند پله از کف زمین پایین‌تر قرار داشت. شبیه زیرزمین‌های بعضی از شهرهای ایران، مثل یزد و دزفول. بدون برق‌کشی خبری از نور کافی نبود. آدم در محجر احساس خفگی و کورچشمی می‌کرد. پنجره‌های محجر درست نزدیک به سقف و بالای دیوار سلول قرار داشت. آن پنجره‌های کوچک وظیفه داشتند نور را از بیرون به داخل انتقال بدهند. اما عراقی‌ها آن پنجره‌ها را به دلیل مسائل امنیتی پوشانده و کور کرده بودند. آن‌ها می‌خواستند با این کار صدایی از محجر به بیرون درز نکند. فکر همه‌چیز را کرده بودند.

درِ محجر همیشه بسته بود. اگر هر روز یک ساعتی در باز بود، اندکی هوا جریان پیدا می‌کرد. همیشه هوای آلوده و بوی بد توالت و فاضلاب در راهرو اذیتمان می‌کرد. هر چه نفس می‌کشیدیم بوی کثافت و فاضلاب بود. تاریک بودن آن جا هم مزید بر علت شده بود. همین نفس کشیدن ما عامل مریضی و ناخوشی ما بود. هر چه میکروب در هوا بود وارد شش‌های ما می‌شد. آن شرایط هر روز توان ما را می‌گرفت. هیچ‌یک از مسئولان زندان فکری نمی‌کردند. به خیالشان زندانیان در هتل پنج‌ستاره زندگی ‌می‌کنند. گاهی آلودگی هوا و محیط آن‌قدر زیاد می‌شد که وقتی بعضی از مسئولان برای بازدید می‌آمدند به محض باز شدن در سلول دماغشان را می‌گرفتند و زود می‌رفتند.

مشکل دیگر محجر این بود که چون سقف آن را از ایرانیت‌های فلزی درست کرده بودند در زمستان سرد و در تابستان بسیار گرم بود. حرارت و سرما به‌سرعت از ایرانیت عبور می‌کرد و بر جان ما می‌نشست.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده)
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات سوره مهر
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات740
زبانفارسی
شابک978-600-175-595-8
موضوع کتابکتاب‌های خاطرات دفاع مقدس
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده)

سیدمحمد
۱۴۰۱/۰۵/۲۹
سلام بسیارزیبا ودردناک من تقریبا یک ماه قبل از سقوط جزیره اونجا بودم وبعد یگان دریایی جای ما رو گرفت از اول همه میدونستند که عراق به جزیره حمله میکنه واقداماتی هم ازجمله بریدن بعضی جاده‌های مواصلاتی شد که درصورت موفقیت دشمن حرکت اونها کند بشه ولی دشمن خیلی فراتر از اون عمل کرد ومتاسفانه بعضی که جنگ سیاسیون پشتیبانی رابه عهده داشتند کلا میخواستندجنگ را تموم کنند خدارا شکر که اونزمان نبودم که اسیر بشم، واقعا اسارت غیر قابل تحمل است وایمان بسیار قوی میخواست. دوستانی که نظر میدن باید اینو بدونند که سردار تنها نبوده که بتونه حرف دروغ بزنه اگر اینطور بود حتما دیگر اسرا حرفهای اونو تکذیب میکردند ضمنا جایگاه نظامی ایشون رو فقط یک فرد نظامی میدونه چقدر بالا است ولاف نزده ومنم منم نکرده، من دست تک تک اسرا رو میبوسم وبه اونها افتخار میکنم، اسرا در دل کشور دشمن برای ایران و ایرانی عزت وافتخار آفریدند و مایه سربلندی همه ما شدند
عیاری بکتاش
۱۴۰۰/۰۲/۰۹
خیلی جالب و منحصر به فرد نیست مثل بقیه خاطرات آزادگان دیگه هست. اقای گرجی تو این کتاب خودش خیلی دانای کل معرفی میکنه و همش داره از خودش تعریف تمجید میکنه بعضی جاها هم یه بلف‌های زده مثلا یکیش که یادم هست اینه که چند بار تاکید میکنه در طول اسرات دسترسی به آبگرم برا دوش گرفتن نداشتن ولی یجا میگه که و چون دستم بی حس بود بر اثر شکنجه توی حمام داغی آب حس نکردم تا جای که پوست دستم تاول زد بعد نگهبان متوجه شد اومد آب دوش برام ولرم کرد. و اینکه همه متوجه سقوط جزیره شدن و اعلام عقب نشینی کردن بعد این آقایون نشستن نماز جماعت خوندن ودس دس کردن تا اسیر یا شهید بشن؟ آخه خدا این نماز قبول میکنه که باعث خفت وخواری برا ایران و افتخار برا نیروهای عراقی باشه. کدوم عقل سلیم اینو قبول میکنه!!!
من به شخصه خوشم نیومد از این اثر و بکسی هم پیشنهاد نمیکنم%
★☆☆☆☆۱از۵ستاره
حسن حسین وند
۱۴۰۰/۰۵/۰۷
فوق العاده عالی و جذاب بود انقدر برام جذابیت داشت که از سر شب که کتاب رو شروع کردم تا پنج صبح مشغول مطالعه بود و کل کتاب رو توی دو روز خوندم..... انشالله خداوند به ازاده‌ای سرافراز جناب گرجی زاده جزای خیر عنایت کنه..... به خصوص وقتی متوجه شدم روای داستان بچه‌ای اندیمشک هست خیلی لذت بردم چون من خودم بچه‌ای اندیمشکم و هرگز خبر نداشتم توی شهر من چنین افراد بزرگواری زندگی کردن که جز فرماندهان رده بالای جنگ بودن..... واقعا این افراد خیلی گمنام هستند من و هم نسل‌های ما تا ابد مدیون مجاهدت این عزیزان هستیم......
حسن حسینوند... بچه‌ای اندیمشک کوی لور ۷-۴-۱۴۰۰
فرهادسپه رام
۱۴۰۳/۰۸/۱۴
با درود و سپاس. باوجود جزییات فراوان، کاستی‌هایی دارد که ناگفته مانده که نمونه کوچک ان، چگونگی پیرایش سروچهره است.
فرجام شهید علی هاشمی، شاید پس از نگارش کتاب، روشن شده است.
عکس نوشت‌ها، جابجا هستند و بیشتر در برگ- صفحه-اینده امده‌اند.
ناگفته‌هایی نو از آزادگان نامنویسی نشده، کم مانند است. که
چون خلبانان نیروی هوایی نیز دران میان بودند، افسوس کمتر نوشته‌اند یا به انان پیشنهاد نگارش داده شده است.
امید که به ناشر اگر دسترسی دارید، گفته شود.
پایدار باشید که در گسترش کتابخوانی و افزایش دانایی، می کوشید.
سید محمدعلی حیدری پور
۱۳۹۹/۰۶/۰۹
تاسف خوردم که این همه خون دادیم برای گرفتن جزیره و حفظ آن و اخرش اینقدر بد از دستش دادیم، این همه اصرار شد که عقب نشینی کنید و گوش نگرفتید و کار مفیدی هم در آن ساعات انجام ندادید! تذکر داده شد که احتمال هلی برن زیاد است، متاثر شدم آخرش به این شکل اسیر شدید به خصوص سردار هاشمی.... این کتاب می‌توانست بسیار کوتاهتر شود و قسمت چگونگی از دست دادن جزیره کشش خواندن به ادم میداد ولی بقیه تکرار رفتارهای عراقی‌ها بود و همه یکسان....
امید علی گل
۱۴۰۰/۰۱/۰۵
این اقا فکر کنم بچه ابادان باشه،
همش خالی بندی، دروغ، بولوف،
انگار اونها اسیر اینها بودن، غلوکردن هم حدی داره
باعراقیها دوست شده، امرونهی میکرده، اینو میخاهیم، غش کردو دهنش کف کرد،
غش کردن قابل توجیه،
ولی کف کردن دهن نمیتونه ارادی باشه،
پنجره را بریدن، زندان عوض کردن،
تاجاییکه شنیدم را
عراقیها همه کتک میزدن، باکسی تعارف نداشتن،
شیر بگیر، ماست بگیر، میوه بخر، و..... هزاران خالی بندی دیگه بندی
مجید فهیمی
۱۴۰۰/۰۱/۱۵
کتاب بسیار جالبی بود خاطرات تلخ و شیرین مردان گمنامی که با جانفشانی و مقاومت جانانه ازاین مرزوبوم دفاع کردند.
خاطرات خیلی روان به رشته تحریر درآمده، آنقدر برایم جلب و جذاب بود 3 روزه خواندم. ما مدیون عزیزانی هستیم که مردانه جنگیدند، مجروح، جانباز یا شهید شدند و دراسارت با صبوری، مقاومت و پایمردی
انسانیت و اخلاق را به میزبانان بی اخلاقشان یاددادند.
خداوند امثال این بزرگواران را برای کشورمان حفظ کند. آمین
امیر کریمی
۱۳۹۹/۰۶/۱۰
خوبه ولی خب یکمی آخراش تکراریه ولی نه به حد بالایی چون همیشه نکته‌ای میشه پیدا کرد. ولی اون آخره آخرش که گفتن ایرانی هارو بعد سال‌ها اسارت و رنج میارن لب مرز برای مبادله و برای تضعیف روحیه دوباره برشون میگردونن من بسیار متاثر شدم و واقعا ناراحت کننده اس. از اونجایی که کتاب کاملا مستنده گزینه خوبی برای خواندن ولی پیشنهاد میکنم ابتدا من زنده‌ام رو بخونید.
عماد هاشمی
۱۴۰۱/۰۲/۱۹
تشکر از قلم روان نویسنده محترم همچنین دلاوریهای سرداران دفاع مقدس در جبهه و دوران اسارت
بسیار کتاب جذاب و گیرایی بود با توجه به اینکه قبلش کتاب (پایی که جاماند) را خوانده بودم و چقدر همزمان بودن این دو اتفاق جذاب و شنیدنی بود یکی روایت در ستاد سپاه و دیگری در خط مقدم جزیره
یاد و خاطره شهید والامقام سردار علی هاشمی گرامی
رها زند
۱۴۰۱/۱۱/۲۵
همرزم شهید علی هاشمی، که در میان بنیانگذاران قرارگاه سری نصرت بودند. در حمله هلی بردی عراق به جزیره و قرارگاه، شهید علی هاشمی مفقود و سردار گرجی زاده، اسیر میشود.
این کتاب از حمله عراق آغاز و با آزادی سردار به پایان می‌رسد. از جمله کتابهای خاطرات اسرای ایرانی جنگ تحمیلی است که به علاقمندان حوزه دفاع مقدس توصیه میشود.
امیر محمدزاده
۱۳۹۹/۰۵/۰۹
جزو کتابهای فاخر دفاع مقدس و اسرای عزیزمان نمی‌تواند باشد. گرچه سردار عزیز گرجی زاده در تحمل اسارت رنجهای بسیار برده است، کمتر جایی از کتاب آکنده از حماسه و غرور است. بسیاری از رفتارهایی که از زبان اسیر عزیز ذکر شد، جای افتخار ندارد.
ضمنا این کتاب تقریظی از رهبر انقلاب ندارد، که مهر تاییدی است بر اصالت معنوی اثر
هادی حسن ابادی
۱۴۰۰/۰۸/۰۷
عجباااا!!!!! صد رحمت به فیلم هندی و کتاب‌های هری پاتر!!! اینجوری که ایشان روایت فرموده‌اند انگار اسارتشون هتل بوده و همش بخور بخور و صفا و... و دعاهاشون هم از تیر و توپ موثرتر و به هرکی زده طرف بلند نشده!!! برادر عزیز اسیر ایرانی هزاران نفر بودند یکی مثل شما تعریف نکرده خاطراتش رو.
محمد حسین اکبری
۱۳۹۹/۰۹/۱۹
سلام حیف از جزیره مجنون وآن همه سرداران شهید وهزاران بسیجی، ارتشی وپاسداران ونیروهای عزیزی که برای آزادی آن درسال ۶۲ شهید جانباز واسیر شدن. حقیر خودم دراسفندماه سال ۱۳۶۲ درعملیات خیبر حضور داشتم. خیلی سال ۶۷که عراق انرا گرفت خیلی ناراحت شدم. کتاب خوبی است.
محمدچمنی
۱۴۰۱/۰۶/۲۹
جالبه. اما خیلی جاهاش ساده لوحانه س. مثلا: اول میگی میکروفن دتره خودتو چوپان معرفی مسکنی بعدمیگی شاگردممتاز دبیرستان بودم، یا استخباراتی گفت حواست کجاس دستت داره میسوزه. یعنی چی؟؟؟ کاش اینهمه رشادت رو یه نویسنده‌ی خِبره تر تحریر میکرد
یاسر عزیزی
۱۴۰۱/۰۵/۲۶
باسلام وعرض ارادت به تمام شهدا وازادگان عزیز میهن اسلامی ایران که برای این کشور از جان خود گذشته وحتی یک وجب از خاک را به دشمن بعثی ندادند.
امیدوارم باخواندن این کتابها بتوانیم رشادت شما بزگواران را به نسل بعد درست منتقل کنیم.
مشاهده همه نظرات 46

راهنمای مطالعه کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده)

برای دریافت کتاب زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه (سردار علی اصغر گرجی زاده) و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.