معرفی و دانلود کتاب رقصی چنین...
برای دانلود قانونی کتاب رقصی چنین... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رقصی چنین...
کتاب رقصی چنین... نمایشنامهای شاعرانه و تمثیلگونه از محمد رضایی راد است. در این اثر، داستان زندگی سرباز نگونبختی را پی خواهید گرفت که با پا گذاردن بر روی مینی ضدفشار، خود را در آستانهی مرگی دردناک و قریبالوقوع مییابد... لازم به ذکر است که اثر حاضر ذیل مجموعه نمایشنامههای نشر بیدگل به انتشار میرسد.
درباره کتاب رقصی چنین...
محمد رضایی راد یکی از درامنویسان برجستهی معاصر است؛ نویسندهای خوشذوق و باقریحه که با خلق مجموعهای از آثار نمایشی درخشان، روحی تازه به کالبد تئاتر ایران دمیده است. در آثار رضایی راد، آنچه بیش از همه نمایان و آشکار و جلوهگر است، تخیل بینظیر نویسنده، و البته، گرایش بارز او به مفاهیم فلسفی و بعضاً الهیاتی است. رضایی راد را میتوان از زمرهی نویسندگانی دانست که از مجرای قصهپردازی به فلسفهورزی مبادرت میورزند. این خصیصه البته در کار اغلب نویسندگان بزرگ دنیا قابل مشاهده است. اما در ادبیات ایران، اگر نگوییم بیسابقه، دستکم کمسابقه است.
دیگر ویژگی قابل تشخیص در آثار محمد رضایی راد، نگاه اسطورهایِ او به تمام وجوه زندگی است. نگاهی که بیشک از جهانبینی شاعرانه و کمابیش سوداییِ (نه در معنای منفیِ واژه، بلکه به معنایی زیباییشناختی) نویسنده ناشی میشود. این نگاه احتمالاً بیش از همه در نمایشنامهی رقصی چنین... پیداست. اثری خواندنی که از همان سطور ابتدایی خواننده را درگیر فضای رؤیاگونِ خود میکند.
رضایی راد در نمایشنامهی رقصی چنین... زندگی سربازی را به تصویر کشیده که بر اثر بیمبالاتی و پریشانحالی، به منطقهای مینگذاریشده نزدیک میشود و در عین بیخبری و بیحواسی، پا بر روی مینی ضدفشار میگذارد. حال، برداشتنِ پا برای او همان است و انفجارِ آنی همان! البته در ابتدا کوششهایی چند برای نجات سرباز بیچاره به عمل میآید. اما ناگفته پیداست که این کوششها قرار نیست به ثمر بنشینند. زیرا مخاطب بیدرنگ درمییابد که تصویرِ سربازِ ایستاده بر مین، از همان ابتدا خصلتی اسطورهای به خود گرفته و جلوهای ابدی یافته است... سرباز تا چه وقت به این حالت باقی خواهد ماند؟ در این احوال غریب چه در سر وی میگذرد؟ آیا امیدی به نجات او هست؟... یا نه، بگذارید چنین بپرسیم: اگر نجات و سعادت در نظر سرباز، همانا تداومِ وضعیتِ مضحکی که در آن گرفتار آمده باشد، چه؟...
از آنجا که ساختار کتاب رقصی چنین... به نحوی است که بیش از این نمیتوان در باب سیر وقایع آن سخن گفت (چه، برای فهم دقیق این اثر، در نهایت باید به مطالعهی تمام و کمالش همت گمارد)، در همین نقطه مطلب خویش را به پایان میبریم.
درباره مجموعه نمایشنامههای بیدگل
مقصودِ نهاییِ دستاندرکاران از تهیهی مجموعه آثار نمایشی نشر بیدگل، معرفیِ گستردگی و غنای جهان درام به مخاطب ایرانی بوده است؛ جهانی که باب آشنایی دقیق و اصولی با آن، به دلایل متعددِ فرهنگی، اجتماعی و چه بسا سیاسی و اعتقادی، تاکنون به روی مخاطب فارسیزبان گشوده نبوده است.
عناوین خارجیای که ذیل این مجموعهی مفید و پربار به انتشار میرسند، عمدتاً آن دسته از آثارند که یا تاکنون به فارسی ترجمه نشده بودهاند، یا به هر روی، ضرورت بازترجمهشان به این زبان، به شدت احساس میشده است. عناوین فارسی این مجموعه نیز شامل مجموعهای از آثار نویسندگانِ پیشرواَند که کارنامهی کاریشان توجهی دقیقتر و عمیقتر را طلب میکند.
کتاب رقصی چنین... مناسب چه کسانی است؟
دوستداران ادبیات نمایشی معاصر بیشک از مطالعهی کتاب رقصی چنین... لذت وافر خواهند برد.
با محمد رضایی راد بیشتر آشنا شویم
محمد رضایی راد (Mohammad Rezaee Rad) به سال 1345، در محلهی بیستون شهر رشت دیده به جهان گشوده است. اگرچه رضایی راد را بیشتر با آثار نمایشیاش میشناسیم، شایسته و بایسته است که فعالیتهای هنری او به عنوان فیلمساز و فیلمنامهنویس را نیز مدنظر داشته باشیم.
از میان افتخارات مهم محمد رضایی راد میتوان به موفقیت وی در کسب جایزهی «جشنوارهی آسیا پاسیفیک»، جایزهی «فیلم فجر» و البته، جایزهی «جشن خانهی سینما» اشاره کرد.
«فعل»، «دوشس ملفی»، «فرشتهی تاریخ»، «گزارش خواب» و «ناکجا» از جمله مهمترین نمایشنامههای منتشرشده از این نویسندهی پرکار و خوشذوقاند.
در بخشی از کتاب رقصی چنین... میخوانیم
جوان در زیر سایبانِ خود چمباتمه زده و دارد با یک تکۀ چوب چالهای حفر میکند. عرق خود را خشک میکند. از خستگی به نفسنفس افتاده است.
جوان: لعنتی، بالاخره درت میآرم. اگه اینجا یه چیزی نباشه، پس این مار اینجا چهکار میکنه؟... میگن هرجا مار باشه، اونجا گنج هست... (همچنان با سماجت زمین را حفر میکند.) همینجا بود... یا شاید اینطرف... میدونم که یه چیزی این زیره، شاید یه چیزی مال صد قرن پیش، یه حشرۀ کوچیک که توی یه تکه کهربا دفن شده (نگاهش به یک خرگوش میافتد که به او زل زده.) چیه؟ چی میخوای بگی؟ میدونم چی داری تو دلت میگی... خب گیرم اون گنج رو توی خواب دیده باشم! اصلاً مگه همهچیز با خواب شروع نشد؟ من پشت اون خاکریز نگهبانی میدادم، سه روز بیخوابی... صدای موجهای آروم دریا میاومد. فقط یه لحظه چشمام رو بستم. (چشمانش را میبندد.) چشمام رو که باز کردم فکر کردم، توی باغچۀ خونهم بودم. سیمخاردارها رو که دیدم، فکر کردم فنسهاییان که بابا دور باغچه زده بود تا مرغ و خروسها نرن توش. زیر پام قلمبه بود. گفتم نکنه اطلسیهای مادرم رو له کردهم... بعد منور همهجا رو روشن کرد. (چشم باز میکند و به زیر پای خود مینگرد.) بعد آرومآروم پام رو برداشتم. نور کورکنندهای همهجا رو روشن کرد و وقتی صدای یه تیلیک کوچولو رو شنیدم، دست و پام رو دیدم که داشتن توی نور میرقصیدن... دیگه چرا توی خواب راه نمیرم؟ کسی چه میدونه، شاید هم رفته باشم. شاید وقتی میخوابم، جرئت کرده باشم و پام رو از روش برداشته باشم... توی خواب میرم... میرم کنار دریایی که پشت اون جنگل صنوبره. بعد هم برمیگردم همین جا، زیر همین سایبون، روی همین چیز قلمبه، همین چیزی که فکر میکردم اطلسیهای مادرمه. مادر با دست خودش کاشته بودشون. چرا دیگه برام نامه نفرستادن؟... حتماً فکر میکنن من مفقود شدم... اسیر شدم... یا مُردهم! شاید هم مُردهم؟ نکنه همون لحظه که پام رو گذاشتم، برداشتم!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رقصی چنین... |
نویسنده | محمد رضایی راد |
ناشر چاپی | نشر بیدگل |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 95 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6401-21-0 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه فلسفی ایرانی |