معرفی و دانلود کتاب ردپای هیچکس
برای دانلود قانونی کتاب ردپای هیچکس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ردپای هیچکس
کتاب ردپای هیچکس تریلری مهیج است به قلم علیرضا برازنده نژاد. این داستان با به تصویر کشیدن جای خالی مهاجران، تردیدهای مدام میان رفتن و نرفتن، تفاوت دنیای دوستی در عالم مجاز و واقعیت و بسیاری از دغدغههای مدرن، به روایت سرگردانی انسانها در عصر معاصر میپردازد و تصویر غمناکی از تنهایی در تهران امروز و آینده را برای خواننده نقش میزند.
دربارهی کتاب ردپای هیچکس
علیرضا برازنده نژاد کتاب ردپای هیچکس را با بخش کوتاهی تحت عنوان «این، فصل نیست» آغاز میکند و شرحی تاریک از شهر تهران را با مخاطب در میان میگذارد. او به کمک توصیفاتی چشمگیر مانند ابرهای بههم چسبیدهای که سقفی سیاه را شکل دادهاند و راهروهای ساختمانی که مثل رگهای خشکیدهاند، تصاویر زنده و تأثیرگذاری را پیش چشم خواننده زنده میکند.
او در فصلهای بعد که هر کدام را با اصطلاحات علم ریاضیات مثل رادیکال دو ضربدر صفر، ایکس به رادیکال شصت، مینیمم سه و... نامگذاری کرده، به این روند تصویرسازی با کلمات ادامه میدهد، به خیابانهای تهران قدم میگذارد و با گذر از میان خیابانها به آدمها، ماشینها و همهمهها مینگرد.
نویسنده با استفاده از زاویهی دید سوم شخص، افکار و اعمال شخصیتی را شرح میدهد که سرگردان و غمزده به انجام کارهای معمولی مشغول است اما درون ذهنش، در میان افکاری متفاوت غوطه میخورد. قهرمان داستان با مشکلات و دغدغههای معمولی دستوپنجه نرم میکند و در خلال آن روایتگر مکنونات ذهنی خود است. علیرضا برازنده نژاد، مؤلف اثر با این روایت، از تردیدهای میان رفتن و ماندن میگوید، از دوگانگیای که مهاجرت بر سر راه ایرانیان گذاشته است، از اینکه خیلیها رفتهاند و حواسمان به جای خالیشان نیست.
او از روزگاری میگوید که دیگر کسی سراغ کسی را نمیگیرد، مردمانی که راحت کوچ میکنند و دیگرانی که همینجا به زندگی ادامه میدهند. راوی، هر دو گروه را پیکرهایی میبیند که ارواحشان در جسم پرندهای مهاجر جا خوش کردهاند و در میان ابرهای سیاه و سفید در آرزوی سکونتگاهی همیشگیاند. جغرافیای شهر تهران نیز نقش پررنگی در این رمان دارد، نویسنده در محلهها و خیابانهای پایتخت دقیق میشود و حال و هوای مردم شهر، احساسات، عادات و پاتوقها را از نظر میگذارد و از هر کدام برای پیشبرد داستان بهره میبرد. علاوه بر اینها با استفاده از معماگونگی و گاهی طنازی، خواننده را در موقعیتهای مختلف غافلگیر میکند.
برازنده نژاد در داستان ردپای هیچکس، ضمن پرداختن به مسئلهی مهاجرت، رخت بربستن رفیقان و نزدیکان و آفرینش تصویر تیره و تار و دلگیر از این مقوله، از تنهایی انسان امروز نیز سخن به میان میآورد و پای شبکههای اجتماعی و آشناییها و دوستیهای مجازی را به میان میکشد. دوستیهایی که وقتی به واقعیت قدم میگذارند ممکن است به دل هراس بیندازند. همچنین تأهل، زندگی خانوادگی و رسوخ سیاهیِ خیانت به رگهای زندگی موضوع دیگری است که بخش تازهای از دغدغههای ذهنی روای را عیان میسازد.
علیرضا برازنده نژاد این مسائل را در دل داستان به جریان انداخته تا در ادبیات ژانر، تریلری هیجانانگیز خلق کند و به این شکل سرگشتگی درونی و تنهایی عمیق آدمها را دل داستان مجسم کند، با این آرزو که کاش میتوانستیم بگوییم جای هیچکس خالی نیست. او مخاطب را میان خیال و واقعیت سرگردان میکند، با این حال در میانهی این کشمکش دست او را میگیرد تا خط روایت را گم نکند و تا پایان کتاب، ماجرا را دنبال کند.
کتاب ردپای هیچکس سومین اثر داستانی علیرضا برازنده نژاد محسوب میشود؛ اثری متفاوت و خواندنی که از سوی انتشارات کتابسرای تندیس روانهی بازار کتاب شده است.
کتاب ردپای هیچکس برای چه کسانی مناسب است؟
کسانی که از خواندن تریلرهای مهیج و داستانهای اجتماعی لذت میبرند، داستان ردپای هیچکس رضایت خاطرشان را جلب خواهد کرد.
در بخشی از کتاب ردپای هیچکس میخوانیم
توی گل خودش نشسته است؛ توی یکی از فرعیهایی پارک کرده که به آزادی راه دارند.
بدی کار اینجاست که عابربانک مثل پمپ بنزین نیست. کاش بود و مامور داشت و مامورش میآمد میپرسید چی کار کنم؟ برداشت، انتقال، شارژ یا موجودی؟ تو سفارش میدادی و او کارت تو را میکشید. اینطوری مجبور نمیشد از ماشین پیاده بشود و مثل مسخرهها خودش را تا دم باجه بکشاند.
عابربانکهایی که او میرود، مامور دارند ولی آن مامورها سفارش قبول نمیکنند؛ سفارش میدهند.
موقع بانکبازی، همیشه یک مامور دم عابربانک هست؛ کسی که آن جا ظاهر میشود، یک کاغذ نازک میگذارد توی دستت. سایهاش روی بخت توست و روی هرکسی که یکی از جاهای خالی آقاولی را پر کرده است. به این مامورها میگفتند بختک.
«بختک جان من میدونستی...» هرکس بختک خاص خودش را دارد و فقط هم دم عابربانک باهاش مواجه میشود. «... که من از بچگی دوست داشتم لولهکش بشم؟» بختک هیچوقت جواب نمیدهد. او رمز عبورش را میزند. عددهای الکی. چهارتا. «و میتونستم واسه خودم کار کنم، دستم توی جیب خودم باشه.»
بختک از نیروهای آقاولی است. مثل خودش طوری دلبخواهی ظاهر و غایب میشود که شک میکنی اصلا وجود داشته و تو او را دیدهای. همهی آدمها میتوانند نیروی آقاولی باشند. آقاولی خرج آدم را میدهد به خاطر کاسبی خودش. خرجت را میدهد تا سرت به کار خودت، کار او، گرم باشد.
دست میکند توی جیب و کاغذ نازک، سفارش بختک، را که نمیداند اصلا چرا گذاشت توی جیب، در میآورد.
«لولهکشی واقعی منظورمهها نه از اون شغلهایی که فقط جاخالیاند.»
فهرست مطالب کتاب
این، فصل نیست
رادیکال دو ضربدر صفر
رادیکال دو
دو رادیکال دو
ایکس به رادیکال شصت
رادیکال دو پریم
رادیکال دو ضربدر سه
یک
مینیمم سه
سیزده
رادیکال دو فاکتوریل
سه در رادیکال دو
ایکس به رادیکال نوزده
رادیکال دو به توان هیچ
سیزده در رادیکال دو
دو
رادیکال دو، فرجهی چهار
پنج در رادیکال دو
رادیکال دو بعلاوه سه
سهی منفی
رادیکال دو بعلاوه سه، آنگاه ضربدر سه
سیزده ایکس
وای در رادیکال دو
ایکس میل میکند
رادیکال دو ضربدر وای
وای
رادیکال دو منهای سه
ایکس در رادیکال دو
ایکس در وای
ایکس پرانتز رادیکال دو
دو پنج در رادیکال دو
یک ضربدر صفر
رادیکال دو در دو
فاکتوریل در رادیکال
حد یک، رادیکال هشت
کسر
رادیکال دو فاکتوریل
کسرالمجهول
سیزده تقسیم بر رادیکال دو
ایکس میل کرده به رادیکالها
رادیکال دوی چهارده
رادیکال دوی بیفرجه
ده در رادیکال دو
سیگما
رادیکال دو بهعلاوه رادیکال هشت
ایکس ضربدر صفر
رادیکال
یازده
بیست، دربست لولهکش
این یک فصل عادیست
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ردپای هیچکس |
نویسنده | علیرضا برازنده نژاد |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای تندیس |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 256 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-182-712-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی، کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |