معرفی و دانلود کتاب داستانهای کوتاه با اهالی وارش
برای دانلود قانونی کتاب داستانهای کوتاه با اهالی وارش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب داستانهای کوتاه با اهالی وارش
کتاب داستانهای کوتاه با اهالی وارش به اهتمام حمیدرضا اکبری دربرگیرندهی 9 داستان کوتاه از اهالی مازندان است که موضوعات مختلفی را شامل میشود. داستانهای این مجموعهی جذاب و خواندنی با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند و به مسائل بومی مردم ساکن استان مازندران توجه دارند.
مجموعهی لیراو بعد از چاپ چندین کتاب در حوزهی شعر، اکنون قصد معرفی داستاننویسان استانهای مختلف ایران را دارد. از این رو کتاب «مجموعه داستانهای کوتاه با اهالی وارش» را که گزیدهای از آثار داستاننویسان معاصر مازندران است، در اختیارتان قرار میدهد. «داستانهای کوتاه با اهالی خراسان» و «گزیده داستانهای کوتاه با اهالی لیراو» از دیگر کتابهای ارزشمند این مجموعهی متفاوت هستند و تمامی این آثار به وسیلهی حمیدرضا اکبری انتخاب شدهاند.
حمیدرضا اکبری را بیشتر بشناسیم:
حمیدرضا اکبری با نام هنری شروه، نویسنده، پژوهشگر، روزنامهنگاری و شاعر شناخته شدهای به شمار میآید و از میان آثار این چهرهی ادبی میتوان از مواردی مثل افقهای خیس، دریا همان ساحل بوشهر نیست، وقتی سکوت میخواند، اسب باید بشوی تا نجیب بمیریم، اگر بگویم عاشقم دروغ گفتهام و ... یاد کرد.
در بخشی از کتاب داستانهای کوتاه با اهالی وارش میخوانیم:
اول که شنید جوان سیگار به لب با پچ پچ به دوستش که کلاه جاهلی سرش بود گفت: «اوه مای گاد چه اندام ردیفی داره!»
نزدیک بود برود یقه طرف را بگیرد با کله بکوبد توی صورت جوان جاهل که چشمهای هیزش را بگرداند طرف دیگر.
اما کاری نکرد فقط دنبال گیسو دوید تا کمی از فاصلهی خودخواستهی گیسو کم کند گیسو همیشه ده پانزده متر جلوتر از او بود و از عمد نمیگذاشت این فاصله کم شود و حمید به او برسد.
طبق عادت ده ساله آمده بودند سمت پارکینگها پیادهروی، حمید النود سفیدش را گوشهای نزدیک باغ وحش پارک کرد این فصل سال بابلسر مملو از مسافر بود این را از شلوغی باغ وحش و لب آب میشد فهمید پیادهرویشان را از پارکینگ صفر شروع میکردند و تا پارکینگ هشت ادامه میدادند کار هر شبشان بود جز فصل سرد سال و روزهای بارانی، اگر باران شدید بود ترجیح میدادند تخمه کدو بگیرند و بنشینند پای سریالهای ترکی، چای بنوشند و از پنجره به قطرههای باران نگاه کنند.
کاش میتوانست از گیسو جلو بزند یا حداقل به او برسد تا این همه حرف و حدیث نشنود قبل از طلاق پا به پای هم میرفتند گیسو بخاطر او قدمهایش را کُند بر میداشت و همراهیش میکرد امّا امشب گیسو برخلاف سابق بود.
رشتهی دانشگاهی گیسو تربیت بدنی بود و دویدن برایش ورزش سبکی محسوب میشد اما برای حمید که پشت میزنشینی ادارهی بیمه برایش شکمی درست کرده بود و آن تک و توک سیگاری که میکشید سخت بود و این دویدن تند و پا به پا رفتن به نفس نفساش میانداخت.
فهرست مطالب کتاب
ریل
دوباره شروع نکن
فال
مترسک
مجلس ترحیم
من وارث تو هستم رفیق
برای یکی دیگر است
جاده جنگلی
نمی تونم ولاش کنم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب داستانهای کوتاه با اهالی وارش |
نویسنده | حمیدرضا اکبری |
ناشر چاپی | نشر مانیان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 58 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7026-19-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |