معرفی و دانلود رایگان کتاب خورشید سیاه
برای دانلود قانونی کتاب خورشید سیاه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خورشید سیاه
کتاب خورشید سیاه به قلم معصوم ترکان، داستان پر فراز و نشیب زندگی دختری را به تصویر میکشد که به هِروئین معتاد شده است.
در بخشی از کتاب خورشید سیاه میخوانیم:
روز به روز دز موادم کمتر و حال من بدتر میشد. دیگر مهران در اتاق را قفل میکرد و نمیگذاشت سامان پیشم بیاید. در واقع کار خوبی میکرد، چون اصلا حال خوبی نداشتم و فقط آه و ناله میکردم!
مصرف هروئینم کاملا قطع شده بود و فقط زیر نظر مهران و یکی از دوستان پزشکش داروهایم را میخوردم و هنوز در اتاق حبس بودم. هروئین در اول مصرف لذت داشت، اما بعد از مدتی وابستگی شدیدی را برایم به وجود آورده بود، حتی بعد از مدتی دیگر آن لذت سابق را نداشت و آزارهایش داغان کننده بود، آزارهایی که به هیچ وجه به لذت موقتش نمیارزید!
از روی تخت برخاستم، درد استخوان هایم بیامان بود. دستهایم را دور بدنم پیچیدم و سفت بازوانم را فشردم. لبم از خشکی ترک برداشته بود و مدام با زبان خیسش میکردم. سردم بود، خیلی خیلی سردم بود!
پتوی روی تخت را چنگ زدم، پتو را دورم پیچیدم و کنج دیوار کز کردم. گهواره وار خود را تکان دادم و زیر لب گفتم:
- آ... آروم باش سوگند... آروم باش بزار این هروئین کوفتی گم بشه و بره. بزار از دستش خلاص شی، اون وقت میری و دنبال نرجس و نریمان میگردی. تو میتونی، تلاش کن؛ تو میتونی. من مطمئنم تو میتونی!
صدای چرخش کلید آمد و بعد در باز شد. سمیرا، زن میانسالی بود که پرستاری از سامان را به عهده داشت. سینی غذا و قرص را روبه رویم گذاشت. زیر چشمی سامان را دیدم که از کنار در به داخل سرک میکشید. سمیرا بدون هیچ حرفی اتاق را ترک کرد.
وحشیانه قرصم را خوردم. حالم اندکی بهتر شد و با لرز شروع به خوردن غذا کردم که صدای آرام سامان توجهام را جلب کرد:
- سوگلی، سوگلی چرا جواب نمیدی؟
با درد خود را به در رساندم، به آن تکیه دادم و نشستم. نفس عمیقی کشیدم و با صدایی گرفته گفتم:
- ج... جان سوگلی؟
- چرا حالت بده؟ مهران میگفت که" سرماخوردگی شدید داره"
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول: نجات یافته
فصل دوم: آغاز یک فاجعه
فصل سوم: باید رفت
فصل چهارم: خانوادهی خوب
فصل پنجم: زندگی آشفته
فصل ششم: بدترین فرار
فصل هفتم: علاقهی از دست رفته
فصل هشتم: غریبهی آشنا
فصل نهم: وطن فراموش شده
فصل دهم: افشای حقایق
فصل یازدهم: زندگی نکبت بار
فصل دوازدهم: شروعی دوباره
فصل سیزدهم: شاید خوب، شاید بد
فصل چهاردهم: مرگ یک آدم خوب
فصل پانزدهم: آغاز یک شیرینی
فصل شانزدهم: از خود گذشته
فصل هفدهم: پایانی خوش
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خورشید سیاه |
نویسنده | معصوم ترکان |
ناشر چاپی | انتشارات ارشدان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 344 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-251-122-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
خیلی رمان خوبی است. از قسمتی که سوگند در سازمان بود خیلی خوشم امد. ولی مشکلی که فکر کنم فقط من را ازار میده اینکه اخر داستان همون نقشی که خیلی دوستش داشتم با جواب نهی سوگند روبه رو میشه. با اینکه مهران برای سوگند کارهای زیادی کرده بود. با انکه سوگند دوباره سر و سامون میگیره و بقیه همینش براشون مهمه. ولی من دلم میخواست اخر داستان همهی شخصیتها به زندگی خوششون برسن ولی مهران این طور نبود و من اخر داستان از سوگند کمی احساس تنفر کردم. ولی بازم داستان عالی بود من در ۳ روز تمام ان را خواندم. حتما بخونیدش