معرفی و دانلود کتاب خاک که آدم نیست

عکس جلد کتاب خاک که آدم نیست
قیمت:
۶۴,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب خاک که آدم نیست و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب خاک که آدم نیست و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب خاک که آدم نیست

کتاب خاک که آدم نیست نوشته بهناز قره‌داغی، واقعیت‌ها و رخدادهای انقلاب و جنگ را در قالب یک داستان به شیوه موازی به تصویر می‌کشد. این داستان که در تبریز روی می‌دهد از دید یک پزشک به نام اعلاءالدین روایت می‌شود.

این کتاب داستانی رئالیستی بر پایه واقعیت است و با اینکه شخصیت‌های داستان در تبریز زندگی می‌کنند اما هیچ اثری از آداب و رسوم، نمادهای شهری و حتی لهجه ترکی نیست.

روایت موازی که در این داستان از آن استفاده شده شما را به طور مداوم در رفت و برگشت زمان قرار می‌دهد و این پیچیدگی‌ها شما را دعوت به تفکر و جست‌وجوی بیشتر در داستان می‌کند.

بهناز قره‌داغی برای نوشتن داستانش زاویه دید دانای کل را انتخاب کرده که البته گاهی از آن تخطی می‌کند. در سراسر داستان شخصیت‌ها گاهی مونولوگ‌های طولانی دارند و گاهی لحن داستان به گزارش نزدیک می‌شود.

در بخشی از کتاب خاک که آدم نیست می‌خوانیم:

رنگ اعلاء، مثل آردی که زیور برای حلوا الک می‌کرد، سفید شده بود. جای مشت صالح روی صورتش درد گرفته بود. بقیۀ حرف‌های فریبرز برای اعلاءالدین نامفهوم بود. اتاق دور سرش می‌چرخید. چشم‌هایش انگار تار شده بود. اگر خودش را کنترل نمی‌کرد، از روی صندلی به زمین می‌افتاد. شاید رنگش پریده بود که فریبرز دستپاچه گفت: «چی شد اعلاء جون؟ حالت خوب نیست! بابا تو که خودت دکتری!»

عنایت با یک لیوان بزرگ آب قند وارد اتاق شد. فریدون اجازه گرفت و داخل اتاق شد. با دیدن فریدون، بغضِ مانده در گلوی اعلاءالدین ترکید. فریدون هم گریه می‌کرد. عنایت زار می‌زد. مادر آرام اشک‌هایش را پاک می‌کرد.

فریبرز نمی‌دانست چه گفته که اتاق کوچک مادر بازار شام شده بود. هنوز حال ‌و ‌هوای اتاق عوض نشده بود که پرویز گرفته و پکر آمد. فریبرز و او دست در گردن یکدیگر انداختند و گریه سر دادند.

آفتاب می‌درخشید. گورستان پُر بود از جمعیت. انبوه مردم برای خاک‌سپاری دو مرد سرشناس شهرشان آمده بودند. اتومبیل‌های زیادی مردم را به آن جا منتقل می‌کردند. آفتاب با همۀ توانش گورستان را داغ ‌کرده بود. اعلاءالدین خورشید را گم کرده بود. آدمک‌ها در گورستان جای آدم‌ها را گرفته بودند.

امید اعلاءالدین وقتی از همه جا بریده شد که مادر با اشک از او خواست که «بذار آخرین تصمیم رو داداشت برای پدرت بگیره.»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب خاک که آدم نیست
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات سوره مهر
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات216
زبانفارسی
شابک978-600-03-0586-4
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان انقلابی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب خاک که آدم نیست

Mahvash Cheshm aviz
۱۳۹۹/۷/۱۹
عالی وزیبا دوسش داشتم
مشاهده همه نظرات 1

راهنمای مطالعه کتاب خاک که آدم نیست

برای دریافت کتاب خاک که آدم نیست و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.