معرفی و دانلود کتاب تصویری در دوردست: سرگذشت نصرت خدایاری شهسواری (خواهر بسیطی)
برای دانلود قانونی کتاب تصویری در دوردست: سرگذشت نصرت خدایاری شهسواری (خواهر بسیطی) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تصویری در دوردست: سرگذشت نصرت خدایاری شهسواری (خواهر بسیطی)
کتاب تصویری در دوردست: سرگذشت نصرت خدایاری شهسواری (خواهر بسیطی) نوشته جواد حسینینصر، داستان زندگی یک زن بسیجی اهل کرمانشاه در سالهای جنگ را روایت میکند.
نصرت خدایاری شخصیتی محکم و نفوذناپذیر داشت. او در دوران جنگ همه جوانان از جمله برادرش حسین بسیطی یکی از فرماندهان گیلانغرب را به حضور در جبهههای جنگ تشویق میکرد. این کتاب شامل روایتها و خاطرات بسیاری از اهالی گیلانغرب در مورد خواهر بسیطی است.
خدایاری از همان روزهای آغازین جنگ به همراه برادرش به نیروهای مدافع پیوست و از ورود دشمن بعثی به خاک ایران جلوگیری کرد و در تمام این مدت به عنوان رزمنده، مددکار، نیروی پشتیبانی، امدادگر و کارمند اداره بهزیستی در گیلانغرب به فعالیت پرداخت.
تلخترین و بدترین اتفاق برای نصرت شهادت برادرش در سال 1362 بود که ضربه جبرانناپذیری را به او وارد کرد. با فوت مادرش بر اثر سرطان در سال 1365، از همیشه تنهاتر و گرفتار مشکلات روحی و روانی و در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد.
خواهر بسیطی در دوم اسفند سال 1330 متولد و در 30 اردیبهشت 1368 فوت کرد.
در بخشی از کتاب تصویری در دوردست میخوانیم:
حسین و نصرت قد کشیدند و بزرگ شدند. حالا نصرت به مدرسه میرفت و کوکب و حسین بارِ سخت زندگی را به دوش میکشیدند. حسین نوجوان بود و میتوانست رنگرزی کند. مزدش چند برابر شده بود و روزی پانزده ریال درآمد داشت. کوکب پای تنور مینشست، خمیر را با مهارت به دیوار داغ گِلی میکوبید و صورتش به سبب نزدیکی مداوم به آتشِ تندِ تنور همیشه سرخ بود. دستهایش هم طاقت این همه فرو رفتن در دل آتش را نداشتند و همیشه تا آرنج ملتهب بودند. اما کوکب بیتوجه به همه چیز فقط نگران وضعیت پسر و دخترش بود و همه چیز را به جان میخرید. نصرت کناری مینشست و مادر را در این شرایط نگاه میکرد. اینها برایش تلخ و تحملناپذیر بود. به مژههای سوختۀ مادر در نور تنور نگاه میکرد و به چانههای خمیر که در دستهای مادر شکل میگرفت و نان میشد؛ قرص داغی که از تنور گِلی بیرون میآمد و روی انبوه نانهای دیگر قرار میگرفت.
آن شرایط سخت، نصرت را که کلاس ششم را تمام کرده بود واداشت دیگر سراغ درس و مدرسه نرود. هر چه مادر و حسین و دیگران به او گفتند که استعداد خوبی دارد و باید درسش را ادامه بدهد فایدهای نداشت. او همیشه برای خودش تصمیم میگرفت و انگار با دنیای اطرافش در نبردی تمامنشدنی بود. او از کودکی جنگیدن را فرا گرفته بود و پا پس نمیکشید. حسین حالا نوجوان بود و کارگری و بنایی میکرد. غروب، مثل همیشه وقتی خسته و کوفته از سر کار برمیگشت، در خانه را میزد، رو میکرد به زن اسدخان و میگفت: «ننه، شامی کباب دارید؟» و او نمیتوانست برای این پسر محجوب و مرد خانۀ بسیطیها شامی کباب درست نکند.
فهرست مطالب کتاب
اشاره
مقدمه
سالشمار زندگی نصرت خدایاری شهسواری (بسیطی)
دفتر خاطرات یک دوست
آخر ناخوش شاهنامه
اسناد و تصاویر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تصویری در دوردست: سرگذشت نصرت خدایاری شهسواری (خواهر بسیطی) |
نویسنده | جواد حسینی نصر |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 184 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-03-0389-1 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |
حداقل حق این بانوی مجاهد یک اثر درخور شأن بود،، بازهم از گردآورنده سپاسگزارم،،