معرفی و دانلود کتاب تا مرز جنون
برای دانلود قانونی کتاب تا مرز جنون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تا مرز جنون
کتاب تا مرز جنون به قلم ولی شمسی برگرفته از یک داستان واقعی است که در قالب مرور خاطرات سربازی به نام محمد نوشته شده است. محمد سه سال پیش از شروع دوران خدمتش، به دختری به نام سهیلا دل میبازد. اما سهیلا چهارده سال دارد و هنوز درس میخواند؛ محمد هم شاگرد نمونه دبیرستان، تصمیم دارد در دانشگاه پزشکی قبول شود. این ماجرای عاشقانه در فراز و فرودهای سرنوشت با چالشهایی برخورد میکند و زندگی جدیدی برای آنها به ارمغان میآورد.
درباره کتاب تا مرز جنون:
هیچ کس نمیداند که عشق چه زمانی از راه میرسد و چطور قلبها را به هم نزدیک میکند. وقتی محمد شخصیت اول رمان تا مرز جنون، برای اولین بار سهیلا را میبیند، متوجه میشود که فرشته آرزوها و معشوق آسمانی او از راه رسیده است. ناصر دوست صمیمی محمد در جریان احساس او قرار میگیرد و در این راه به دوستش کمک میکند.
با مخالفتهای خانواده سهیلا و نقشههایی که اکبر پسر بزرگشان برای زندگی خواهرش در سر دارد، محمد مجبور میشود برای رسیدن به هدفش دوران سربازی را پشت سر بگذارد. پس مشغول به خدمت میشود و هر لحظه با یاد سهیلا این دوران را سپری میکند.
این مسیر پر فراز و نشیب، جدایی محمد از درس و دانشگاه و خواستگارانی که برای سهیلا پیدا میشوند، داستان زندگی محمد را دچار تلاطم میکند. اما او برای به دست آوردن مجبوبش تلاش میکند چراکه بازی روزگار غیرقابل پیشبینی است و گاهی عشق را با اشکها و تلخیهای زیادی همراه میکند.
خواندن کتاب تا مرز جنون به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به دنبال رمانی عاشقانه با موضوعی جنجالی و سراسر احساس هستید، کتاب تا مرز جنون را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب تا مرز جنون میخوانید:
آن روز مطابق هر روز سراغ ناصر دوست صمیمی و هم کلاسی چندین سالهام رفته بودم تا به اتفاق به دبیرستان برویم. یک هفته بیشتر نبود که مدرسهها باز شده بودند. هر دُویِ ما با هزاران امید و آرزو و با شور و شعف فراوانی به درس و مشق چسبیده بودیم تا این سال آخری را با معدل بالایی بتوانیم قبول شده و علاوه بر آن، با معلومات کافی و آمادگی فراوان، قلههای عظیم فرا رویمان کنکور را با موفقیت فتح نموده و در رشتۀ مورد علاقۀ خود که پزشکی بود قبول شویم.
وقتی به درب منزل ناصر رسیدم گویی برقها قطع شده بود و من بی اطلاع از این موضوع در حالی که نگاهم معطوف به کارگرانی بود که در حال تخلیۀ اثباب و اثاثیه منزل، از وانت مزدا 1600 قرمز رنگی به خانه بغل دستی ناصر بودند. مرتب شاسی زنگ درِ خانۀ ناصر را فشار میدادم.
دو نفر مسرور و خوشحال مشغول پایین آوردن کمد بزرگ و سنگینی بودند که ظاهراً هم نمیتوانستند از عهده آن بربیایند. مرد میانسالی که گوشهای از کمد را گرفته و از رنگ و رو و عرق زیاد پیشانیاش کاملاً معلوم بود که چقدر در فشار هستند با صدای ضعیف و ملتمسانهای گفت: جوان خدا خیرت بده یه دستی به این میندازی؟ لامصب چقدر هم سنگینه.
با دیدن وضعیت آنها بی معطلی کتابها را روی کاپوت وانت گذاشته و به کمک آن دو شتافتم و آرامآرام آنرا به داخل خانه بردیم. به توصیۀ خانمِ خانه که ظاهراً قبلاً جای کمد را مشخص کرده بودند وارد یکی از دو اتاق آن خانه که روبروی هم قرار داشت و فرش کهنه و قدیمی گلدار قرمز رنگی در آن گسترده شده بود شدیم. به محض ورود درست در سمت رو بروی من دیدهام به جمالی بسیار زیبا و دل انگیزی که با همان نگاه اول، تیری را بر وسط قلب من نشاند و مسیر سرنوشت مرا به کلی تغییر داد، افتاد...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تا مرز جنون |
نویسنده | ولی شمسی |
ناشر چاپی | انتشارات گنجور |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 423 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7854-70-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |