معرفی و دانلود کتاب مجنون من لیلی
برای دانلود قانونی کتاب مجنون من لیلی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مجنون من لیلی
ولی شمسی در کتاب مجنون من لیلی ماجرای مردی به نام حمید را روایت میکند که دلرحمی، خداترسی و آبرومندی، از صفات بارز او است. حمید به دنبال یک مأموریت کاری، از شهر خود، ارومیه راهی تهران میشود و در آنجا بهصورت اتفاقی متوجه میشود خانوادهای فقیر در نقاط حاشیهای تهران، به کمک نیاز دارند. او سراغ آن خانواده میرود تا به آنها کمک مالی کند و این امر سرنوشت او را دگرگون میسازد...
دربارهی کتاب مجنون من لیلی
داستانهایی که به زندگی عامهی مردم میپردازند، همواره طرفداران خاص خودشان را دارند. بسیاری از مخاطبان ادبیات داستانی، از این موضوع که داستانهایی بدون پیچیدگی که از دل جامعه برخاسته است را بخوانند، لذت بیشتری میبرند. به همین خاطر، رمانهای واقعگرا در چند دههی اخیر خوانندگان زیادی داشته و پرفروش شدهاند.
کتاب مجنون من لیلی، داستانی درام از ولی شمسی (تنها) است. او در این اثر، داستان مردمانی معمولی از همین سرزمین، با دغدغههایی متفاوت را روایت میکند.
ماجرا دربارهی مردی به نام حمید است که ضامن دوستش میشود، اما دوستش به نام او چک بیمحل میکشد. به موجب این اتفاق، طلبکارْ او را به کلانتری میکشاند. حمید که مردی دلرحم، آبرومند و بیسروصدا است، مجبور میشود پس از این که چندساعتی را در کلانتری گذراند، زمینش را زیر قیمت بفروشد تا طلب دوستش را پرداخت کند. هرچند درنهایت، دوستش هیچگاه طلب او را پس نمیدهد و به کلی بدهیاش را حاشا میکند.
حمید در زندان با مردی به نام اکبر جیگر آشنا میشود که بهخاطر داشتن یک جگرکی به این نام شهرت یافته است. او به دلیل ضرب و شتم مردی که مزاحم همسر و فرزندان دوستش شده بود، در کلانتری قرار دارد. اکبر جیگر پس از شنیدن داستان زندگی حمید، به او پیشنهاد میکند پس از آزادی به رتقوفتق امور جگرکی بپردازد، اما حمید قبول نمیکند.
ولی شمسی داستان مجنون من لیلی را به آنجا میکشاند که حمید پس از فروش زمین دچار بحران مالی میشود. به همین دلیل به دنبال کاری پارهوقت میگردد تا بعدازظهرها به آن مشغول شود. روزی برحسب اتفاق از کنار جگرکی اکبر رد میشود و او را هم پشت دخل میبیند. نزد او میرود و پس از چندی مصاحبت با اکبر، به پیشنهاد او به مغازهی مشاورهی املاک آشنایانش میروند تا حمید با کمک آنها به کار خرید و فروش زمین مشغول شود.
به دنبال این آشنایی، روابط حمید با اکبر بسیار صمیمی میشود و آنها ساعات زیادی را با هم میگذرانند. روزی حمید پیشاز رفتن به مأموریت کاری به سراغ اکبر میرود و او با نگرانی به حمید میگوید که خواب مردنش را دیده است. حمید کاملاً تحتتأثیر این اندیشه که قرار است طی یک اتفاقی در این مسافرت کاری بمیرد، خود را برای سفر آماده میکند. ابتدا از تمام دوستان، همکاران و آشنایانش حلالیت میطلبد. وقتی هم که در مسیر رفتن به مأموریت است، مدام درانتظار مرگش است. این تفکر که قرار است به زودی بمیرد، موجب میشود تا به همه چیز با دید تازهتری بنگرد. برحسب اتفاق، در حیاط مسجد با پیرمرد و پیرزنی آشنا میشود که از زندگی فقیرانهی خانوادهای برای او حرف میزند. حمید تصمیم میگیرد، حالا که آخر عمرش است، برای کمک به آن خانواده، به نقاط حاشیهای و فقیر تهران برود.
حمید داستان مجنون من لیلی، پرسان پرسان خود را به آن خانواده میرساند و متوجه میشود بدهی زیادی دارند. او ابتدا بخشی از بدهیهایشان را پرداخت میکند و سپس مادر خانواده را که در بستر مرگ افتاده، به بیمارستان میبرد. ولی شمسی در این قسمت از داستان، پای شخصیت دیگری را به ماجرا میکشاند و روایتگر زندگی فرشته، دختر جوان خانواده، میشود.
آشنایی حمید با این خانواده، سرآغاز بخش اصلی داستان است. ولی شمسی این داستان را در سال 1386 نوشت؛ اما کتاب، به سال 1401 در نشر گنجور منتشر شد.
کتاب مجنون من لیلی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات داستانی و رمانهای عاشقانهی فارسی پیشنهاد میشود.
با ولی شمسی بیشتر آشنا شویم
ولی شمسی، شاعر و نویسندهی ایرانی، در سال 1348 به دنیا آمد. او نام هنری «تنها» را برای خود برگزیده است و بهویژه در اشعارش از این تخلص استفاده میکند. از این نویسندهی پرکار، آثار بسیاری بر جای مانده است. کتابهای «جن زنان»، «چشم روباه»، «مرغان مهاجر»، «تا مرز جنون» و «پرستوی تنها: گزیدهای از 500 بیت غزلیات تنها» بهترین کتابهای ولی شمسی هستند.
در بخشی از کتاب مجنون من لیلی میخوانیم
خونهمون که تلفن نداشت به خونۀ کوکب خانم زنگ زدم و پس از کلی خواهش و التماس مادرمو صدا زد تا باهاش حرف بزنم. سعیده و سپیده هم اومده بودند. کلّی گریه کرد و گفت که شب و روز نگران منه. الکی گفتم مامان من یک زندگی اشرافی دارم. اینجا برام کلفت و خدمتکار گذاشتند و من فقط امر و نهی میکنم. خلاصه کلی دروغ و چاخان سر هم کردم تا بلکه بیچاره کمی خوشحال بشه و دلش باز بشه. با خواهر و برادرم هم کمی صحبت کردم. به قدری خوشحال بودم که انگار دنیا را به من داده بودند و تازه متولد شده بودم.
از آن روز به بعد به امید اینکه ماهی یک بار با خانوادهام تماس خواهم گرفت، روحیه و نشاط تازهای پیدا کردم. دیگر کوچکترین اهمیتی به طعنهها و کنایههای مادر شوهرم نمیدادم. گوشم از حرفهای او پر شده بود و فقط و فقط هرچی که میگفتند چون کلفتی بجز چشم چیزی از من نمیشنیدند. کاری هم به کار آرمین نداشتم. بعضی وقتها چند شب و روز در خانه آفتابی نمیشد و به اتفاق دوستان بدتر از خودش در مهمانیها و اکس پارتیها خوشگذرانی میکرد و من یا در اتاقمان تنها مینشستم و در خلوت خودم به سرنوشتم میگریستم و یا اینکه اجباراً سر کلاسهای مادر شوهرم تعلیم آداب و معاشرت میدیدم. که چه جوری با یک اشرافی برخورد و رفتار داشته باشم. و پس از اتمام کلاس، طبقِ معمول شروع به سرکوفت زدن به من که اگر با من بود، دختری در شأن شما را حتی به کلفتی هم قبول نمیکردم و یه وقت فکر نکنی که چون زن پسر من شدی عنوان عروس این خانواده را به خودت اختصاص دادهای خیر. تا من زندهام این اجازه را به تو نخواهم داد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مجنون من لیلی |
نویسنده | ولی شمسی |
ناشر چاپی | انتشارات گنجور |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 536 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-302-037-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |