معرفی و دانلود کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم

معرفی کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم

کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم رمانی جنایی معمایی و تریلری روانشناختی به قلم استیو کاوانا است. در این داستان جناییِ منتخب ویراستارانِ آمازون، دو زن به‌ دنبال انتقام‌جویی هستند و با یکدیگر پیمان می‌بندند که قاتل طرفِ دیگر را از بین ببرند تا ردی از خود به جا نگذارند، اما با پیشرفت داستان، حقایق پنهانی درباره‌ی آن‌ها برملا می‌شود.

درباره‌ی کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم

کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم (Kill For Me, Kill For you)، خواننده را با داستانی جنایی و سرشار از پیچیدگی‌های روان‌شناختی، همراه می‌کند. استیو کاوانا (Steve Cavanagh)، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی ایرلندیِ این اثر، به نگارش داستان‌های سراسر تعلیق شهرت دارد. نویسنده، داستان جنایی برایم بکش برایت می‌کشم را با ضرب‌آهنگی سریع پیش برده و با خلق فضایی پررمزوراز، ذهن خواننده را تا پایان این اثر، درگیر معماهای جذاب نگه می‌دارد. کاوانا، با بهره‌گیری از شخصیت‌های مرموز و پرداختن به پیچیدگی‌های روان‌شناختی آن‌ها، مرز میان قاتل و قربانی را کمرنگ کرده است. این سبک نگارش، که بر غافلگیری‌های داستانی هوشمندانه استوار است، باعث می‌شود خواننده نتواند به راحتی حقیقت را از دروغ تشخیص دهد و برای کشف نهایی داستان، مشتاق باقی بماند.

داستان برایم بکش، برایت می‌کشم با دو خط موازی و در دو زمان متفاوت روایت می‌شود. استیو کاوانا، در مسیر نخست روایت داستان، خواننده را با ماجراهای آماندا وایت، همراه می‌کند. آماندا وایت، زنی است که پس از مرگ غم‌انگیز دختر شش‌ساله‌اش، جِس و خودکشی همسرش لوئیس، از سیستم قضایی ناامید شده است. آماندا، مردی با نام والاس کرون را مسئول مرگ دخترش می‌داند، اما این مرد توانسته از چنگال قانون، بگریزد. به همین دلیل نیز آماندا، از دستگاه قضایی نامید است و به‌ دنبال راهی برای دادخواهی می‌گردد. آماندا در یک گروهِ درمانی با وندی، زنی که او نیز دخترش را از دست داده، آشنا می‌شود. در پیِ اعترافاتی احساسی، وندی هویت واقعی خود را به‌عنوان نائومی فاش می‌کند و برملا می‌سازد که در حال تعقیب مردی به نام فرانک کوئین است که به باور او، قاتل دخترش است. آماندا ایده‌ای شیطانی را مطرح می‌کند: «برای من بکش، برایت می‌کشم» تا هر کدام قاتل دیگری را بکشند و هیچ انگیزه‌ای برای قتل در آن‌ها کشف نشود. نائومی موافقت می‌کند.

نائومی در ادامه‌ی داستان پلیسی برایم بکش، برایت می‌کشم، پس از چند روز بازمی‌گردد و اعلام می‌کند که والاس کرون را کشته است. به این ترتیب، نوبت آمانداست تا برای نائومی مرتکب قتل شود. نائومی از آماندا می‌خواهد قبل از اینکه پلیس جسد کرون را پیدا کند، فرانک کوئین را بکشد. آماندا تلاش می‌کند این کار را انجام دهد، اما در لحظه‌ی آخر مردد می‌شود؛ بااین‌حال درگیری شدیدی بین آن‌ها شکل می‌گیرد و آماندا فرار می‌کند، اما مردی مرموز او را تا مترو تعقیب می‌کند. روز بعد، آماندا متوجه می‌شود که کرون زنده است و نائومی نیز ناپدید شده است. او با پی بردن به اینکه فرانک کوئین نیز از حمله‌اش جان سالم به در برده، به دنبال یافتن نائومی و اثبات فریب‌کاری او می‌رود. در همین حین، مرد مرموزی به نام بیلی کامرون خود را به آماندا معرفی می‌کند و فاش می‌سازد که او نیز درگیر یک طرح تبادل قتل مشابه بوده و آن‌ها به دنبال یک نفر مشترک هستند: زنی که با هویت‌های مختلف، افراد داغ‌دیده را به جان هم می‌اندازد.

در خط دوم روایت داستان معمایی برایم بکش، برایت می‌کشم، قصه‌ای در گذشته برای مخاطب برملا می‌شود. استیو کاوانا، در این خط سیر داستانی خواننده را با ماجراهای زنی به نام روث همراه می‌کند. مردی با چشم‌ها‌ی آبیِ نافذ، به روث حمله کرده است. این حمله به او آسیب‌های جدی جسمی و روانی وارد می‌کند. همسر روث، اسکات، از اینکه پلیس نمی‌تواند قاتل را دستگیر کند، ناامید می‌شود و خودش تصمیم به انتقام می‌گیرد. او مردی را که به اشتباه مهاجم همسرش می‌پندارد، به قتل می‌رساند. اما زمانی که متوجه می‌شود قاتل واقعی نبوده، خودکشی می‌کند. روث پس از این حوادث، هفت سال در آسایشگاه روانی بستری می‌شود و پس از آزادی، تصمیم می‌گیرد با فریب افراد داغ‌دیده، عدالت را به روش خودش اجرا کند.

این ماجراهای هیجان‌انگیز در ادامه‌ی رمان برایم بکش، برایت می‌کشم، خواننده را با حوادث پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو می‌کند. استیو کاوانا، در این رمان معمایی، با روایتی پیچیده و نفسگیر از گذشته و حال، لایه‌های پنهان شخصیت‌های داستان را آشکار می‌کند و خواننده را به سفری پررمزوراز می‌برد تا حقیقتِ پشت انتقام‌ها و فریب‌های داستان را کشف کند.

کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم را انتشارات کتابسرای تندیس با ترجمه‌ی امیرحسین انصاری، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم

• نامزد جایزه‌ی شی ریدز برای بهترین رمان تریلر؛
• اثر منتخب ویراستاران وب‌سایت آمازون.

نکوداشت‌های کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم

• تریلری به سبک هیچکاک، عمیقاً پیچیده و کاملاً درخشان. غیر قابل پیش‌بینی و زمین‌نگذاشتنی! رمان معمایی برایم بکش، برایت می‌کشم، یکی از هوشمندانه‌ترین تریلرهایی است که تا به حال خوانده‌ام. (الکس مایکلیدیس، نویسنده‌ی پرفروش شماره‌‌ی یک نیویورک تایمز، خالق کتاب «بیمار خاموش»)
• استیو کاوانا، یه چیز دیگه‌ست! از من بشنوید. (لی چایلد)
• یک تریلر پیچیده و از نظر احساسی عمیق برای خوانندگان نکته‌سنج، با شخصیت‌هایی که شما را در متنی نفسگیر پیش می‌برند و به پایانی شگفت‌انگیز می‌رسانند. (اِی. جِی. فین، نویسند‌ه‌ی پرفروشِ شمار‌ه‌ی یک نیویورک تایمز، خالقِ کتاب «زنی پشت پنجره»)

کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم برای شما مناسب است اگر

• از مطالعه‌‌ی رمان‌هایی نفس‌گیر با داستانی پیچیده و جنایی لذت می‌برید.
• به خواندن داستان‌های پلیسی با شخصیت‌هایی دارای پیچیدگی‌های روان‌شناختی علاقه دارید.
• در فکر مطالعه‌ی کتابی هستید که تا آخرین صفحه نتوانید آن را کنار بگذارید.
• از هواداران فیلم‌های آلفرد هیچکاک هستید.

در بخشی از کتاب برایم بکش، برایت می‌کشم می‌خوانیم

هیچ‌کدام آسان نبودند. اولی، واضح‌ترین بود. اگر نائومی می‌خواست مردی به نام کوئین بمیرد، پس حتماً ارتباطی وجود داشت. شاید ارتباطی نزدیک. برای همین نمی‌توانست خودش او را بکشد.

پیش از اینکه مرد به آماندا حمله کند، پرسید چه کسی او را فرستاده. نائومی تاریخچه‌ای با این مرد داشت. پلیس خودبه‌خود او را مظنون در نظر می‌گرفت. پس شاید بخشی از حرف‌های نائومی، حقیقت داشتند. آماندا حس کرد این منطقی بود. برای رسیدن به آن ارتباط، اول باید هویت واقعی مرد را پیدا می‌کرد. این‌طوری یک قدم به نائومی نزدیک‌تر می‌شد.

در موبایلش تمام اعلان‌های خبری مرتبط با این ماجرا را بررسی کرد. هیچ‌کدام هویت مردی که در آی‌سی‌یو بود را فاش نکرده بودند و تبر از سینه‌اش جدا شده بود. دلیلی هم نداشت به بیمارستان برود. شاید یک پلیس در بخش بود تا از مرد محافظت کند؛ چون ممکن بود مهاجمش برمی‌گشت تا کارش را تمام کند. اگر آماندا به بیمارستان نزدیک می‌شد، خودش را به خطر می‌انداخت و شاید زودتر دستگیرش می‌کردند. بالأخره گیرش می‌انداختند. از این بابت مطمئن بود. وقتی مرد به هوش می‌آمد، برای پلیس توصیفش می‌کرد و بعد، احتمالاً جایی در آن صحنۀ جرم به‌هم‌ریخته دی‌ان‌ای او را پیدا می‌کردند. سؤال این نبود که آیا بابت اقدام به قتل دستگیر می‌شد؛ پای کِی وسط بود. وقتی آن لحظه می‌رسید، می‌خواست حقیقت را با خودش آماده داشته باشد. اینکه یک نفر دیگر او را در این شرایط قرار داده و مجبورش کرده بود. تازه تلاش کرده بود برود ولی مرد به او حمله کرد. دفاع از خود بود. باید این را در نظر می‌گرفتند اما اگر مدرکی برای پشتیبانی از ادعایش نداشت، به درد نمی‌خورد. بااین‌حال نمی‌توانست زیادی به مردی نزدیک می‌شد که باید درباره‌اش تحقیق می‌کرد. درهرحال نباید به بیمارستان می‌رفت.