معرفی و دانلود کتاب برای زندگی نانوشته: کاش در دنیای رمان‌ها زندگی کنیم

معرفی کتاب برای زندگی نانوشته: کاش در دنیای رمان‌ها زندگی کنیم

گاهی واقعیت و خیال در هم می‌آمیزند و این مرز باریک میان آن‌هاست که ما را به فکر وامی‌دارد. کتاب برای زندگی نانوشته از نعیم آل مسافر، شما را به همین جهان خیالی دعوت می‌کند؛ جایی که داستانی زنده و درگیرکننده با مفاهیم عمیق، توانایی تغییر پایان را به شما می‌دهد. این رمان روایتی است از درونیات انسان، آرزوها و اضطراب‌ها که به شما اجازه می‌دهد داستانی نانوشته را بنویسید و خودتان را در دل آن بیابید.

درباره‌ی کتاب برای زندگی نانوشته

تصور کنید در مسیر زندگی خود، بارها به لحظه‌هایی رسیده‌اید که در ذهنتان داستان‌هایی ناتمام شکل گرفته‌اند. شاید این داستان‌ها درباره‌ی تصمیماتی باشند که نگرفته‌اید، حرف‌هایی که نگفته‌اید یا حتی راه‌هایی که نرفته‌اید. این‌ها همان لحظات کوچکی هستند که زندگی واقعی را می‌سازند. کتاب برای زندگی نانوشته (لحیاه غیرمکتوبه روایه) اثری از نعیم آل مسافر، روایتی از همین لحظات است؛ لحظاتی که در آن‌ها، شخصیت‌ها با خود و دنیای پیرامونشان درگیر می‌شوند، برای آینده‌ای که ممکن است یا ممکن نیست رقم بخورد.

شاید با خود بگویید که این داستان‌ها، آن چیزی نیست که شما در جستجویش هستید. اما اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنید، درمی‌یابید که در لایه‌های پنهان کتاب، با مضامینی عمیق‌تر روبه‌رو می‌شوید. مضامینی که به هرکدام از ما و بخشی از ناتوانی‌ها و تردیدهای درونمان اشاره دارند. مثل وقتی که به دو راهی‌ای می‌رسیم و نمی‌دانیم کدام مسیر را انتخاب کنیم. کتاب برای زندگی نانوشته دقیقا به این دوراهی‌ها نگاه می‌کند. نعیم آل مسافر، در این اثر، به ما یادآوری می‌کند که تصمیم‌ نگرفتن هم نوعی انتخاب است. شاید برخی از این تصمیمات را هرگز نگرفته‌ایم، اما تاثیرشان هنوز هم در زندگی‌مان احساس می‌شود.

نویسنده در این کتاب با زبانی ساده اما مؤثر، شخصیت‌هایی خلق می‌کند که برای خواننده قابل لمس هستند. این شخصیت‌ها هرکدام تکه‌ای از یک پازل بزرگ‌ترند. شاید در ابتدا به نظر برسد که داستان‌هایشان ارتباطی با هم ندارند، اما به‌تدریج متوجه می‌شویم که همه‌ی این داستان‌ها، به‌نوعی با هم در ارتباطند. هرکدام از شخصیت‌ها با شکلی از شکست یا امید مواجه می‌شوند و این تجربه‌ها ما را به یاد خودمان می‌اندازند. همان‌طورکه در زندگی روزمره، ممکن است تصمیمات کوچک ما سرنوشت‌ساز شوند، در کتاب برای زندگی نانوشته نیز همین تصمیمات کوچک و لحظات ساده، نقطه‌ عطف‌هایی در داستان به وجود می‌آورند.

نعیم آل مسافر با مهارتی خاص، میان واقعیت و خیال، مرزی نامرئی می‌کشد. او داستان‌هایی را روایت می‌کند که در آن‌ها، گاهی نمی‌دانیم واقعیت کدام است و خیال کدام. اما این همان زیبایی اثر است؛ چراکه هرگز در زندگی واقعی هم نمی‌توان به سادگی مرز بین این دو را مشخص کرد. گاهی، آنچه که از نظر ما واقعی است، تنها حاصل تفکرات و احساسات درونی ماست. همین امر، باعث می‌شود که شخصیت‌های کتاب، به‌جای آنکه در ذهن ما صرفاً به‌عنوان شخصیت‌های داستانی باقی بمانند، تبدیل به آیینه‌هایی از خود ما شوند.

کتاب برای زندگی نانوشته نه‌تنها داستان‌هایی درباره‌ی لحظات نانوشته‌ی زندگی است، بلکه سفری است به درون انسان، سفری که هرکدام از ما می‌توانیم در آن، بخشی از خودمان را پیدا کنیم. نویسنده با دقت، احساساتی را به تصویر می‌کشد که در بیشتر موارد نادیده گرفته می‌شوند. مثل وقتی که در ذهنمان به گذشته فکر می‌کنیم و با خود می‌گوییم: «اگر آن موقع آن تصمیم را گرفته بودم، چه اتفاقی می‌افتاد؟» این کتاب شما را به این فکر می‌اندازد که شاید تمام آن تصمیم ‌نگرفتن‌ها، همان چیزی بوده که باید رخ می‌داده.

اگر شما هم گاهی به لحظات نانوشته‌ی زندگی خود فکر کرده‌اید، این کتاب می‌تواند دریچه‌ای جدید برای ورود به آن‌ها باشد. نعیم آل مسافر در این کتاب به ما یادآوری می‌کند که زندگی پر از انتخاب‌هایی است که ممکن است هرگز انجام ندهیم. اما همین انتخاب‌ها و تردیدها هستند که شخصیت ما را شکل می‌دهند.

این اثر به شکلی هنرمندانه ما را در دل داستان‌هایی فرو می‌برد که در ابتدا شاید ساده به نظر برسند اما هرچه پیش می‌رویم، می‌بینیم که علی‌رغم پوسته‌ی ساده‌ای که دارند، در لایه‌های درونی آن‌ها، احساسات پیچیده‌ای در جریان است؛ از رابطه‌های انسانی گرفته تا تصمیمات کلیدی زندگی. کتاب برای زندگی نانوشته سفری است به اعماق وجود ما انسان‌ها.

کتاب برای زندگی نانوشته نوشته‌ی نعیم آل مسافر، با ترجمه‌ی خدیجه باجی، از سوی نشر نیماژ منتشر شده و اثری است که برای هرکسی که به کاوش درون انسان و تلاقی واقعیت و خیال علاقه دارد، توصیه می‌شود.

کتاب برای زندگی نانوشته برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب برای زندگی نانوشته مناسب کسانی است که به رمان‌های احساسی و عمیق علاقه دارند. این کتاب با روایتی متفاوت و تأمل‌برانگیز، به خوانندگانی که از کاوش در احساسات و روابط پیچیده لذت می‌برند، توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب برای زندگی نانوشته: کاش در دنیای رمان‌ها زندگی کنیم می‌خوانیم

«خیلی دیروقت شده. بی‌خوابی برای سلامتی‌ت خیلی مضره پسرم.»

با عجله چراغ را خاموش کرد. با تردید به پدرش جواب داد: «اگر آن بالا نوشته شده باشد.»

این جمله‌ را از وقتی کتاب جک معتقد به سرنوشت را خوانده بود، همواره تکرار می‌کرد. هروقت هم پدرش درباره‌ی چیزی با او صحبت می‌کرد، باز با این جمله پاسخش را می‌داد؛ چراکه عادت کرده بود در جواب پدرش سکوتی مبهم اختیار کند. با خودش حرف می‌زد، بدون اینکه بگذارد پدرش چیزی بشنود.

در تاریکی فرورفت. شروع کرد به یادآوری اتفاقات رمان مسخ. این موضوع باعث شد تخیل افکار دلهره‌آمیز، بیشتر و بیشتر بر او بتازند. مجسم کرد پشتش سفت‌وسخت شده؛ انگار روکشی از آهن بود. شکمش به اجزایی خشن تقسیم شده و پاهای نحیف متعددش با حرکاتی موجی جلوی چشم‌هایش رژه رفتند؛ به‌ همان شکلی که برای گره‌گوار سامسا اتفاق افتاد. سعی کرد برخیزد و ببیند که آیا واقعاً این اتفاق برای‌ او پیش آمده یا ساخته‌وپرداخته‌ی توهمات خودِ اوست؟ نمی‌توانست هیچ‌کدام از اعضای بدنش را تکان دهد. چیزی نمانده بود که جیغ بزند، اما ترسید اگر جیغ بزند، صدای حشره‌ای گنده از او بیرون بیایید.

دستش را به‌سختی به‌طرف چراغ‌مطالعه‌ی کنار میز تختخواب بُرد و آن را روشن کرد. نوری کم‌رنگ در فضای اتاق پخش شد. از ترس دیدن مصیبتی که گرفتارش شده، چشم‌هایش را بست. بعد با ترس و احتیاط شدید، چشم‌هایش را باز کرد تا مطمئن شود هنوز دست‌و‌پایش سر جایشان هستند. سرش را کمی بالا برد و ملحفه را از روی خود کنار زد. به شکم خود نگاه کرد؛ هیچ تغییری نکرده بود. دورتادور اتاق را از نظر گذراند. تابلوی بدل چهره‌ی داوینچی همچنان روی دیوار سر جایش بود و در کنارش تابلوی پدر اثر پیتر بروگل: یک تابلوی بدل دیگر. ساعت‌دیواری را دید؛ هنوز سرِ جای خودش بر دیوار مقابل تختخواب بود و در کنار آن، عکس چهره‌ی زنی جوان با پوستی گندمی و موهایی سیاه‌رنگ. او را ملامت کرد که چرا خیلی زود ترکش کرده و به عالم دیگر رفته، طوری که دیگر حتی تصویر چهره‌اش هم از یاد رفته بود.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
فصل اول: شیفته‌ی کافکا
مسخ
حفره‌ی سحرآمیز
آنا
فصل دوم: قوی سیاه
سوان
تماضر
خنثای جنسیتی
فصل سوم: خاطره‌های کاغذی
عکس پدربزرگ
صندوقچه‌ی مادربزرگ
عکاس‌خانه‌ی خاطره‌ها