معرفی و دانلود کتاب برادر
برای دانلود قانونی کتاب برادر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب برادر
کتاب برادر به قلم دیوید چاریاندی، رمان پرافتخار و مشهوری است که به موضوع جنجالی و بحثبرانگیز تبعیض نژادی پرداخته است و داستان دو برادر را روایت میکند که تمام جوانی و زندگیشان تحت تأثیر محدودیتهای اجتماعی و قوانین آپارتاید از بین میرود. این اثر داستانی در سالهای نخست انتشارش توانست جوایز و افتخارت متعددی را از آن خود کند.
درباره کتاب برادر:
دیوید چاریاندی (David Chariandy) داستان دو برادر (Brother) سیاهپوست ترینیدادی تبار به نامهای مایکل و فرانسیس را روایت میکند که پدر و مادرشان سالها پیش در زمان کودکی آنها مهاجرت کردند و در این مسیر پرخطر پدرشان مفقود شد. مادر مایکل و فرانسیس که اکنون تمام مسئولیت زندگی با اوست، روزانه دو یا حتی سه شیفت کار میکند و گذران زندگی برایش دشوار است. با بزرگتر شدن این دو برادر و رسیدن به سن بلوغ، آنها وارد جامعه میشوند و معضلات اجتماعی همچون تبعیض نژادی، فقر و اختلاف طبقاتی را از نزدیک لمس میکنند. برای مثال با چشم خود میبینند زمانی که به فروشگاه میروند و قصد خرید چیزی را دارند، مانند یک دزد با آنها رفتار میشود یا هنگامی که در حال قدم زدن در خیابان هستند افرادی که جلوتر از آنها راه میروند سرعت خود را برای دور شدن زیاد میکنند. در دوران تحصیلی نیز این محدودیت و تبعیض آزاردهنده کاملا به چشم میخورد.
داستان برادر بیانگر فروپاشی رویاهای دو جوان سیاهپوست در سایۀ خشونت و تبعیض نژادی است. فرانسیس با سبک هیپهاپ آشنا شده و آرزوهای بسیاری در زمینه موسیقی در سر دارد. مایکل نیز که دلباختۀ دختری تیزهوش به نام عایشه در مدرسهشان شده است تمام آینده و آرزوهایش را در زندگی با او میبیند. تمام این رویاهای نوجوانانه و سرشار از حس زندگی، با یک تیراندازی دلخراش در فضایی خفقانآور، سرکوب و ویران میشود...
بخشی از افتخارات کتاب برادر:
- دریافت جایزه کتاب تورنتو
- دریافت جایزه ادل ویلسون در بخش داستانی
- دریافت جایزه داستان ایتل ویلسون سال 2018
- نامزد جایزه اورول در بخش داستانهای سیاسی سال 2019
- نامزد جایزه CBC به انتخاب خواندگان کانادا درسال 2019
- نامزد جایزه ادبی Aspen Words برای داستان سال 2019
نکوداشتهای کتاب برادر:
- یک مرثیه درخشان و قدرتمند از یک برادر زنده و یک برادر گمشده؛ کتابی که ریتم ضربان زندگی را به کلمات در آورده است. (مارلون جیمز)
- هر جمله این کتاب مانند سنگ صیقلخورده از اعماق قلب احساس میشود. (هفتهنامه سرگرمی)
- این کتاب یکی از دستاوردهای استعداد نبوغ ادبی دیوید چایاندی است (KIESE LAYMON)
- این اثر به طرز ماهرانهای ما را به سفری در زندگی صمیمی شخصیتهای کتاب میبرد و سپس جامعه خشن و سرشار از تبعیض و استعمار را به تصویر میکشد. (نیویورک تایمز)
خواندن کتاب برادر را به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن رمانهای خارجی علاقمندید و میخواهید اثری ماندگار و تأثیرگذار را دربارهی مسائل اجتماعی بخوانید، رمان برادر را از دست ندهید.
با دیوید چاریاندی بیشتر آشنا شویم:
نویسنده خوشاستعداد و موفق کانادایی تبار، دیوید چاریاندی در سال 1969 چشم به جهان گشود. اثر حاضر که دومین رمان او محسوب میشود، با توجه و تحسین کم سابقهای از سوی مخاطبان و منتقدین مواجه شد و برای وی افتخارات متعددی را کسب کرد. ردپای هنر داستاننویسی چاریاندی را میتوان در نخستین اثر داستانیاش به نام «مراقبت» جست که نامزد ده جایزه ادبی گشت و این آمار برای اولین تجربه نویسندگی به طور حرفهای یک افتخار بزرگ محسوب میشود. دیوید چاریاندی که دانشآموختۀ دانشگاه یورک در مقطع دکتری است، اکنون ساکن ونکوور کاناداست.
در بخشی از کتاب برادر میخوانیم:
بیتفاوت شانه بالا انداختم و جرعۀ دیگری از قوطی سر کشیدم. آن نزدیکی، زیر سایه، مادری روی جدول سیمانی نشسته بود و بهآرامی نوزادش را در بغل تکان میداد. هر دو چشمهایشان را بسته بودند، احتمالاً هر دو تا صبح نخوابیده بودند. آیشا به بازویم زد تا اسپرایت را به دستم بدهد. لبۀ قوطی قطرهای از نوشیدنی را دیدم که لبهای او را لمس کرده بود. سر کشیدم و بقیهاش را به او برگرداندم. تا آخر نوشید و بلند شد تا به خانه برود، اما قبلش برای خداحافظی بغلم کرد. وقتی دستهایش را بر شانهام بالا برد لیزی بازوهایش را حس کردم. برای اولین بار آنقدر به من نزدیک شده بود. درنگی طولانی بود، لحظهای که در آن ناگاه همهچیز ممکن شده بود، اما بعد صدای آژیری بلند شد و همانطور غیرمنتظره همهچیز از دست رفت.
ماشین پلیسی نزدیک جمعی از جوانها که در پیادهرو راه میرفتند کنار زد. آژیر سریع قطع شد، اما همهمان را از جا پرانده بود. نوزاد از خواب پرید و زد زیر گریه. چشمهای مادر یکهو باز شد و وقتی مرا شناخت ترسید، انگار ولگرد یا شاید سگ هاری بودم. آن آرامش سست درهم شکسته بود. اعصابمان دوباره بههم ریخت، اما آیا این ماجرا واقعاً توجیه کاری بود که آیشا پس از آن انجام داد؟ سرش را پایین انداخت و تکۀ شکستهای از آسفالت پیدا کرد و با پاشنۀ کتانیاش آن را شل کرد. برش داشت، یک قدم عقب رفت تا تعادلش را به دست بیاورد و آن را پرتاب کرد. به شیشۀ ماشین پلیس خالی خورد، صدای گوشخراشی مثل شکستن آبنبات سفت در دهان بلند شد، شیشه ترکی مثل تار عنکبوت برداشت و نقش آبی کمرنگی بدون شکستگی بر آن افتاد.
وحشت سرد و سختی در دلورودهام افتاد، چیزی در سروسینهام میکوبید. ظاهراً پلیسها در پایین خیابان صدا را نشنیده یا متوجه نشده بودند و همچنان به سینجیم کردن جوانها مشغول بودند. به آیشا نگاه کردم، به دختری که خیال میکردم شناخته بودمش یا دستکم چیزی از او میدانستم، تار موی فری را از صورت خیسش کنار زد، نگاه جدی و خشکی به من کرد تا بداند جرئت دارم حرفی بزنم یا نه.
اما چگونه میتوانستم؟ این اتفاق از تمام چیزهایی که بعد از تیراندازی پیش آمده بود، بهمراتب عجیبتر و احمقانهتر بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب برادر |
نویسنده | دیوید چاریاندی |
مترجم | فاطمه تناسان |
ناشر چاپی | نشر خوب |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 149 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6983-68-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |