معرفی و دانلود کتاب بازدم
برای دانلود قانونی کتاب بازدم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بازدم
یکی از موضوعاتی که در ادبیات داستانی ایران اهمیت دارد، مهاجرت بوده و همواره چالشهای زیادی در این زمینه برای جوانان ایرانی وجود دارد. کتاب بازدم نوشتهی آنیتا یارمحمدی از طریق توصیف درونیات شخصیت اصلی، موضوع مهاجرت را مطرح کرده و داستان زندگی مردی جوان را روایت میکند.
دربارهی کتاب بازدم
ترک کردن سرزمین مادری برای تمامی انسانها دشوار است. ادبیات داستانی با بهره گرفتن از این چالش بزرگ به خلق شخصیتها، موقعیتها و موضوعات متنوع پرداخته و با اشاره به ابعاد گستردهی مهاجرت تصاویر بدیعی را خلق کرده است. کتاب بازدم نوشتهی آنیتا یارمحمدی با نگاهی به جنبههای پنهان مسألهی مهاجرت در موقعیتی داستانی بخشی از دشواریهای موجود در تصمیمگیری و اقدام به ترک سرزمین مادری را بیان میکند. این کتاب با شرح وقایعی که ممکن است تمامی افراد جامعه با آنها درگیر باشند، زندگی شخصیتی را توصیف میکند که در آرزوی مهاجرت است.
وقتی که مشکلات زندگی ابعاد گستردهای یافته و شرایطی ناشناخته را پیش میآورد، افراد جامعه در جستجوی راههای نجات و یا تغییر شرایط تکاپو میکنند. در این وضعیت به نظر میرسد که پناه آوردن به موقعیتی تازه و ترک تجربههای گذشته از طریق مهاجرت به مکانی دور، به بهبود زندگی کمک میکند. کتاب بازدم از جمله آثاری است که موضوع مهاجرت را از زاویهای متفاوت نگریسته و با بیانی ساده مخاطب را با دشواریهای این تصمیم مواجه میسازد. آنیتا یارمحمدی در کتاب حاضر شرح رویدادی اجتماعی را پی گرفته و شخصیتی شناختهشده و در عین حال پیچیده را معرفی میکند.
داستان کتاب بازدم مربوط به مردی جوان به نام کسری است. او گذشتهی سختی داشته و پس از مواجه شدن با مرگ خواهرش تجربههای تلخی را پشت سر میگذارد. کسری در آرزوی رفتن از ایران بوده و خاطراتش را مرور میکند. آنیتا یارمحمدی در این کتاب زمان کوتاهی را برای شکل دادن به روایت خود از زندگی شخصیت اصلی انتخاب کرده و زندگی کسری در طول یک روز را توصیف میکند.
کتاب بازدم نوشتهی آنیتا یارمحمدی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.
کتاب بازدم برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات اجتماعی ایران مناسب است.
در بخشی از کتاب بازدم میخوانیم
فیلم تندى در ذهن کسرى شروع کرد به چرخیدن. جیران در لباس عروسى؛ با نیمتاج و خندههاى از ته دل هردویشان، دست در دست همدیگر. نوازش گونهها و چشمها. چشمهاى عاشق. چشمهاى سبز بهرام که جیران بهشان مىگفت زیتون. جیران درخت زیتون بود و بهرام میوههایش. جفت تنش. وجودشان یکى بود. اینها را خودش گفت، مثل یک شعر بلند، در شبى اردیبهشتى که همه کنار هم جمع بودند و سرخوش. و بهرام در جواب دست انداخت توى موهاى پُرِ جیران، (بىشباهت به بهار) و گفت درختِ زیتونِ دیوانه! کسرى در خلسه خنده آن دو و آواز زیرلب آرش، چشمهایش را بسته بود و خیال درختهاى زیتون رودبار پیش چشمش مىآمد، رقصان با باد. جیران درخت زیتون بود.
از روى پل گذشت. صداى موتورها توى سرش با وزوز زنبورها یکى مىشد. آخرین پک را به سیگار زد و خاموشش کرد. زهر بود. تلخىِ بیهودهاى که مدام مىخواست قیدش را بزند و نمىتوانست. شیشه اىفوریا را برداشت و با چند فشار، بوى سیگار را راند. وزوز زنبورها کمتر شد.
مبهوت گفته بود: «باز آن رگِ افسردگى شیدایىات گل کرد؟ زده به سرت؟»
«نه، جدى مىگویم. ربطى هم به مانیک دپرسیو و کوفت و زهرمار ندارد.»
«اینها مزخرفات خودت است یا بهرام هم...؟»
با کلمات شمرده آمد میان حرفش. «نظر جفتمان است.» دستهایش را فرو کرد توى جیب مانتواش. صاف نشست. به کسرى نگاه نمىکرد؛ چشمهایش دور اتاق مىچرخید. «آنجا که رفتى اقلاً این تنِ تنبل را تکان بده، شنا یاد بگیر. پولهایت را هم جمع کن که باید عینک و کلى مایو برایم بفرستى! مىدانى که، حرص خرید دارم. جنابِ بهرام مىگوید.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بازدم |
نویسنده | آنیتا یارمحمدی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 152 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-278-134-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |