معرفی و دانلود کتاب انگار کمی مرده بودم
برای دانلود قانونی کتاب انگار کمی مرده بودم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب انگار کمی مرده بودم
درون اتاقی کوچک در طبقهی بالا، امپراتوری مرد برقرار است و گلرخ نمیداند بعد از تصادف چه حادثهای رخ داده که روح و روان مرد را شدیداً بهمریخته و او را به یک موجود منزوی و شکاک تبدیل کرده. کتاب انگار کمی مرده بودم نوشتهی مهین دخت حسنیزاده یک راز را با ما در میان میگذارد؛ رازی که بنیان زندگی مشترک گلرخ و همسرش را ویران کرده و مرد را بهیاد آسیبهای روحی دوران کودکیاش انداخته است. او و گلرخ حالا باید بتوانند همدیگر را بهتر بشناسند و با چهرهی بینقاب یکدیگر آشنا شوند.
دربارهی کتاب انگار کمی مرده بودم
رازی نهچندان بزرگ افشا میشود. زن این داستان پیش از ازدواج با همسرش، نامزد داشته. همین و بس؛ اما مرد قصه نمیتواند با این حقیقت کنار بیاید که گلرخ هم انسان است و پیش از آشنایی با او هم زندگی کرده و او تنها مرد زندگیاش در تمام ادوار تاریخ نبوده. گلرخ حالا دیگر تمام خاطرات سالهای گذشته را فراموش کرده اما مرد داستان که کتاب انگار کمی مرده بودم از زبان او نقل میشود، حالا تصمیم گرفته زندگی قبل از ازدواج همسرش را واکاوی کند و بهسراغ آن نامزد قدیمی برود.
ما در طول داستان نام این مرد را نمیدانیم و او چیزی از اسم و فامیل خود را به ما نمیگوید، اما با تمام عقایدش بهخوبی آشنا میشویم. مرد تصور میکند کارش عادی است و حق دارد تمام رازهای همسرش را کشف کند، اما نه اطرافیان، نه دوستان، نه مهیندخت حسنیزاده و نه حتی روانشناسان کار او را تأیید نمیکنند و همگی قصد دارند برای حل این مشکل، به او یاری رسانند. البته تا حدی هم میتوانیم به او حق بدهیم؛ زیرا گلرخ هیچگاه این موضوع را به او نگفته بود و با وجود اینکه اتفاقی در گذشته بوده و در زندگی کنونی او تأثیری ندارد، بهتر بود که این حقیقت را عنوان میکرد؛ اما حالا برای این حرفها دیر شده. هنگامی که مرد در حالت نیمهبیهوشی و اغما بود این راز قدیمی را از زبان گلرخ شنید و حالا زندگی مشترک او و همسرش درحال فروپاشی است.
کتاب انگار کمی مرده بودم این راز خاکخورده را بهانه کرده تا ما را با سایر آسیبهای روانی که مرد در گذشته با آنها روبهرو بوده و کودکی تلخی را پشت سر گذاشته، آشنا کند. او پدری زورگو، خودرأی و بیمنطق داشت که حتی در خوردن یا نخوردن نوع خاصی از غذا و خوراکی هم به همسر و فرزندانش آزادی عمل نمیداد. مرد از پدر خود خاطرهای ندارد جز تحقیرشدن و توهین شنیدن و حالا که باخبر شده همسرش به او حقیقتی مربوط به گذشته را بازگو نکرده، احساس میکند دوباره شخصیتش زیر سؤال رفته و انگار به همان بچهی هفت سالهای تبدیل شده که بهخاطر لاغر و نحیف بودن تحقیر و تنبیه میشود. مهیندخت حسنیزاده ما را با این مرد تا دفتر روانشناس همراه میکند. البته او در ابتدا هیچ تمایلی نداشت به مشاور و روانکاو مراجعه کند، اما بهمرور پذیرفت که این تنها راه حفظ سلامت روان و زندگی خانوادگیاش است.
مهیندخت حسنیزاده به ما نشان میدهد که قوانین نانوشتهی اجتماعی باعث چه آسیبهایی میشوند و طرحوارههای روانی و حوادثی که در کودکی رخ دادهاند، اگر با کمک روانکاو حل و برطرف نشوند، چطور میتوانند زندگی مشترک و آرامش روانی افراد را دگرگون کنند. کتاب انگار کمی مرده بودم در انتشارات هیلا منتشر شده است.
کتاب انگار کمی مرده بودم برای چه کسانی مناسب است؟
داستان انگار کمی مرده بودم به تمام کسانی که هنوز با خاطرات بد و آسیبهای روحی و روانی دوران کودکی خود دستوپنجه نرم میکنند، کمک خواهد کرد تا برای بهبود زندگی و سلامت روحی خود بکوشند. این کتاب ممکن است برای علاقهمندان به قصههای اجتماعی و روانشناختی مناسب باشد.
در بخشی از کتاب انگار کمی مرده بودم میخوانیم
«پس زنم شما را فرستاده.»
«نگرانت شده. مىگوید هر روز مىروى بیرون. حرفى هم نمىزنى. داروهایت را نمىخورى. فکر سلامتىات نیستى.»
مىگویم: «بیخودى حساسیت نشان مىدهد، من خوبم.»
نفسش حالا آرامتر شده. «الحمدللّه که خوبى.»
دستمال پارچهاى را از جیبش درمىآورد و عرق صورتش را خشک مىکند: «راننده کامیون بىچاره از کار و زندگى افتاده. کى مىخواهى رضایت بدهى؟»
مىخوابم روى تخت: «چند تا وکیل دارد این راننده؟»
اخم مىکند: «خطر از سرت گذشته، شکرانهاش بخشش است.»
مىگویم: «من دیگر آدم قبل از تصادف نیستم. اگر دست و پایم قطع مىشد زندگىام راحتتر مىگذشت.»
«چه فکرهایى توى سرت هست، نمىدانم. هیچ وقت هم نفهمیدم. تو از آن بچههایى نبودى که با مادرشان درددل مىکنند.»
«یعنى خودتان هم متوجه نمىشدید که بر من چه مىگذرد؟»
«فقط این را مىدانستم که با پدرت نمىسازى. چه کار مىتوانستم بکنم؟»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب انگار کمی مرده بودم |
نویسنده | مهین دخت حسنی زاده |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 120 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-30-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |