معرفی و دانلود کتاب اسیر قفقازی
برای دانلود قانونی کتاب اسیر قفقازی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اسیر قفقازی
کتاب اسیر قفقازی نوشتهی لئو تولستوی، داستان دو افسر جوان روسی است که در جنگ قفقاز اسیر تاتارها شدهاند. ژیلین و کاستیلین که از پادگان مرخصی گرفتهاند تا به خانهشان بازگردند، در میانهی کوهستانها گرفتار تاتارهایی خشمگین میشوند که در ازای خونبهای فرزندانشان از آنها پول میخواهند. اما ژیلین خانوادهای فقیر دارد که نمیتوانند به او کمک کنند. از روی این رمان، یک فیلم روسی موفق اقتباس شد که توانست نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی شود.
دربارهی کتاب اسیر قفقازی
ژیلین افسر جوانی است که در قفقاز خدمت میکند. روزی نامهای از مادر پیرش دریافت میکند که در آن میگوید میخواهد پیش از مرگش و برای آخرین بار او را ببیند. مادر همینطور میگوید که دختر زیبا و ثروتمندی برای ژیلین در نظر گرفته و میخواهد آنها با هم ازدواج کنند. ژیلین تصمیم میگیرد به خانه بازگردد تا هم مادرش را ببیند و هم با آن دختر آشنا شود. او موفق میشود از فرماندهی پادگانش مرخصی بگیرد. اما مسیر بازگشت او از قفقاز بسیار خطرناک است. هر آن ممکن است تاتارها به او حمله کنند و به قتل برسد. ژیلین در راه با یک افسر جوان دیگر به کاستیلین همراه میشود. این دو به هم قول میدهند که لحظهای از هم جدا نشوند. اما در میانهی کوهستانها ناگهان در دام تاتارها میافتد. کاستیلین برخلاف قولش بلافاصله فرار میکند ولی ژیلین از روی اسب میافتد و با زخمی بر بدنش اسیر تاتارها میشود. او تصور میکند که تاتارهای وحشی او را خواهند کشت، ولی آنها مرگ او را نمیخواهند. بلکه در ازای مرگ فرزندانشان از او خونبها میخواهند تا آزادش کنند...
لئو تولستوی (Leo Tolstoy) داستان اسیر قفقازی (The Prisoner of the Caucasus) را با الهام از دورهی جوانی و دوران سربازی خود نوشت. او هم در ابتدای جوانی به جنگ قفقاز اعزام شده و چند سالی در آنجا خدمت کرده بود. تولستوی در این داستان زندگی افسری را روایت میکند که اسیر تاتارهای خشمگین شده. تاتارها از او پول میخواهند ولی ژیلین که از خانوادهای فقیر آمده نمیتواند این مبلغ را تهیه کند. به همین خاطر تصمیم میگیرد از زندان آنها بگریزد. تولستوی که با جغرافیای کوهستانی منطقه، رفتار تاتارها، ذات روسها و البته قساوت جنگ آشناست، داستانش را به شکلی درخشان توصیف میکند. خوانندهی او بهخوبی میتواند با قهرمان قصه همذاتپنداری میکند و صداقت و تلاشهایش برای رهایی را بفهمد.
در میانههای قرن نوزدهم نیکُلای یکم، تزار روسیه، تصمیم گرفت سرزمین قفقاز را اشغال کند و مردم آنجا را تحت اختیار خود درآورد. او نیروهای زیادی با تجهیزات فراوان به این منطقه گسیل کرد، ولی جنگ آنچنانکه انتظار داشت پیش نرفت. تاتارها که نمیخواستند تسلیم امپراتور شوند، در کوهستانها مخفی میشدند و برای سربازان تله میگذاشتند. لئو تولستوی که در آن زمان افسر ارتش بود، خود در یکی از همین تلهها گیر افتاد ولی با خوششانسی و کمک همرزمش توانست بگریزد. همین اتفاق الهامبخش او شد تا داستان اسیر قفقازی را بنویسد. تولستوی اما نمیخواهد فقط قصهای جنگی و پرهیجان روایت کند. او در این داستان هم مثل دیگر آثارش به ماهیت انسان میپردازد و برخی رذایل اخلاقی او مثل خیانت و پولپرستی را نکوهش میکند. دو شخصیت اصلی قصهی او بااینکه دوستاند ولی با هم فرق دارند و هرکدام یکی از صفات انسانی را نمایندگی میکنند؛ ژیلین صادق و مهربان است ولی کاستیلین خائن و دروغگو است. تولستوی میکوشد نشان بدهد که در نهایت این راستی است باعث نجات میشود و ما را به رستگاری خواهد رساند.
داستان اسیر قفقازی را انتشارات ویکتور هوگو با ترجمهی اردشیر غوث منتشر کرده است.
اقتباس سینمایی از کتاب اسیر قفقازی
در سال 1996 سرگئی بودروف، کارگردان معروف سینمای روسیه، یک فیلم از روی این رمان اقتباس کرد که با استقبال خیلی خوبی از سوی منتقدین مواجه شد. در فیلم «اسیر کوهستانها» اولگ مِنشیکف و سوزانا مِخرالییوا بازی میکردند. این اثر نامزد جوایز اسکار و گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی شد و توانست بهترین فیلمنامهی جایزهی فیلم اروپایی را به دست آورد.
کتاب اسیر قفقازی برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان به دوستداران ادبیات روسیه و داستانهای تولستوی پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب اسیر قفقازی میخوانیم
ژیلین با دوست خود یک ماه به زندگی یکنواخت خود ادامه داد و در ضمن این مدت اربابشان همیشه مرتب میخندید و چون روسی را خوب بلد نبود، کلمات نامفهومی میگفت: ایوان تو هم خیلی خوب عبدل، من هم خیلی خوب. (ایوان اسم دیگر ژیلین بود)
عبدل طبق وعدههای قبلی به آنها غذای خوب نمیداد. غذایشان عبارت بود از یک قرص سیاه نان که نصف آن هم از سبوس و خمیر درست شده بود.
کاستیلین برای دومین مرتبه به منزل خود نامهای نوشت و انتظار داشت که از منزلشان برای او پول بفرستند. همیشه سایهای از غم و اندوه قیافهاش را گرفته بود. از بام تا شام در زیر پشت بام زندان طویله مانند خود مینشست و ساعات و روزها را میشمرد و میگفت: پس کی از خانهام نامه خواهد رسید؟
ولی چون از این افکار نتیجهای حاصل نمیشد بیشتر اوقاتش را در خواب میگذراند تا خود را از هر گونه کابوس و غم و اندوه برهاند.
ژیلین برخلاف کاستیلین چون مطمئن بود نامهاش به منزلشان نخواهد رسید، نوشتن مجدد نامه را لازم ندانست و همچنان مردانه مقاومت میکرد و با خود میگفت: مادرم اگر بخواهد مرا از این زندگی پر محنت رهایی بخشد و با پول مرا از ایشان باز ستاند چگونه ممکن است که پولی بدست آورد در صورتی که همیشه من برای او پول میفرستادم و زندگیاش را روبراه میکردم. اگر او فکر فرستادن پول را داشته باشد مسلماً باید گفت خودش از بین خواهد رفت. چون که تمام هست و نیست خود را از دست خواهد داد. انشالله اگر خدای بزرگ یاری کند حتماً از اینجا فرار خواهم کرد و خود را میتوانم از این مهلکه نجات بدهم...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اسیر قفقازی |
نویسنده | لئو تولستوی |
مترجم | اردشیر غوث |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 85 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7497-95-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |