معرفی و دانلود کتاب آن سال سیاه
برای دانلود قانونی کتاب آن سال سیاه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آن سال سیاه
کتاب آن سال سیاه، مجموعه داستانی خواندنی به قلم امیررضا بیگدلی است که هفت داستان کوتاه را شامل میشود. این روایتها که قالبی اجتماعی دارند، با پرداختن به دغدغههای روزمره انسان امروزی، سعی دارند مسائل اجتماع را از زاویهای داستانی و متفاوت نقد و بررسی نمایند.
درباره کتاب آن سال سیاه:
هفت داستان این کتاب عبارتند از: «جایی که ماهیها به قلاب میافتند، گلخانه، وقتی باران بند آمد و آسمان آفتابی شد، مگر امشب چه خبر است؟، وقتی برفها آب میشود، شاید این طور بهتر باشد و نگران دندانهایم هستم».
هر یک روایتها که سوژههای داستانی مختلفی دارند، موضوعات اجتماعی و وضعیت روز جامعه را مدنظر قرار دادهاند. امیر رضا بیگدلی با استفاده از شگردهای داستاننویسی، فضاسازیهای بدیع و خلاقانه و دست نهادن بر روی مسائل مهم و اساسی، در نوشتن این مجموعه، درخشان ظاهر شده است.
زمان نگارش کتاب آن سال سیاه چنانچه از عنوانش پیداست برای بیگدلی سال سیاهی بوده که با دوره درمان بیماری سرطان او همراه شده است. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه جذاب و متفاوت است که دردهای مشترک انسانی و اجتماعی همه ما را فریاد میزند.
کتاب آن سال سیاه مناسب چه کسانی است؟
این مجموعه داستان، گزینه مناسبی برای افرادیست که به خواندن داستانهای کوتاه علاقمندند. همچنین به دوستداران داستانهای ایرانی و ادبیات معاصر کشورمان نیز پیشنهاد میشود.
با امیررضا بیگدلی بیشتر آشنا شویم:
امیررضا بیگدلی تیر ماه 1349 در تهران متولد شد. او بعد از فارغالتحصیلی در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد کرج، به صورت حرفهای داستاننویسی را آغاز کرد و به عضویت کانون داستاننویسان کرج درآمد. بیگدلی در سال 1375 داستان کوتاهی با عنوان «باتلاق» به چاپ رساند. او در طول سالها فعالیت ادبی خود، به همراه علی اشرف درویشیان، محمدرضا صفدری، رضاعابد، کامران سلیمانیان مقدم در کنار یکدیگر جمع ادبی تشکیل داده بودند و به نقد و بررسی داستانهای مختلف میپرداختند.
در بخشی از کتاب آن سال سیاه میخوانیم:
گفتم: «اول شما رو میبرم دکتر. بعد میریم کرج.»
«من؟ من که چیزیم نیست!»
«فقط یه آزمایشه.»
«چه آزمایشی؟»
«از همین آزمایشهای همیشگی.»
شانه بالا انداخت و لب چروکاند. انگار پذیرفته بود، اما با این حال دوباره گفت: «من که چیزیم نیست.»
گفتم: «فقط چندتا سوال میپرسن. همین.»
نیم ساعت زودتر از وقتمان رسیدیم به درمانگاه تخصصی بیماران فراموشی. کارهای پذیرش را انجام دادیم و نشستیم روی نیمکتهای داخل سالن. مادرم روی نیمکت ردیف اول نشست و من پشتسرش. کنار مادرم یک زن و شوهر کهنسال نشسته بودند. مادرم تا کنار زن نشست انگار چیزی از او پرسید. زن سرش را چرخاند سمت مادرم و چیزی به او گفت.
دوباره مادرم چیزی گفت و زن هم جوابش را داد. بعد مادرم شروع کرد به حرف زدن. انگار چیزی برای زن تعریف میکرد. زن لابهلای حرفهای مادرم گاهی سرمیگرداند و به شوهرش چیزی میگفت. پیدا بود که شوهرش را آورده پیش دکتر.
من پشت آنها نشسته بودم. فقط شکستهبسته کلماتی به گوشم میخورد. مادرم حسابی با زن گپوگفت میکرد. شوهر زن بلند شد. زن هم بلند شد. دست شوهرش را گرفت و در گوشش چیزی گفت. پیرمرد نشست سر جایش. زن هم نشست. زن با شوهرش حرف میزد. مادرم به آنها نگاه میکرد...
فهرست مطالب کتاب
جایی که ماهیها به قلاب میافتند
گُلخانه
وقتی باران بند آمد و آسمان آفتابی شد
مگر امشب چه خبر است؟
وقتی برفها آب میشود
شاید اینطور بهتر باشد
نگران دندانهایم هستم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آن سال سیاه |
نویسنده | امیررضا بیگدلی |
ناشر چاپی | نشر ترنگ |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 145 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6683-13-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |