معرفی و دانلود کتاب قرمز خونین

معرفی کتاب قرمز خونین

دیدن اخبار فعلاً برای کاناکو ممنوع شده است. او می‌داند که رازی هولناک در پس مرگ دسته‌جمعی خانواده‌اش نهفته شده؛ رازی خونین که دیگران نمی‌خواهند او از آن باخبر شود. کتاب قرمز خونین داستانی جنایی است که قرار نیست در این ماجرا به‌دنبال قاتل یا انگیزه‌ی قتل بگردیم. همه‌ی حقیقت فاش شده و چیزی برای عیان کردن باقی نمانده است. موضوعی که موجب می‌شود هیساشی نوزاوا ما را با خود به دل این داستان رعب‌انگیز ببرد، نظاره کردن دگردیسی شخصیت کاناکوست که چگونه تبدیل به همان کسی می‌شود که خود از او متنفر است.

درباره‌ی کتاب قرمز خونین

از لحظه‌ای که خانم معلم وارد چادر کاناکو و دوستان او شد، چهار ساعت گذشته است. از اردوگاه تفریحی دانش‌آموزان تا شهر توکیو که خانه‌ی کاناکو در آن‌جا قرار دارد، مسافتی طولانی باید طی شود؛ به‌خصوص اگر به آدم گفته باشند باید به‌سرعت وسیله‌هایش را جمع‌آوری کند و به شهر برگردد زیرا برای خانواده‌اش اتفاقی هولناک رخ داده، تحمل این مسافت به‌اندازه‌ی سپری کردن مقصد دنیا تا جهنم دشوار می‌شود. کاناکو تمام این چهار ساعت را در اضطراب و وحشت سپری می‌کند و افکار منفی دست از سرش برنمی‌دارند، اما با این حال، توقع ندارد هنگام بازگشت به خانه با اجساد خانواده‌اش مواجه شود. هنگامی که او به اردو رفت، پدر، مادر و دو برادر داشت و حالا که بازگشته، تنهاترین آدم دنیاست. هیچ‌کدام از اعضای خانواده دیگر زنده نیستند.

کاناکو هنوز نمی‌داند چه حادثه‌ای باعث شده که او تمام خانواده‌اش را از دست بدهد، اما حضور کارآگاهان، پلیس‌ها و خبرنگاران، از واقعه‌ی بدی خبر می‌دهد. عمه‌ی کاناکو مراقب است که رسانه‌ها به او نزدیک نشوند، اما مگر تا چه زمانی می‌توان حقیقت را از این دختر پنهان کرد. خانواده‌ی کاناکو به قتل رسیده‌اند، قتلی فجیع و خونین. آن‌ها به بدترین شیوه‌ی ممکن کشته شده‌اند و اجسادشان مثله شده است. این تصویری است که هیچ‌گاه از ذهن کاناکو پاک نخواهد شد و او را از دختری معصوم و انسان‌دوست، به فردی انتقام‌جو و خشونت‌طلب تبدیل می‌کند. کتاب قرمز خونین (Deep Red) نوشته‌ی هیساشی نوزاوا (Hisashi Nozawa) ما را از دوران نوجوانی با این دختر که دیگر هیچ‌کس را ندارد و به ترومای شدیدی دچار شده تا دورانی که او تصمیم می‌گیرد خود را از طریق بدترین روش ممکن از رنج و کینه نجات دهد، همراه می‌کند.

بیمه‌ی عمر به رنگ خون در می‌آید

نام قاتل «نوریو سوزوکی» است. او خانواده‌ی آکیبا را به قتل رسانده. سوزوکی به پدر کاناکو تمام پول بیمه‌ی عمر همسرش را قرض داده بود تا آکیبا بتواند بدهی‌اش را پرداخت کند. نه فقط نوریو، بلکه افراد زیادی به آکیبا پول قرض داده بودند تا او بدهی‌های باقی‌مانده از پدرش را پرداخت کند و این افراد را در فرایندی تجاری مشارکت دهد؛ این‌طور که معلوم است کلاهبرداری و سوءاستفاده‌ی مالی از دیگران، شغل موروثی خانواده‌ی آکیباست. پدر کاناکو به جرم پس ندادن پول سوزوکی باید به زندان می‌افتاد، اما همه‌ی کارها طوری انجام شده بود که برای نوریو هیچ راهکار قانونی وجود نداشت. او باید حق خود را پس می‌گرفت. نمی‌توانست بپذیرد پولی که سهم او و دخترش «مهیو» است، برای اهداف شخصی آکیبا صرف می‌شود؛ پس بدترین کار ممکن را انجام می‌دهد. به خانه‌ی آکیبا می‌رود و همه را به قتل می‌رساند. با وجود اینکه می‌داند کشتن دو کودک و زنی که هیچ مداخله‌ای در امور مالی همسرش نداشته، کاری غیرانسانی است اما عقل و منطق جای خود را به خشم می‌دهد و او را به یک قاتل تبدیل می‌کند. حالا سوزوکی توسط پلیس دستگیر شده و کاناکو باید منتظر اتفاقی بزرگ باشد: اعدام سوزوکی. داستان جنایی قرمز خونین نمی‌خواهد ما را چندان با این چالش اخلاقی درگیر کند که اعدام کار درستی است یا خیر؛ هیساشی نوزاوا قصد دارد تا تأثیر این واقعه را بر شخصیت و روحیات کاناکو نشان دهد.

ماشین انتقام‌جویی متوقف نخواهد شد

هیساشی نوزاوا از این مرحله عبور می‌کند و ما را به دوران جوانی کاناکو می‌رساند؛ زمانی که هنوز سایه‌ی خشم و نفرت بر روحش سنگینی می‌کند. او نمی‌تواند اجازه دهد فرزند قاتل خانواده‌اش به راحتی زندگی کند. کاناکو به‌دنبال انتقام است. از خود، از زندگی، از میهو! نمی‌داند تاوان تنهایی و وحشتی را که بر زندگی‌اش سایه انداخته، چه کسی باید بپردازد. اعدام سوزوکی هیچ‌گاه او را آرام نکرده است. این دختر آسیب‌دیده باید خود انتقام خون خانواده‌اش را بگیرد و چه کسی بهتر از دختر قاتل وجود دارد برای انتقام‌جویی؟ رمان جنایی قرمز خونین یک دگردیسی اخلاقی و بازتولید چرخه‌ی خشونت را به ما نشان می‌دهد. هیساشی نوزاوا ما را با این حقیقت مواجه می‌کند که حس انتقام‌جویی هیچ‌گاه عادلانه پیاده نمی‌شود، بی‌گناهان را قربانی خود می‌کند و به چرخه‌ای بی‌پایان تبدیل می‌شود.

کتاب قرمز خونین با ترجمه‌ی بهاره صادقی در انتشارات دانش آفرین منتشر شده است.

کتاب قرمز خونین برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های جنایی و معمایی علاقه‌مندید.
• تمایل دارید برخلاف رسانه‌ها که فقط به روانکاوی قاتل می‌پردازند، از آسیب‌های روانی که بر سر خانواده و دوستان مقتولان نازل می‌شود، باخبر شوید.
• می‌خواهید تأثیر چگونگی تولید خشونت و بروز حس انتقام‌جویی در افراد را نظاره کنید.

در بخشی از کتاب قرمز خونین می‌خوانیم

آویزهای یخی تزئینی از سقف آویزان بود و دیوارها نیز پوشیده از کریستال‌هایی بودند که نور ضعیف آبی‌رنگ را در سرتاسر آن مکان پخش می‌کردند. از روی اسمش می‌شد حدس زد که کانسپت آن مکان، غاری یخی است که گرفتار طوفان شده.

بیشتر مشتری‌ها، مردان و زنانی بودند که در ادارات و شرکت‌ها کار می‌کردند. با اینکه آیس استورم در یک شهرک صنعتی خالی ‌از سکنه واقع شده بود و تا ایستگاه فاصله‌ی زیادی داشت، نشان می‌داد که نام این بار بر سر زبان‌ها افتاده بود.

باری که مردم بعد از کار به آن جا می‌رفتند تا روز و شب خود را از هم متمایز کنند. ظاهراً مکانی بود که مردان کارمند درحالی‌که کراواتشان را شل و اولین دکمه‌ی پیراهنشان را باز می‌کردند، می‌توانستند خنک شوند و بنوشند.

کاناکو درحالی‌که نگاهش را از کارکنان آن جا دور نگه داشته بود، به راهش ادامه داد. مردی با موهای بلند که آن را به شکل دم‌اسبی بسته بود، پشت پیشخوان داشت با یک مخلوط‌کن کار می‌کرد. مردی با موهای بلوند که مارتینی بر سر یکی از میزها می‌برد، خطاب به کاناکو و تاکومی گفت: «خوش اومدین. می‌تونین اینجا بشینین.»

فقط یک جای خالی پشت پیشخوان وجود داشت. بنابراین هردو پشت یک میز روی چهارپایه نشستند.

«از این جاهای باکلاس هم می‌شناسی، ها؟»

تاکومی یکی از سیگارهای لارک مایلدش را روشن کرد. کاناکو او را نیز دعوت کرده بود. به او گفته بود یکی از دوستانش باری به او معرفی کرده که می‌خواهد برود و آن جا را ببیند. او تاکومی را فریب داده بود. چون علاوه ‌بر اینکه نمی‌خواست تنهایی به آن جا برود، اگر تاکومی همراهش بود، کمتر جلب ‌توجه می‌کرد.