نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مهمانی تلخ - سیامک گلشیری
3.7
272 رای
مرتبسازی: پیشفرض
پگاه ب.
۱۴۰۳/۱۱/۰۱
142
اگه نخریدین که کار درستو کردین و دیگه نخریدش؛ برای اونایی که دارنش، اگه گوش نکنن چیزی از دست نمیدن؛ منتها اگه وول وولتون میشه گوش کنید، تا قسمت ۱۵ میتونید سرعتو ۳۰درصد بالا ببرید چون حاشیه روی و توضیحات و مکالمات زاید فراوونه. (اگه میشد اسپویل کنم کل این ۱۵ اپیزودو توی ۲ جمله خلاصه میکردم تا بدون اتلاف وقت برید سراغ چندتای آخر). و درنهایت، توی چند اپیزود آخر، با احترام به نویسنده گرامی، من فقط میخواستم که تموم شه فایلشو ببندم. روند داستان بسیار کند بود،، دیالوگها بسیار سطحی بودن بطوری که گاهی فراموش میکردی شخصیت اصلی استاد دانشگاهه! سوالات نابجای زیاد مثل کیو؟ چیو؟ کجا؟ داستانو حرص آور کرده بود. توصیف بیش از حد فضاها و آدرسهایی که بود و نبودشون هیچ خللی در اصل داستان ایجاد نمیکنه و به نظر میرسه این سبک نویسندگی در خیلی از نویسندههای معاصر (به نسبت جوون تر) رسوخ کرده! خلاصه اینکه بسیار متعجب شدم وقتی دیدم کتاب کاغذیش به چاپ ۸ یا ۹ رسیده🤦🏻 ♂️
کتاب «مهمانی تلخ» از سیامک گلشیری برای من تجربهای متفاوت بود. داستانش از همان ابتدا با فضایی مرموز و کمی ترسناک شروع میشود و تا آخر مخاطب را با خود میبرد. چیزی که در این کتاب خیلی برایم جالب بود، فضاسازی فوقالعادهاش بود. طوری که حس میکردم خودم در آن مهمانی عجیب حضور دارم. نثر کتاب روان است و همین باعث میشود که خواندنش راحت و جذاب باشد. گلشیری توانسته با دقت خاصی حس تعلیق را در داستان نگه دارد، به طوری که مدام میخواستم بدانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. شخصیتها هم واقعی و باورپذیر بودند و به نظرم این یکی از نقاط قوت داستان بود.
البته یک ایرادی که برایم وجود داشت، این بود که در بعضی بخشها داستان کمی کشدار میشد و ریتمش کند میشد. همچنین پایانبندی داستان به نظرم خیلی باز و مبهم بود. راستش انتظار داشتم کمی واضحتر جمعبندی کند. با این حال، «مهمانی تلخ» را دوست داشتم و اگر کسی به داستانهای رازآلود و معمایی علاقه دارد، حتماً پیشنهاد میکنم این کتاب را بخواند
البته یک ایرادی که برایم وجود داشت، این بود که در بعضی بخشها داستان کمی کشدار میشد و ریتمش کند میشد. همچنین پایانبندی داستان به نظرم خیلی باز و مبهم بود. راستش انتظار داشتم کمی واضحتر جمعبندی کند. با این حال، «مهمانی تلخ» را دوست داشتم و اگر کسی به داستانهای رازآلود و معمایی علاقه دارد، حتماً پیشنهاد میکنم این کتاب را بخواند
داستان نسبتا خوب بود. اما ایراداتی داشت که قابل چشم پوشی نیستند. دیالوگها فوق العاده خسته کننده و تکراری بودند. بارها این حالت تکرار شد، نه یک بار و دوبار و نه بنا به ضرورت. تقریبا هفتاد درصد مواقع سوالات چی و کجا و کی و... تکرار میشد و اون شخص هم باید دیالوگ قبلی رو دوباره میگفت که برای من خیلی آزاردهنده بود و بدم میومد. گوینده ها اجرای خوبی داشتند. صدای دانشجوی اخراجی یا همان تورج و لحن حرف زدنش کاملا به شنونده این حس رو میداد که با یک روانی تمام عیار طرفه و باعث باورپذیری بیشتر کاراکتر برای مخاطب میشد. سایر گوینده ها هم کار رو به نسبت خوب و طبیعی اجرا کردند. روند روایت داستان ابتدا بسیار کند بود و انگار با دیالوگهای غیرضروری و پرداختن به حاشیه به داستان آب بسته بودند، اما در چند قسمت آخر تازه به اصل ماجرا پرداخته شد و داستان کمی هیجان پیدا کرد. نویسنده سعی داشت یک داستان جنایی و ترسناک ایرانیزه بنویسد ولی خیلی موفق نبود. قیمت این کتاب صوتی هم با وجود تمام زحمات و البته ایرادات خیلی زیاد هست.
راستش اعصاب خورد کن بود هرچند مسیر داستان هیجان نسبی ای داشت. داستان استادی که خودش رو یه آدم فرهیخته به جامعه و اطرافیانش نشون میده اما در اواسط داستان شاگردی قدیمی رو میبینه که به خاطر قضاوت ناحق این استاد از دانشگاه اخراج و زندگیش تحت الشعاع این ماجرا قرار گرفته. قسمت واقعا مسخره ی این داستان اعتماد این استاد مثلا با تجربه به دانشجویی است که میدونه نفرت عمیقی از او به دل گرفته و رفتن به باغ، اون هم در برخورد اول و اون موقع شبهولی علی رغم انتظار خواننده که انتظار داره دانشجو هر لحظه انتقام بگیره متوجه میشیم که شاید واقعا نیت بدی نداشته و فقط میخواسته با خاطرات تلخ اون دوران از طریق معاشرت با استادش روبه رو شه و کنار بیاد ولی باافشای راز نه چندان مهم استاد توسط دانشجو شدیدا عصبانی شده و بد و بی راه میگه و زخم جوان را تازه میکنه و اوهم با شیطنت اونهارو کمی میترساند که همین باعث کشته شدنش توسط همان استاد فرهیخته شد.
به نظرم صدا پیشگان داستان بسیار حرفهای و زیبا داستان را روایت و به شنونده منتقل کردند و من به نوبه خود بسیار از اجرایشان لذت بردم، نکته جالبی که در مورد خود داستان توجه من را جلب کرد این بود که کل داستان در یک شب اتفاق میفتد شبی مثل شبهای دیگر که انتظار میرود یک روال عادی و تکرار شونده را طی کند ولی با اتفاقی بسیار ساده مسیر داستان عوض و به دنبال آن اتفاقات ساده و پازل وار دیگر باعث میشود با شبی پرحادثه و غیر قابل پیش بینی در پایان داستان مواجه شویم. ⛔اسپویل: در این داستان سه شخصیت استاد، همسر استاد و دانشجوی اخراجی محور اصلی روایت هستند، استادی که دائما در طول داستان بسیاری از چیزها را به یاد میاورد ولی چون به اشتباه خود پی برده یا از قضاوت شدن میترسد خود را به فراموشی میزند و اشتباه و خطاهای خود را انکار میکند؛ شخصیت همسر استاد که با اینکه ظاهرا در طول داستان به نظر میرسد رابطه موفقی با شوهرش داشته ولی با بسیاری از روحیات و خلقیات او نا آشناست، و در اخر شخصیت دانشجوی اخراجی که به نظرم چون راوی داستان استادی است که در اخراج این دانشجو نقشی اساسی داشته و او است که به شنونده و خواننده کتاب این دانشجو را معرفی میکند از همان ابتدا ذهنیتی منفی نسبت به او در شنونده ایجاد میکند که در طول داستان شنوده را نیز همراه خود میکند که با دیدی منفی به دانشجو نگاه کنند ولی انتهای داستان جوری رقم میخورد که به نظرم دیگر شخصیت منفی داستان نیست وشنونده دیگر با راوی همراه نیست و حتی شاید خود راوی را مسبب همه اتفاقات بداند، رفتارهای استادی که سبب واکنش و شیطنت بدون برنامه ریزی دانشجویی میشود که از قبل برای انتقام از او هیچ برنامهای نداشته است.
داستان بسیار جالبی بود با اجرای خوب که از ابتدا تا انتها شنونده را با اشتیاق با خود همراه میکرد. سهل انگاری راننده تاکسی در امور روزانه و باری به هر جهت برگزار کردن کارها و این که مشخص بود با بنزین ناکافی در باک ماشین همیشه میرانده و این بار بر خلاف انتظارش در میانه راه او را میگذارد و سپس رویدادهایی که به دنبال آن رخ میدهد نشان از علت و معلولهایی دارد که گاهی توسط دیگران در برنامه روزانه خیلی از ما باعث تحمیلهای ناخواسته میشود و برنامههای تغییر یافته متعاقب آن. این نکتهای که نویسنده در آغاز ماجرا به شکلی ساده و تکراری به عنوان نمونه آن را مطرح میکند. در ادامه کوچکی دنیا و تاثیر رفتاری که روزی به شکل اشتباه برای حل مشکل انجام میدهی و چرخ روزگار پس از سالها پیامدهای آن را به شکل توسعه یافته برایت آشکار میکند هم در مورد استاد که رفتار اشتباه خودش را با محکوم کردن دانشجویش میپوشاند و ترجیح میدهم با بازگوییش از جذابیت داستان نکاهم تا خود بشنویید و هم در مورد دانشجویی که پس از سالها با تغییر راه زندگیاش و این که اکنون از تمکن مالی برخوردار است به شکلی اغوا کننده و نادرست در صدد برهم زدن آرامش خانوادگی استاد است و پیامدهای این رفتار هر دو را گرفتار میکند. در هر صورت آقای گلشیری کاملا ماهرانه رفتارهای روزمره در زندگی در حال جریان در جامعه را به روایت کشیدهاند و نشان دادهاند که چگونه همه چیز تحت تاثیر یکدیگر میتواند نتایجی برخلاف انتظار برایت به دنبال داشته باشد
باید بگم رمان مهمانی تلخ از زبان اول شخص مفرد روایت می شود. داستان در شهر تهران و در فضای رئال اتفاق می افتد. نام خیابان ها و اتوبان های مختلف تهران در رمان برده می شود. همین نکته باعث شده است تا خواننده داستان را باور کند و بیشتر با آن همراه شود. نویسنده، داستان را به نحوی روایت کرده است که مخاطب از همان صفحات اول منتظر یک اتفاق هولناک است. کتاب به 18 بخش تقسیم شده است اما تمام قسمت ها به هم مرتبط هستند و به دنبال هم معنا پیدا می کنند. دیالوگ های این کتاب زیاد است و در واقع این دیالوگ ها هستند که روند داستان را پیش می برند. وجود دیالوگ ها در متن، باعث تند شدن ریتم داستان شده است و همین امر باعث شده تا رمان تنها 142 صفحه داشته باشد. از شخصیت های متعددی در داستان نام برده می شود؛ اما بعضی از این شخصیت ها فقط در حد توصیف باقی می مانند و در داستان حضور اثربخش پیدا نمی کنند.
داستان سرگذشت استادی سختگیر وسنگدل و ظلم است و دانشجویی شهرستانی که بخاطر بدست آوردن سوالهای امتحانی و پخش کردن سوال ها. سوال هاییکه ازقبل به دست اساتید فروخته شده. دادگاهی میشود محاکمه ومحکوم میشود آینده و زندگیاش کاملا عوض میشود. دختری را که در دانشگاه دوست داشته و قصد ازدواج داشته از دست میدهد به معنای واقعی کلمه زندگی دانشجو کاملا خراب شده و دچار بیماریهای روحی و روانی شده است. دانشجو در صدد انتقام است از استاد. استاد ستمگر وظلم و فردی دهان بین، زودباور وکم حافظه است که گردش روزگار در برابر دانشجو قرارمیگیرد. جوان بادرهم آمیختنه خاطراتی خیالی و واقعی استادوهمسرش را به باغی دورافتاده میبردبرای انتقام. اما در انتهااستاد است که خیانتکاراست به همسرش فردی است بدخلق و خو وبداخلاق و قاتلی خونسرداست. دانشجو به بهای جانش، زن و زندگی استاد را میگیرد. ممنونم از کتابراه
از کتابراه ممنونم که این کتاب رو به عنوان هدیه آخر هفته انتخاب کرد برامون. در کل کتاب متوسطی بود نه خیلی خوب نه عالی اسامی و مکان ها و دیالوگ ها خیلی ملموس بودن و واقعی ولی این که مثل بی ادب ها میپرسیدن کی؟ چی؟ کجا؟ و امثالهم کمی احساس بی ادب بودن کاراکترها و حواس پرتیشون رو میرسوند از یک استاد دانشگاه و خانم استادش هم انتظار نمیرفت انقدر خنگ باشن که گول همچین آدم تابلویی رو بخورن تازه این تورج نبود که آسیب روانی خورده بود بلکه این جناب به اصطلاح استاد بود که خودش روانی و عقده ای و کثیف بود و اعترافاتش وقتی که تورج عصبانیش کرد اثبات کننده این ادعا بود. صدا پیشه استاد هم زیادی حوصله سر بر صحبت میکرد و لحن پیر تصنعیش خیلی رو اعصاب بود. اون همه فضای ترسناک ایجاد کردن هم زیاده روی بود، اصلا دلهره و ترس القا نمیکرد بلکه فقط به کسالت بار شدن داستان منجر شده بود
در آغاز نقد نویسی باید از کتابراه سپاسگزار باشم که امکان دسترسی به این قصه صوتی را در یک روز خاص مهیا کرد. اوایل داستان امکان آشنایی با شخصی برای راوی داستان میسر شدکه یادآوری خاطرات قدیمی را برای استاد دانشگاه قصه ما ناپسند میکردولی چون بدنبال رهایی از گردش دور همی فامیلی بود به اتفاق همسرش تن به سفر کوتاهی داد که قرار بود به توصیف آشنای قدیمی صاحب ملک به آنها خوش بگذرد. آرام آرام فضای زیبا، دلهره آور و ترسناک شد و زمان و اتفاقات به کندی طی میشدن که بهتر بود دور خوانش را سریعتر میکردم تا به پایان قصه نزدیک میشدم. در انتهای کتاب متوجه کینه و عقدههای ناگشوده مرد بی فرهنگی شدم که رفتار پر از حسدش منجر به تباهی و مرگش شد. راویان داستان روایت قصه را بخوبی انجام دادن و بهر حال من خوشحالم که با تمام کردن و شنیدن قصه آرامش را به خودم هدیه دادم.
داستان جذابه و پر کششه نویسنده با هنرمندی تا نزدیک های آخر داستان، خواننده رو در انتظار اتفاق میزاره. توصیفات از مکانها عالی بود، کاملا میشد محیط رو تصور کرد. مکالمه ها هم واقعی بود، اما گاهی با اینکه موضوع مشخص بود، پرسیده میشد کی یا چی، مخصوصا شخصیت استاد که انگار ذهن آشفته ای داشته باشد و حواسش به مکالمات نباشه. فقط اینکه استاد و همسرش میخواستن برن تور اما با تورج همراه میشن، به منطق داستان لطمه زده، لزومی نداشت برنامه تور اصلا باشه. به نظرم، صداها و اجرا عالی بود، فقط صدای آقای عقیلی پور، باعث میشد آدم تورج رو مرد جذابی تصور کنه که با توصیفات ظاهری که ازش شد، جور در نمیومد. در کل داستان جذاب و شنیدنیه، توصیه اش میکنم
یه شاهکار زیبای دیگه از قلم جادویی اقای گلشیری👏بعضی نویسنده ها فقط اسمشون کافی تا شما مطمئن بشید با یه اثر جذاب طرف هستید. اقای گلشیری نویسنده کم نظیرمعاصربا نوشتاری روان ساده عامیانه پسند و جذاب بهترینها رو خلق کردند. این داستان درباره کینه سخت دانشجویی به نام تورج نادری که از استادش به دل گرفته چون استادش به علت اخراجش از دانشگاه و خراب شدن زندگیش شده. گویندگی فوق العاده خود اقای گلشیری و اقای عقیلی پور به جذابیت داستان اضافه کرده و میشه فهمید چقدر کار استاد با تورج بهش صدمه زده و روح و روانش رو خراب کرده استاد با قبول کردن دعوت تورج از خودش وزنش به باغش بدترین تصیمیم ومهمونی زندگیش رو تجربه میکنه و.... با اقلی گلشیری همراه این رمان جذاب وهیجانی و روانشناختی بشید و بی تردید بخرید و لذت ببرید
بباورمن رمانی بسیار ضعیف، بیروح وغیر هیجان برانگیز بود محاورههای بیمورد، تکرارکلمات وجملات آزار دهنده، و قسمت اعظم کتاب بدون صحنهای بدر بخور وزائد با حاشیه رویهای خسته کننده است. بسیار غیر منطقی است که استاد دانشگاه بر خلاف پختگی وتدبیر خودوعجله وقولی که بهمسرش داده بهر شکلی بدر خواستهای سماجتوار شاگرد خلافکارش تن دهد. رمان جنائی باید پر تعلیق واضطراب وغیر قابل پیش بینی باشد مانندرمانهای پر بار فریدا مک فادن باش. این رمان هیچیک از موئلفههای رمان جنائی نه تنها میخکوب کننده را ندارد بلکه بجز پایانی آنهم بیرمق وقابل حدس ندارد.
تو برنامه زندگی پس از زندگی که هر ماه رمضان پخش میشه تجربه گری که تو کما رفته بود و قبلا کینه کسی را به دل داشته میبینه که اون کینه مثل لاشه متعفنی میمونه که تمام مدت روی دوشش حمل میکنه، پس عاقلانه است که اگه میتونیم ببخشیم و اگه نمیتونیم به عدالت پروردگار بسپاریم و فراموش کنیم در غیر اینصورت همون بلایی سرمون میاد که تو این داستان به سر تورج، دانشجوی اخراجی اومد. البته استادش هم بی تقصیر نبود و شاید بهتر بود تنبیه دیگری رو در نظر میگرفتند مثلا چند ترم محرومیت از تحصیل نه اخراج. این دنیا مثل آزمایشگاهی میمونه که انسانها مدام در معرض آزمایشات الهی هستند. از کتابراه عزیز بابت ارائه این کتاب ممنونم.
با نهایت احترام اصلا سیر داستان جالب نبووود. مسخره و بی ربط و دور از انتظار چیزایی که تو واقعیت اتفاق نمیافته و چیزی که نشه تو واقعیت دید و تصورش کرد برای آدم بی معناست نویسنده سعی کرده بود جذابش کنه اما نبود. کسی که دشمنشی یهو باهاش بری کافه بری خونش بری یه باغ دور همش بگی کی؟ کجا؟ چرا؟ یادم نیست!!! تازه مثلا استاد دانشگاه هم باشی اصلا خودش اَبله زنش چرا به حرفش گوش داد انقدر سریع؟ بعدم بخاطر یه حرف ساده کسی که نون و نمکش رو خوردی فحش بدی و بزنی؟ نویسندههای ایرانی بد نیستن و نگید از رمان فارسی انتظاری نمیشه داشت فقط یسری نویسندهها انگار نمیدونن چجوری بنویسن.... من کتاب رو نخریدم و هدیه کتابراه بود ولی خب شما نخرید.
از صدا پیشگان سپاسگزارم اما متن داستان در سلیقه من نبود تلاش شده بود حس رمزالودی ایجاد کند کشش نسبی هم داشت اما روایت جزییات که با اصل داستان پیوند چندانی نداشت کلافه کننده بود و نقد اصلی من به محتوای داستان است درست است که هر انسانی هرچند با تجربه دچار اشتباه می شود اما پذیرفتن یک دعوت مشکوک بدون شناخت کافی، ادم را یاد نوجوانی جستجوگر و ناآگاه می اندازد نه یک استاد دانشگاه باتجربه!!! خودم به عنوان استاد دانشگاه و با حس هم ذات پنداری احساس کردم داستان غیرواقعی یا در جهت نشان دادن حماقت و سادگی یک استاد، اغراق آمیز بود در کل ارزش زمانی که برای شنیدن گذاشتم را نداشت.
اصلا کتاب رو دوست نداشتم. داستان ضعیف و آبکی، و بدون محتوی و معنی!! از زبان یه استاد دانشگاه که جایی توی راه مونده و تصادفا سوار ماشین دانشجوی سابقش میشه که در گذشته از دانشگاه اخراج شده و طبق حرفها و ترسهای روایتگر داستان میشه فهمید استاد در اخراجش نقش داشته و بابت این موضوع نگرانه یا حتی عذاب وجدان داره. ادامه داستان یه سری اتفاقاتی میفته که نویسنده سعی داشته با اونها به کتاب تعلیق و ترس اضافه کنه اما باورپذیری داستان زیر سوال رفته و در نهایت پایان داستان کاملا بی سر وته و بی معنی تموم میشه. این کتاب رو اصلا توصیه نمیکنم!!!!
بد نبود کمی از عقل و منطق دور بود که یک استاد دانشگاه با یک دانشجوی اخراجی چندین سال پیش خودش شبانه به باغی بره که در ناکجا آباده اونم همراه همسرش و تنها!!!!! مفهوم و پیام خاصی نداشت. اینکه تقریبا هیچ چیز یادش نمیموند و عمیق به هیچ چیز فکر نمیکرد و در لحظه یک عصبانیت آنی میتونست کنترل تمام ذهن و جسمش و به دست بگیره و براش دردسر ساز بشه. با اعتماد بی جا به یک غریبه جان خودش و همسرش و به خطر بندازه اصلا نمیونن تصمیم یک آدم فرهیخته باشه. واعتماد همسرش هم سوال برانگیزه. در کل داستان بدی نبود فقط برای ساعاتی سرگرمی.
با توجه به نظرات دوستان و معرفی کتاب، تصمیم به خوندنش گرفتم. با اینکه داستان های رازآلود و هیجان انگیز رو دوست دارم، این کتاب رو اصلاً نپسندیدم. در واقع این داستان اصلاً رازآلود نبود. نویسنده دوست داشت ترس رو به خواننده القا کنه. اینجوری بنظر میومد که داستان درباره ماوراء الطبیعه (ارواح) باشه ولی جوری پیش رفت که انگار یه متن تو قسمت حوادث روزنامه هست. استاد هم انگار ضریب هوشی پایینی داشت، هِی میگفت چی، چی رو😐کلاً داستانی نبود که بشه ازش لذت برد یا غافلگیر شد ازش
کتاب مهمانی تلخ در رابطه با بیماری روحی و روانی بحث میکند. افرادی که در زندگی ما باعث این مشکلات روانی می شوند و متوجه نیستند چه قدر می توانند با رفتار نادرست خود به ما آسیب بزنند یا این که این قدر خودخواه و مستبد هستند که رفتار خود را توجیه می کنند و قبول نمی کنند که چگونه ما را به یک فرد روان پریش و منزوی و افسرده تبدیل کردند. متاسفانه در کشور ما خیلی به بیماری روحی و روانی اهمیت داده نمی شود.
خیلی با ذوق داستان رو شروع کردم و تقریبا به سرعت تمومش کردم اما اصلا به دلم ننشست مکالمه های ساده و ناهماهنگ داستان به نظرم هیچ قصه جالبی رو دنبال نمیکردچیزی رو به مخاطب اضافه نمیکردیکی که از یکی عصبانی بود، خوب که چی؟ اینکه فقط چند تا صحنه رو پشت سر هم بیان کنیم که داستان در نمیادصحبت ها الکی تصمیم گیری ها غیرمنطقی واقعا داستان که تموم شد به خودم گفتم خوب آخرش که چی؟ درک نکردم منظور و مفهوم داستان چی بوده! و به نظرم حیف وقت! البته هر کسی سلیقه و برداشتی داره از داستان.
اول از کتابراه تشکر میکنم که این کتاب رو به صورت رایگان در اختیار خوانندگان قرار داد. دوم این که به نظر میرسد که این کتاب ویژه گروه سنی د و ه هست. بعضی از اتفاقات خارج از منطق این داستان میتونه دلچسب این گروهها باشه. اما در مجموع کتاب خوبیه و خواننده رو تا اخر با خودش همراه میکنه. باز بودن پایان داستان از نقاط قوت اون محسوب میشه و خوبه کسایی که نظر میدن در مورد این موضوع بیشتر تمرکز کنند.
من فکر میکنم تورج چوب سادگی و بی غل و غش بودن خودش رو خورد چه زمانی که دانشجو بوده چه بعد از اون
من فکر میکنم تورج چوب سادگی و بی غل و غش بودن خودش رو خورد چه زمانی که دانشجو بوده چه بعد از اون
این کتاب رو اصلاً نپسندیدم. در واقع این داستان اصلاً رازآلود نبود. نویسنده دوست داشت ترس رو به خواننده القا کنه. اینجوری بنظر میومد که داستان درباره ماوراء الطبیعه (ارواح) باشه ولی جوری پیش رفت که انگار یه متن تو قسمت حوادث روزنامه هست کلاً داستانی نبود که بشه ازش لذت برد یا غافلگیر شد ازش. کتاب واقعا ابتدایی بود. بیشتر اتفاقاتش قابل پیش بینی بود و غافلگیری اصلا معنایی درش نداشت. بیشتر شبیه صفحات یه وبلاگ بود که حالا چاپ شده. اصلا توصیه نمی کنم پیام خاصی رو منتقل نمیکرد
از فصل اول تا تقریبا انتهای کتاب، شنونده منتظر وقوع یک اتفاق مهم است و به سختی میبایست جملات تکراری و بی اهمیت و پراکنده را تحمل کند اما آنچه که در انتها از آن رونمایی میشود، بسیار کوتاه و درنهایت نیز مبهم است؛ طوری که شنونده از این انتظار و وقتی که صرف آن کرده است، پشیمان میشود. ضمن آنکه ابعاد داستان با واقعیت انطباق ندارد.
تنها نکته مثبت این اثر اجرای خوب گویندگان آن است که کتاب را به مانند یک فیلم برای شنونده به تصویر میکشند.
تنها نکته مثبت این اثر اجرای خوب گویندگان آن است که کتاب را به مانند یک فیلم برای شنونده به تصویر میکشند.
سلام و عرض ادب
معمولا ایرانی نمیخونم... ولی این یکی رو با اکراه شروع کردم....
شُک شدم از این همه تبحر در نویسندگی واقعا دست مریزاد آقای گلشیری.... کیف کردم یه داستان پر از هیجان.. هنوز تو داستان قفل کردم... گویندگی عالی داستان عالی.... اینقدر قشنگ نوشته شده که خودتو کاملا وسط ویلا کنار چای زغالی کنار استخر کنار صندوق توی اون جاده بی انتها سیاه..... دیگه نگم براتون... حتما بخونید... از راویان عزیز بینهایت متشکرم.. همه چیز عالی....
معمولا ایرانی نمیخونم... ولی این یکی رو با اکراه شروع کردم....
شُک شدم از این همه تبحر در نویسندگی واقعا دست مریزاد آقای گلشیری.... کیف کردم یه داستان پر از هیجان.. هنوز تو داستان قفل کردم... گویندگی عالی داستان عالی.... اینقدر قشنگ نوشته شده که خودتو کاملا وسط ویلا کنار چای زغالی کنار استخر کنار صندوق توی اون جاده بی انتها سیاه..... دیگه نگم براتون... حتما بخونید... از راویان عزیز بینهایت متشکرم.. همه چیز عالی....
سلام خداقوّت کتاب رمان خوب و روان و آسانی بود برای من نکتهای اضافه نداشت صرفا یک داستان ساده تکراری دو قسمت آخرش هیجان داشت البته اعصاب خُرد کن هم بودیاد این جمله میافتند: انتقام شیرین أست ولی انسان را چاق نمیکنددر کلّ کینه و انتقام ریشه انسان را میسوزاند… ولی از راحتی زیاد و شیوه خوانش تمرکز خوبی داشتم و شیوه داستان شب بودنش برایم اینقدر جالب بود که دو شب هنگام خواب تمامش را شنیدم ممنونم از شما و همه دست اندرکاران زنده باشید
با شناختی که از قلم آقای گلشیری بخاطر شغلم داشتم، حدس میزدم کتاب ژانر ترسناک باشه که تا حدودی حدسم درست بود. جنایی و ترسناک.
روند مکالمهای داستان، چندان دلچسب نبود و منو یاد فیلمهای شلوغ پر سر و صدایی مثل درباره الی میانداخت. چندتا شخصیت محدود که برای هیچ و پوچ افتادن ب جون هم و با دعوا کارشونو پیش میبرم.
در کل چندان دوست نداشتم و تا آخر گوش دادم که از قلم آقای گلشیری خونده باشم.
روند مکالمهای داستان، چندان دلچسب نبود و منو یاد فیلمهای شلوغ پر سر و صدایی مثل درباره الی میانداخت. چندتا شخصیت محدود که برای هیچ و پوچ افتادن ب جون هم و با دعوا کارشونو پیش میبرم.
در کل چندان دوست نداشتم و تا آخر گوش دادم که از قلم آقای گلشیری خونده باشم.
خیلی طول کشید تا به اتفاق اصلی و هیجان برسه. تمام مدت منتظر اتفاق بودم که البته از مهارت نویسنده هست اما میتوانست هیجان رو طولانی تر کند. نتیجه گیری آخر هم به عهدهی مخاطب هست و من از پایانش ناراحت شدم به خاطر ان جوان که فکر میکنم فقط قصد ترساندن داشته. اما حدس زده بودم. به هرحال کاش زنده بمونه. و عکس العمل زن استاد خیلی واقعی بود. هر زن دیگهای هم بود همین جوری میشد.
چند دقیقه میشه دانلود کردم تشکر از لطف بی پایان شما. او گفت. من گفتم. گفت. راننده گفت. به اخر داستان نزدیکه. با سپاس از نویسنده عزیز. فعلا بنظر این مرد جوان خیلی بیجا پیله شده. دو قسمت مونده به اتمامش. بعد از چند روزی که گذشته هنوز این داستان از ذهنم خارج نشده. اقای نویسنده عزیزم لطفا براهت ادامه بده اولش بنده متوجه اهمیت داستانتون نشدم
جان کلام این قصه در مورد تاثیر انسانها بر زندگی یکدیگر است و به ما گوشزد میکنه که چقدر باید مراقب نتیجه رفتار و گفتار و افکارمون هم بر زندگی خودمون و هم دیگران باشیم. داستان خیر و شر... داستان کینه توزی... از نقاط مثبت کتاب اینکه به دور از زیاده گویی و حاشیه بود، سادگی کتاب برای من خوشایند بود. اجرای صوتی رو هم دوست داشتم و خوب تصویرسازی شده بود برای مخاطب
شاید کینه ایی در کار بوده ولی آنچه باعث ایجاد اشکال شد حقایقی بود که استاد نخواست برزبان بیاره ودرادامه عصبانیت راوی داستان ودیگر مشکلات را پدید آورد والا از قبل چیزی طرحریزی نشده بود و همه چیزهایی که گفته شده بود راست بود. داستان ساده ایی بود وپیچ وخم نداشت، من از شخصیت راوی خوشم نیامد چرا که اوپنهانکار بود. خوانش خوب بود بخصوص شخصیت تورج.
به نظرم نویسنده خیلی عالی کار کرده بود. قسمتهای آخرش واقعا انسان رو جوری مجذوب میکنه که اصلاً نمیتونی تا آخر داستان رو دنبال نکنی!
فقط اینکه همیشه یه معما آخر کار میمونه و فکر نویسنده درگیر میشه!
در همین داستان آدم میخواد بدونه بالاخره چه بلایی سر تورج اومد و اینکه همسر استاد آیا باز هم مثل قبل عاشقانه استاد رو دوست خواهد داشت یا...
فقط اینکه همیشه یه معما آخر کار میمونه و فکر نویسنده درگیر میشه!
در همین داستان آدم میخواد بدونه بالاخره چه بلایی سر تورج اومد و اینکه همسر استاد آیا باز هم مثل قبل عاشقانه استاد رو دوست خواهد داشت یا...
با احترام به دست اندکاران کتاب، من اصلا لذت نبردم و کتاب ضعیفی بود دوستان مخالف کتاب نظرات قشنگی نوشتن که من هم به اونا اقتباس میکنم. گوینده نقش استاد هم حوصله سر بر بود و بقول دوستمون اگر همه کتاب رو با سرعت ۳ هم گوش میکردی چیز زیادی از دست نمیدادی. آخر داستان میتونست هیجان انگیز تر باشه ولی خب نبود با تشکر از کتابراه
با عرض پوزش از نویسنده این داستانی آبکی و مسخره بودنه ترسناک بود و نه مهیج فقط ادای آن را در میآورد بشدت با اعصاب و روان بازی میکرد ولی پوچ آخر داستان هم که کلا از اول داستان مشخص بودالبته کار اجرا بشدت قوی و صدا پیشگان بسیار با صدایی گیرا اجرا نمودندولی از کار ایرانی جز این انتظار نمیرود بخاطر سانسورها و …. سپاس
خیلی کتاب هیجان انگیز و ترسناکی بود. از همان ابتدای داستان همش با خودم میگفتم الانه که تورج یه بلایی سر رامین بیاره و بالاخره آخر داستان برعکس این اتفاق افتاد. در طول داستان نفسمو حبس کرده بودم و منتظر یه صحنه ترسناک بودم. واقعا قشنگ بود. دوستانی که عاشق رمان های ترسناکند این کتاب و حتما مطالعه کنن. ممنونم از کتابراه
با عرض سلام به همه همراهان همیشگی کتابراه بنده به عنوان عضو فعال کتابراه این کتاب رو به همه توصیه میکنم مخصوصاً کسانی که علاقه به اتفاقات ناگهانی و هیجانی دارندو خیلی خیلی ممنونم از عوامل محترم و عزیز کتابراه که همیشه در آخر هفته ها ما رو مهمون میکنند به چند کتاب رایگان خدا قوت و اجر و ثواب مضاعف شما مستقیما با خداوند منّان
این کتاب نه خیلی خسته کننده است نه قابلیت جذب شنونده را دارد. از عمه بدتر اینکه شما منتظر انتهای داستان هستید که چی میشه وداستان ناگهان تمام میشه! کلا حس میکنی این اتفاق در دنیای دیگری افتاده است. بهرحال من داستان را گوش کردم وخیلی راضی نبودم. شاید پیامش این بود که کوه به کوه نمیرسه ولی آدم به آدم میرسه.
کتابی جذاب با گویشی بسیار عالی که شنونده رو درفضای داستان غرق میکنه و معمایی بسیار قوی و پایانی که دقیقا عکس آنرا پیش بینی کرده بودم. و آموزنده از چند لحاظ اینکه در رفتار خود بادیگران باید همیشه مراقب باشیم. به قضایای اطراف ساده لوحانه نگاه نکنیم و سعی کنیم نه گفتن را بلد باشیم. تا گرفتار مشکلات عدیده نشویم
فعلا رسیدم به پارت شانزده تا اینجاش که خیلی بی معنی و بی حس بود حیف وقتی که گذاشتم امیدوارم سه پارت دیگش خوب باشه. رامین و تورج هم خیلی آدمای نچسبی بودن فقط ماهرخ خوب بود انگار بیشتر داشتم به حرفای چندتا زن سرکوچه نشین گوش میدادم تا یه کتاب با محتوا. نقش سیگار از نقش بقیه بهتر بود توی کتاب
بنظرم تو نوشتههای ایرانی خوب بود هم کشش داشت هم اولاش که تو تاکسی هستن اگه اهل تاکسی سوار شدن بوده باشین خاطراتتون تکرار میشه و احساس میکنین چقدر قلم روان و نزدیک به واقعی داشته اگه عادت به گوش دادن کتاب صوتی حین کار داشته باشین شنیدناش خالی از لطف نیست ولی سیر داستان اروم در کل من بدم نیامد
سلام داستان بدی نبود ولی در کل هیجانی نداشت و کمی هم ساده به نظر می رسید استادی که اتفاقی شاگردش دید و به آسونی همه پیشنهاد هاشو توی چند ساعت پذیرفت به نظرم اصلا جالب نبود واین همش میپرسیدن کجا و کی و... انگار که به جملات دقت نشون نمیدادن واین کمی زیادی به کار برده شده بود ممنون از کتابراه
به نظر من داستان ضعیف بو د شاید من پر توقع هستم. من بینوایان رو که شنیدم براستی برای فضای بینوایان دلتنگ بودم. انگار از یه دنیا بیرون انداخته بودنم. ولی داستان کششی نداست که بخوای به خاطر اون ادامه بدی من اخلاقم اینه که باید تا ته ش گوش کنم و غیر این بود اصلا نمیخواستی ادامه بدی