نقد، بررسی و نظرات کتاب آپارتمان پاریس - لوسی فولی
4.3
193 رای
مرتبسازی: پیشفرض
رمانی در ژانر وحشت و جنایی، که من خیلی این ژانر را دوست دارم. حجم کتاب خوب است اما تقریبا اوایل داستان تا اواسط آن بی تعارف نویسنده انگار به داستان آب بسته بود. خیلی کشدار شده بود و هیچ اتفاق خاصی هم نمیفتاد. همین باعث شده بود که خسته کننده و حوصلهسربر شود. در اکثر رمانهای مشابه، معمولا نویسنده یک یا چند سرنخ به دست میدهد تا خواننده بتواند حدسیاتی بزند و پیشبینیهایی بکند و البته که بیشتر جذابیت این ژانر به همین مسئله بستگی دارد، ولی در این کتاب واقعیت، نه ذره ذره بلکه یکباره به خواننده نشان داده میشود. حتی در جایی نویسنده سعی دارد خواننده را به اشتباه بیندازد که در یک صفحه بعد، او را به وضوح از اشتباه درمیاورد که لذت شوک را هم از او میگیرد و به نظرم باید اجازه دهد، خواننده کمی در اشتباه مانده و سردرگم شود. اما در کل کتاب خوبی نیست و لوکیشنی که داستان در آن اتفاق میفتد هم، برایم دوستداشتنی و مهیج به نظر آمد.
داستان جذاب و معمایی هست، و جذاب تر میشد اگه راوی یک نفر بود نه چند نفر. اینجا هر وقت هر حدسی زده میشد، تقریبا زود به جوابی می رسید . با اینکه داستان خیلی جالبه اما شباهتش به داستان دیگه ای از خود نویسنده (فهرست مهمانان) از جذابیت داستان کم کرده، آدم بده داستانه مقتوله و حقش بوده بمیره، یا یه آدم دونژوئن وجود داره که همه تحت تاثیرش هستن، اون هم از همه سواستفاده می کنه. به نظرم منطق اولیه داستان ایراد داشت، چرا اعضای ساختمانی که رازهایی دارند یک خبرنگار رو بین خودشون راه بدن؟ ترجمه روان و خوب بود، اما به نظر میوند داستان سانسور هم داشت که مخصوصا در مورد رابطه بن و نیک، آیا بیشتر از افشای راز بود یا چیز دیگه ای هم در میان بود؟ در کل داستان جذاب بود، ان را به جنایی خون ها پیشنهاد میدم، مخصوصا اگه کتاب دیگه ای از این نویسنده نخونده باشن
عالی بود. یک خانواده که فرزندان آن تحقیر می شوند، از محبت کافی و محیط امن و توجه و تربیت صحیح برخوردار نمی شوند و تاثیری که این موضوع روی آن ها دارد، ضعف شان، سست بودن و وابسته بودن شان، تنهایی شان، کتاب را با تمام وجودم خواندم، سردی ارتباطات خانوادگی، وحشت دختری تنها در شهر و خانه ای جدید و ترسناک، دشواری اعتماد و اعتماد از سر ناچاری، از طرف دیگر خانواده ای که فقط یک خواهر و برادر ناتنی ازش مانده و به نظر میرسه آن ها از نظر روانی سالم ترند تا این خانواده. به نظرم اگر از نظر روانشناختی نگاهش کنیم خیلی پر بار بود. جالب این که کل داستان در سه یا چهار روز اتفاق افتاد. هم مهارت نویسندگی و هم داستان پردازی و هم ترجمه تحسین برانگیزه، کتاب دوست داشتم متشکرم از کتابراه.
داستان معمایی و پیچیدهی جالبی بود. نویسنده همزمان از جانب تک تک افراد ساختمان صحبت میکرد و داستان رو پیش میبرد. هر بار بابت ناپدید شدن بن به یکی از افراد مظنون میشدم، ولی باز نمیتونستم حدس بزنم. و در آخر واقعا اتفاقات جوری شوکه کننده بود که اصلا به ذهنم خطور نمیکرد اینطور از آب در بیاد. جالب بود ولی هیجان زیادی نداشت. یک انتقادم از مترجم خانم محدثه داشتم که از اول داستان نوشتهها رو فرانسوی تایپ کرده بود و ما باید رو نوشته میزدیم تا معنیه فارسیشو بدونیم!!! واقعا درک نکردم نظر نویسنده چی بود؟ میخواست به ما پز بده که فرانسه بلده؟ یا به ما آموزش فرانسوی بده!؟ یک اضافه کاریه بیهوده بود و فکر کنم یکم مترجم خودپسنده! ولی داستان پر چالشی بود و آخرش خوب تموم شد.
کتاب معمولیه و ابتدا داستان خیلی آروم پیش میره ولی کشش لازم برای تمام کردن داستانو داره. متن داستان روانه ولی چیزی که من نپسندیدم مکالمات فرانسوی بود که در متن آمده بود و چیزی که برای من جالب بود پایان داستان بود که نتونستم حدس بزنم. داستان در مورد دختریه که برای فرار از یکسری مشکلات مجبور میشه به فرانسه و برادرناتنیش پناه ببره ولی بعد از ورود به خانه ی برادرش متوجه ناپدید شدن برادرش میشه و برای پیدا کردنش خیلی تلاش میکنه و وارد خیلی از مسائل میشه و از یکسری مشکلات اجتماعی باخبر میشه و.. با وجود اینکه نمیتونم بگم خیلی کتاب خوب و نفسگیریه ولی خوندنش خالی از لطف نیست و از کتابراه بابت هدیه ی گرانبها و ترویج کتابخوانی تشکر میکنم.
اینکه راویها مرتب عوض میشدن اصلا سبک مورد علاقه من نیست. سوژه داستان هم مى تونست جالب باشه ولى موضوع جنایى مافیایى پیچیده اى مثل این هیچوقت پایان به این خوبى نداره، کلى نوچه قاتل زیر دست این افراد کار مى کنن، سازمانهاى خیلى مخوفى دارن و دهها نفر به راحتى قتل عام میشن ولى اینجا با یک پدرخوانده بى کس و کار طرف هستید که آدمهاش در حد یک پیرزن دربان و یک پیرمرد نگهبانه! هیچ سازمان مافیایى با اون سطح نفوذ در رده هاى بالاى پلیس، شخصیت هاى داستان رو انقدر راحت و آزاد نمیذاره که هر جا مى خوان سرک بکشن. اگر از قبل این مسائل رو راجع به این کتاب مى دونستم اصلا شروع به خوندنش نمى کردم
نمیشه توی دسته جنایی قرارش داد، بیشتر حالت معما داشت. ولی متفاوت از همه کتابهایی بود که تا الان خوندم. اصلا نمیشد حدس زد. کشش داستان خوب بود، موضوعش هم کلیشهای نبود حرفی برای گفتن داشت. فضای داستان و روابط بین کاراکترها هم به خوبی توصیف شده و نشون داده شده بود. من از این نویسنده کتابی نخوندم و این اولینش بود ولی میتونم بگم خوب بود. شاید اگر اولین کتاب کرایم تون باشه خیلی بیش از حد براتون جذاب باشه، ولی اگر دنبال ترس و هیجان و معماهای بیشترید نه توصیه ش نمیکنم.
موضوع کتاب یه موضوع جدیده اوایل کتاب برای من یه کم اذیت کننده بود جوری نوشته شده بود که همه از رازهایی خبر داشتند ولی خواننده هرچی میخوند و جلوتر میرفت فقط پیچیده تر میشد و گرهای باز نمیشد ولی از اواسط کتاب کم کم رازها برملا شدند و پایان کتاب هم تا حدودی غیر منتظره بود در کل موضوع جالب و جدیدی بود به نظرم اگه ازش یه فیلم ساخته بشه خیلی هیجان انگیزتر از کتابش هست
عالی بود تا پایان کتاب نه میتونستم غذا بخورم نه کتاب رو زمین بزارم بعضی جاها مجبور میشدم چند صفحه رو جا بزارم و برم جلوتر تا از توصیفات بگذرم و به دیالوگها برسم
عشقی خواهرانه در داستان وجود داره که او رو وادار میکنه دنبال برادر ناتنیاش بگرده هر چند زندگی بسیار سختی رو باهم پشت سر گذاشته بودن...
کتاب پر از اتفاقات غیرقابل پیش بینی هست که هر چقدر خواننده جلوتر میره بیشتر افسون میشه
عشقی خواهرانه در داستان وجود داره که او رو وادار میکنه دنبال برادر ناتنیاش بگرده هر چند زندگی بسیار سختی رو باهم پشت سر گذاشته بودن...
کتاب پر از اتفاقات غیرقابل پیش بینی هست که هر چقدر خواننده جلوتر میره بیشتر افسون میشه
کتاب خوبیه شاید برای بعضیا باب میلشون باشه برای بعضیا نه .
داستانم درمورد جس هست که وقتی کارشو کنار میزاره پیش برادرخواندهاش که پاریس زندگی میکنه میره اما برادرش اونجا نیست فردای ان روز هم برنمیگردد وقتی جس از همسایهها درمورد برادرش میپرسد انها چیزی بهش نمیگن اما وقتی یکی از همکارای برادرش نگرانیه جس را میبیند به او کمک میکند تا بعضی از رازها را فاش کنند و......
داستانم درمورد جس هست که وقتی کارشو کنار میزاره پیش برادرخواندهاش که پاریس زندگی میکنه میره اما برادرش اونجا نیست فردای ان روز هم برنمیگردد وقتی جس از همسایهها درمورد برادرش میپرسد انها چیزی بهش نمیگن اما وقتی یکی از همکارای برادرش نگرانیه جس را میبیند به او کمک میکند تا بعضی از رازها را فاش کنند و......
داستان درباره دختری به نام جس هست که تصمیم میگیرد به خانه برادرش در پاریس برود اما متوجه غیاب برادرش میشود و این آغاز ماجراست این کتاب تقریبا در هر قسمتش پر از رازهای شوکه کننده است که باعث میشه حدس زدن ادامه داستان برای شما سخت بشه میتونم بگم اولش فکر کردم مثل باقی کتابهای جنایی است ولی واقعا حرف برای گفتن داشت و حدس میان داستان کاری سخت بود
خیلی عالی بود، بعضی از دوستان گفته بودن گاهی کسل کننده است ولی من این نظر رو نداشتم، به نظرم خیلی روان و زیبا نوشته شده بود، شاید خیلی هیجان انگیز نبود ولی واقعا کتاب معمایی زیبایی بود، اینکه یه دختر اینقدر جسور باشه که حاضر باشه به هر قیمتی برادرش رو پیدا کنه و با شجاعت تو دل خطر میرفت برام خیلی جالب بود. ممنون بابت کتاب زیباتون
نفس گیر و روان بود از جهت کشش استانی اما وقتی تمام میشه میفهمی منطق و ساختار کلی داستان ناقصه. نمیشه جوان جذابی مثل تیکولا تابحال بی یار و همسر مانده باشه و بیکار تو آپارتمان بچرخد و باز هم غیر قابل باور اینکه بن همه چیز تمام باشد و هی همه را عاشق و جذب خود کند بدون داشتن ویژگی خاصی.
کتاب آپارتمان پاریس را لوسی فولی نوشته است. وقایع داستان در یک آپارتمان در پاریس اتفاق میافتد. همانطور که میدانید پاریس پایتخت فرانسه است و اتفاقاً برج ایفل نیز در همین شهر واقع شده است. آپارتمان پاریس درواقع نزدیک برج ایفل نیست، هرچند باید همان نزدیکیهای برج ایفل میبود. در نهایت پاریس یک شهر توریستی است که موزهی لوور هم در همین شهر قرار دارد.
اشکال اکثر کتابهای فعلی اینه که سوژه پردازیشون ضغیفه. اول کتاب عالیه ولی آخر کتاب خیلی ضعیف تموم میشه و انتطارات خواننده رو برآورد نمیکنه. با هیجان کتابو میخونیم به آخرش که میرسیم همه چی قاطی هم میشن. انگیزهها ضعیف، آخر داستان عادی و افراد همه گم و گور میشن. سانسور کتابا زیاده. قسمت قسمت بودن کتابا وضوح داستانو کم میکنه. هی باید عقبگرد کنیم چند بار موضوعات قبلیو بخونیم تا در جریان داستان قرار بگیریم. اگه از آخر شروع کنیم به اول داستان بریم بهتر میفهمیم. توالی داستانا خوب نیس. آخر داستانو اولش میفهمیم اولشو آخرش. روانی قلم نویسندگان قویای مثل برونتهها و آگاتا کریستی و... رو نداره. نمره از ۵، ۳ میدم من