معرفی و دانلود کتاب صوتی مادر

معرفی کتاب صوتی مادر

مادر که باشی، هر تکه از وجودت به کسی غیر از خودت تعلق دارد... پرل باک در کتاب صوتی مادر، داستان زنی جوان را روایت می‌کند که گرچه در نظر دیگران موجودی ضعیف‌تر از مردان به شمار می‌رود، اما سکان‌دار کشتی خانواده است و تا آخرین لحظه از زندگی به چیزی جز سعادت فرزندانش فکر نمی‌کند. این روایت دلنشین اما سرشار از رنج نشان می‌دهد که زن بودن در دنیایی مردسالار چگونه است و چطور مادران برای آنکه حافظ بقای زندگی و سلامت خانواده باشند، از همه‌چیزشان در این دنیا می‌گذرند...

درباره‌ی کتاب صوتی مادر

کمتر زنی در جهان وجود دارد که ظلم نظام مردسالاری را نچشیده باشد. شاید هرکس به تناسب موقعیت جغرافیایی و جایگاه اجتماعی‌اش درک متفاوتی از این ظلم داشته باشد، اما نقطه‌ی اشتراک تمام زنان عالم همین حس خشم و ناراحتی از پایمال شدن حقی است که به صرف زن بودن به آن‌ها تحمیل می‌شود. شاید بسیاری تصمیم بگیرند که بر این ظلم لب‌از‌لب باز نکنند، اما بسیاری دیگر نیز هستند که راه سرکشی و عصیان را پی می‌گیرند و دست‌کم روایت زندگی‌شان را به گوش دیگران می‌رسانند. پرل باک (Pearl S. Buck) نیز نمونه‌ای از همین زنان قصه‌گوی سرکش بود که گرچه در آمریکا به دنیا آمد، اما ساکن شدنش در یکی از روستاهای دورافتاده‌ی چین به او فرصت داد تا ظلم جهان سنتی مردسالار به زنان را با دو چشم خود ببیند. نتیجه‌ی این مشاهده‌گری، کتاب صوتی مادر (The Mother) بود که فرازونشیب‌های زندگی محنت‌بار یک زن روستایی را تمام و کمال به نمایش می‌گذاشت.

روایتی از رنج، زنانگی و فقر در دل روستا

این داستان کلاسیک، از روستایی آغاز می‌شود که در آن فقر پیش از هر چیز و هر کس دیگری، به شما خوشامد می‌گوید. مردمان اینجا کشاورزند و این بدین معناست که در تمام سال، در حال زحمت کشیدن‌اند؛ کار سخت و استخوان‌خردکنی که بیش از زحمت کشیدن، به جان کندن شباهت دارد. شاید کار کردن در مزرعه از صبح خروس‌خوان تا زمانی که عوعوی سگ‌ها به آسمان بلند می‌شود کاری طاقت‌فرسا باشد، اما انجام دادن این کار زمانی که بچه‌ای در شکم دارید و چند بچه در خانه که منتظرند تا از کار مزرعه برگردید و برایشان غذا بپزید، چیزی است که تنها از عهده‌ی یک زن برمی‌آید. شخصیت اصلی کتاب صوتی مادر نیز این‌گونه بود؛ زنی جوان و خوش‌بنیه که نه تنها پابه‌پای همسر جوانش در مزرعه کار می‌کرد، بلکه خانه‌ای با چند بچه و یک پیرزن و چند حیوان اهلی را نیز سامان می‌داد و در تمام این مدت، نوزادی نیز در شکمش رشد می‌کرد و جان می‌گرفت. او چنان در دریای مسئولیت‌های بی‌کرانش غرق بود که حتی دیگر هویتی از خود نداشت و همه، حتی راوی داستان، او را «مادر» صدا می‌زدند.

کتاب صوتی مادر؛ تقابل رنج زنانه با خودخواهی مردانه

او کسی بود که زودتر از همه از خواب بیدار می‌شد و شب‌ها دیرتر از همه می‌خوابید. آخرین نفر غذا می‌خورد و اولین نفر به داد بچه‌های کوچکش می‌رسید که با گریه و غرولند چیزی طلب می‌کردند. سراسر وجودش آرامش بود؛ آرامشی که هر تکه‌اش را عضوی از اعضای خانواده تصاحب کرده بودند. غذای داغی را که سر میز می‌گذاشت جان خسته‌ی شوهرش را سامان می‌داد، دستان زمختش مایه‌ی آسایش پیرزن، مادرشوهرش، بودند که لیوانی آب به دستش می‌دادند و حتی بدن خسته‌ی مادر هم برای کودکانش مایه‌ی دلگرمی بود؛ کودکانی که هنگام خواب، ناخودآگاه به دنبال نشانی از حضور مادر می‌گشتند. با این همه، قدرنشناسی و ناسپاسی همیشه دامان آن‌هایی را می‌گیرد که بیش از توانشان برای زندگی مشترک هزینه می‌کنند...

در داستان صوتی مادر می‌شنویم که با وجود کمال مادر در سامان دادن به این خانواده، پدر خانواده به دنبال چیزی جز قمار و عیاشی نبود. او جوان بود و خوش‌چهره، و ترکیب این ویژگی‌هایش با صدای خوب و هنر آواز، او را هوایی کرده بود که از زندگی چیزی بیش از این‌ها طلب دارد. همیشه سودای زندگی شهری را در سر داشت و وقتی با همسرش بر سر خرج کردن پس‌انداز خانواده برای خرید یک قبای تازه به اختلاف خورد، تصمیم گرفت تا به جای اهمیت دادن به خانواده‌ای که خود آن را ساخته بود، خودخواهی‌اش را توشه کند و راهی شهر شود. او با برداشتن تمام پس‌انداز خانواده، آن‌ها را ترک کرد تا پس از این همسر جوانش نه تنها برای بقای خود و فرزندان و مادرشوهرش، که برای حفظ آبرو در میان مردم روستا نیز به هر خفتی چنگ بزند...

رمان صوتی مادر کاری از نشر صوتی آوانامه و انتشارات علمی و فرهنگی است. این داستان اجتماعی خارجی را با ترجمه‌ی محمد قاضی و روایت آزاده رادمهر می‌شنوید.

کتاب صوتی مادر برای شما مناسب است اگر

• به دنبال شنیدن تجربه‌های زنانه در دل رمان‌های کلاسیک آمریکایی هستید.
• مایلید ضمن شنیدن یک داستان اجتماعی گیرا، از ظلم جهان مردسالار و تنهایی‌های بی‌صدای یک زن نیز مطلع شوید.
• علاقه‌مندید داستانی از پرل باک، اولین زن آمریکایی برنده جایزه نوبل ادبیات، بخوانید.

در بخشی از کتاب صوتی مادر می‌شنویم

دست‌کم اگر می‌توانست مردش را از یاد ببرد و احساس کند که همه ‌چیز مابین ایشان تمام شده است و خبر می‌یافت که او مرده و در خاک مدفون شده و برای همیشه ناپدید شده است، شاید زندگی در نظرش آسان‌تر می‌گذشت. اگر در دهکده او را به چشم زنی بیوه می‌نگریستند، شاید می‌توانست با قدرت روحی و با عفت خود، حالت بیوگی واقعی را تحمل کند و اگر از زبان دهاتیان می‌شنید که در حین عبور وی به گوشش می‌گفتند یا خود او در جایی دیگر از قول ایشان می‌شنید که بگویند: «الحق که این بیوه لی، چه زن نجیب و شرافتمندی است! ببینید با آنکه شوهرش مرده و هفت کفن پوسانده است، او همچنان با جدیت و شرافت به راه خود ادامه می‌دهد! قدیم‌ها به افتخار چنین زنی حتماً طاق نصرتی از سنگ مرمر یا دست‌کم از سنگ معمولی برپا می‌کردند.» این‌گونه سخنان موجب دل‌گرمی او می‌شد و او ناگزیر، سخن خویشتن را با تصویری که مردم در دل خود از وی می‌ساختند، تطبیق می‌داد و چون از صمیم قلب به چنین ضرورتی معتقد می‌گردید، بهتر از وضع حاضر زندگی می‌کرد، زیرا مردم درباره او به همان نحو قضاوت می‌کردند.

ولی اکنون به عکس، می‌بایستی به کسانی که می‌آمدند و از شوهرش جویا می‌شدند، جواب بدهد و با روی باز و لحن پُرنشاط به همه دروغ بگوید و همین دروغ‌ها او را مجبور می‌کرد که دائم به شوهرش بیندیشد. اتفاق می‌افتاد که مردم از او می‌پرسیدند: «یاالله خانم، به تازگی نامه‌ای یا قاصدی نیامده است که از شوهرتان خبری آورده باشد؟»

و او که در راه رفتن به بازار بود و بارش را بر شانه داشت یا با سبدی خالی آهسته از بازار برمی‌گشت، می‌بایستی خسته و مرده جواب بدهد: «چرا، خبر دارم که حالش خوب است، ولی او سالی یک ‌بار بیشتر به من نامه نمی‌نویسد.»

فهرست مطالب کتاب صوتی