معرفی و دانلود کتاب صوتی قوچ
برای دانلود قانونی کتاب صوتی قوچ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی قوچ
غربت روزهای سربازی، داغ عشقی قدیمی و بوی خانهای خاک گرفته... کتاب صوتی قوچ، نوشتهی مهدی اسدزاده، حال و هوای آشنای کوچه پس کوچههای جنوب شهر تهران را دارد، جایی که جوانهایی از جنس راوی داستان، با دردهای ناگفته زندگی را سر میکنند. فرصت کوتاه است و راوی که با دوز و کلک از پادگان پا بیرون گذاشته، میخواهد هدیهای قابل برای عشق فراموش نشدهی خود بخرد و برای جشن عروسی پیشکش او کند. اما همین مهلت دو روزه به اندازهی یک رمان شنیدنی و پرماجرا طول میکشد.
دربارهی کتاب صوتی قوچ
تهران مثل یک انباریِ بزرگ است؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میتوان در آن پیدا کرد. اما گویی آنچه که راوی کتاب صوتی قوچ به دنبالش میگردد، به همین راحتیها به دست نمیآید. مهدی اسدزاده جهان داستان خود را از قاب نگاه سربازی تعریف میکند که تنها به امید پیدا کردن هدیهای درخور معشوق سابقش به شهر پا گذاشته است.
هر کسی جرئت فرار از سربازی را ندارد، اما شاید اگر محبوب سابق آدم در آستانهی ازدواج باشد، حق است که عاشق سر به بیابان هم بگذارد. بعد از گذشت هفت سال، راوی داستان صوتی قوچ هنوز هم نتوانسته دختر رؤیاهای خود را فراموش کند. این است که به یکباره از وسط پادگان نظامی، سر از شهر درمیآورد، آن هم شهر شلوغی مثل تهران که هر کوچهاش خود یک ماجرایی دارد.

پرسهزنی از تجریش تا ابن بابویه با راوی داستان قوچ
رمان تحسینشدهی مهدی اسدزاده، ترکیبی است از روایتهای به هم پیوسته که از ذهن آشفتهی پسری جوان بیرون میآید و قطعات مختلف زندگی او را به هم پیوند میزند. از دل همین تکههای پراکنده است که سرگذشت راوی آهسته و پیوسته نمایان میشود و شنوندهی داستان علت پرسهزدنهای او در شهر را میفهمد. فضای شهری نقش بسیار مهمی در این روایتها دارد. در حقیقت چشمان راوی همچنان که در پی هدیهای کمیاب میگردد، جزئیات شهر را از شمال تا به جنوب آن به دقت و تیزبینی ثبت میکند.
زبان شخصیت محوری داستان صوتی قوچ، خودمانی و محاوره است، همانطور که از یک جوان خام و عاشق در این زمانه انتظار داریم. تصویر شهر نیز به همان شلوغی و فشردگی تهرانی است که میشناسیم. اما لحن عاصی و نگاه بدبین پسر، خبر از لایههای تاریکتری از گذشتهاش میدهد. غصهی زندگی او تنها به یک شکست عاطفی ختم نمیشود. وقتی که پسر برای مهلتی کوتاه از دورهی آموزشی قسر در میرود، به خانهای پا میگذارد که بویی از زندگی ندارد.
قوچ، داستانی از جنس تهران
داستان صوتی قوچ را در نهایت میتواند یک داستان رک و بیپروا با روندی تند و تیز و جمعوجور دانست؛ داستانی که با سوژهی جالب و قلم خاص نویسنده میتواند مخاطب را تا انتها به دنبال خود بکشاند. فضای ملتهب شهری و دلمشغولیهای بیپایان راوی در کنار گره روایی جذاب، ترکیبی ساخته که هم برای مخاطب ایرانی آشنا و ملموس است و هم از نظر ادبی اثری قابلتوجه به مخاطب ارائه میدهد. پیشنهاد میکنیم به دل این داستان سری بزنید و از فضاسازی متفاوت آن لذت ببرید.
این داستان با تلاش نشر صوتی رادیو گوشه و همکاری انتشارات چشمه تهیه شده است و با روایت عرفان ابراهیمی به گوش شما میرسد.
کتاب صوتی قوچ برای شما مناسب است اگر
- میخواهید یک داستان گیرا و نسبتاً کوتاه از نسل تازهی داستاننویسان ایرانی را به فهرست مطالعههای خود اضافه کنید.
- از داستانهای واقعنمایانه با فضای ملموس شهری و زبان آشنای امروزی لذت میبرید.
در بخشی از کتاب صوتی قوچ میشنویم
تو قهوهخونهٔ رجب همچین خبری نبود. یه دلیل مهمش هم این بود که علی کیگایی دوباره پیچونده بود و نیومده بود سر کار. رجبم که دست به املتش همچین جنایت جنگی بود و کل مخبرالدوله و کوچهٔ نوشین میدونستن همیشه رب رو میسوزونه. یه دلیل دیگشم این بود که اونورا هیچکس انقدر بیکار نبود ساعت هشت و ربع صبح بیاد قلیون بکشه. جز من و اون پیرمرد درازه که سرقفلی مغازه حساب میشد یه جورایی، و یکی که سر صبحی میوهای گرفته بود و خودش رفته بود دستشویی.
در رو که باز کردم، همچین نطق پیرمردی که داشت مخِ رجب رو تلیت میکرد کور شد و برگشت ببینه من کیام جفتپا اومدم تو بساط خوشمزگیش. هنوز داشت واسه خودش خِسخِس میخندید و دست میکشید رو زانوش. رجبه هم بگینگی نیشش باز بود.
خیلی سختم بود ولی حس کردم اگه سلام نکنم، میخوان تا ده ساعت دیگه همونطوری نگاهم کنن: چی میکشی عمو؟
وقتایی که علی کیگایی نبود، اوضاع رجب خیلی درام میشد. مدام مجبور بود از پشت میزش بلند شه و واسه مشتری زغال و چاییمایی ردیف کنه و سر همین هم برنامهٔ فنربازیش پاک میریخت به هم. لابد اون وقتا که مغازهٔ نوارفروشی دم سینما فردینش رو فروخته بود، زده بود تو این کار، این جاش رو نخونده بود که باید از این خرمالیها هم بکنه. واسه همینم صداش انقدر ناله میزد سر صبحی.
– هرچی دادی دادی عمو رجب!
گفت: یه دقیقه بشین، الان میارم.
– بازی پرسپولیس رو عمو شما نمیدونی امروزه یا فرداست؟ نه؟
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
| نام کتاب | کتاب صوتی قوچ |
| نویسنده | مهدی اسدزاده |
| راوی | عرفان ابراهیمی |
| ناشر چاپی | نشر چشمه |
| ناشر صوتی | رادیو گوشه |
| سال انتشار | ۱۴۰۴ |
| فرمت کتاب | MP3 |
| مدت | ۳ ساعت و ۱۸ دقیقه |
| زبان | فارسی |
| موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان عاشقانه ایرانی، کتابهای صوتی داستان و رمان اجتماعی ایرانی |























