معرفی و دانلود کتاب اژدهای لایق خوبی: کتاب دوم مجموعه هارت استرایکرها

معرفی کتاب اژدهای لایق خوبی: کتاب دوم مجموعه هارت استرایکرها

داستان‌های تخیلی برای نوجوانان جذابیت زیادی داشته و در سراسر دنیا این‌گونه داستان‌ها از محبوبیت زیادی برخوردار هستند. کتاب اژدهای لایق خوبی نوشته‌ی راشل آرون ماجرای جذابی از خانواده‌ای عجیب را روایت می‌کند که هر کدام سودای پادشاهی دارند. این کتاب که در سال 2015 جایزه‌ی منتقدان ادبی RT را دریافت کرده دومین قسمت از مجموعه هارت استرایکرها است.

درباره‌ی کتاب اژدهای لایق خوبی

در دنیای افسانه‌ها شخصیت‌های زیادی زندگی می‌کنند و آرزوهای مختلفی دارند. در بسیاری از آثار ادبیات داستانی زندگی شخصیت‌های افسانه‌ای در قالب داستان‌های هیجان‌انگیز بازگو شده و این آثار غالباً مخاطب را به تخیلی آزاد دعوت می‌کنند. نویسندگان بزرگ با الهام از وقایع تاریخی و به‌خصوص ماجراهای افسانه‌ای به خلق شخصیت‌های ماندگار پرداخته و تاریخ ادبیات جهان را با طراحی داستان‌های شنیدنی متحول ساخته‌اند. کتاب اژدهای لایق خوبی (One Good Dragon Deserves Another) نوشته‌ی راشل آرون (Rachel Aron) با ایجاد فضایی عجیب در روایتی هیجان‌انگیز مخاطب را به شهری افسانه‌ای دعوت کرده و به معرفی شخصیت‌های دوست‌داشتنی و درعین‌حال مرموز دعوت می‌کند. کتاب حاضر به‌عنوان دومین جلد از مجموعه کتاب هارت استرایکرها شناخته می‌شود.

بسیاری از آثار تخیلی در تلاش برای خلق فضایی ترسناک بوده و در این‌گونه آثار موقعیت‌های داستانی همواره از حضور قهرمان‌هایی برخوردارند که ابعاد مختلفی از شخصیت خود را پنهان نگه می‌دارند. نویسندگان این آثار در پی بازگشایی رموز داستانی، به طراحی لایه‌های تودرتو پرداخته و مخاطب نوجوان را سرگرم می‌سازند. کتاب اژدهای لایق خوبی در تفاوت با برخی از آثار تخیلی به افسانه‌های چینی اشاره‌ای داشته و برای مخاطب نوجوان لذت آشنایی با موقعیتی بدیع را به همراه دارد. راشل آرون در این کتاب ارتباط انسان و اژدهایان را به شکلی ضمنی بازگو کرده و داستانی از دنیای ناشناخته‌ی اهریمنی روایت می‌کند.

داستان کتاب اژدهای لایق خوبی درباره‌ی زندگی هارت استایکرها بوده که پس از نابودی سیاره‌ی خود به زمین کوچ کرده‌اند. جولیوس که به‌عنوان شخصیت اصلی این داستان معرفی شده، مطابق با داستان‌های پیشین مجموعه کتاب هارت استرایکرها در روایتی هیجان‌انگیز وارد شده و به مبارزه با مادر خود می‌پردازد. مادر جولیوس پادشاه امپراطوری اژدهایان است و تصمیم‌های اخیر او برای کنترل دشمن و نگهداری از میراث خانوادگی مورد پسند جولیوس و دیگر افراد خانواده نبوده است. جولیوس از دسیسه‌های مادرش و همین‌طور دخالت‌های پیشگوهای اهریمنی خسته شده و به دنبال راه فراری امن می‌گردد. او که از نژاد اژدهایان است و در طول سال‌ها زندگی در دنیای هارت استرایکرها چیزهایی را آموخته، در حال برنامه‌ریزی است تا اهداف خود را عملی کند. جولیوس با شخصیت دیگری به نام مارسی نیز در ارتباط است. این دو باید با اژدهایان مبارزه کنند تا عدالت را به قلمرو خود باز گردانند.

راشل آرون داستان کتاب اژدهای لایق خوبی را در طول 21 فصل روایت کرده و در طراحی داستان از عناصری همچون غافلگیری و ایجاد ابهام استفاده می‌کند. وقایع این کتاب در ارتباط با رفتار عجیب شخصیت‌های داستانی شکل گرفته و مخاطب نوجوان در مسیر آشنایی با خانواده‌ی جولیوس، می‌تواند با ویژگی‌های منحصربه‌فرد اعضای خانواده و همین‌طور سایر هارت استرایکرها آشنا شود. نویسنده در کتاب حاضر علاوه‌بر شرح داستانی هیجان‌انگیز، گفت‌وگوهای خواندنی و جذابی را به نگارش درآورده که این ویژگی همراهی با شخصیت‌های داستانی را با لذت خاصی همراه می‌سازد. از طرفی گفت‌وگوهای پرتنش در این کتاب باعث روشن شدن اهداف پلید شخصیت‌های مرموز می‌شود.

کتاب اژدهای لایق خوبی نوشته‌ی راشل آرون با ترجمه‌ی سهیلا سهرابی توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است.

نکوداشت‌های کتاب اژدهای لایق خوبی

• جلد دوم از مجموعه‌ی هارت استرایکرها به‌خوبی انتظارات مخاطب را برآورده می‌کند. این کتاب از خط داستانی دقیقی برخوردار بوده و هیجان آن شما را سیراب می‌کند. (The Midnight Garden)
• در میان آثار این نویسنده‌ی محبوب، این کتاب بهترین انتخاب است. (Fantasy Book Critic)
• اگر پیش از این مجموعه داستان هارت استرایکرها را نخوانده‌اید، حتما این داستان بدیع را مطالعه کنید. (Fine Print)

کتاب اژدهای لایق خوبی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی و تخیلی مناسب است.

در بخشی از کتاب اژدهای لایق خوبی: کتاب دوم مجموعه هارت استرایکرها می‌خوانیم

جاستین از سردی آبی که روی سرش می‌پاشید، بیدار شد.

وحشیانه از جا پرید و دهانش را باز کرد تا هر کس را که جرئت کرده بود این‌طوری بیدارش کند گاز بگیرد، اما فهمید نمی‌تواند چنین کاری کند. به شکل انسانی برگشته بود، لباسی تنش کرده بودند که شبیه روپوش بیمارستان به نظر می‌رسید و از زانو به زمین سنگی مرطوب زنجیر شده بود؛ زنجیر‌هایی چنان بزرگ که می‌توانستند یک کشتی اقیانوس‌پیما را هم سر جا نگه دارند. حتی نمی‌توانست سرش را تکان دهد، چون قفسی فلزی روی جمجمه‌اش بسته بودند که نیمه‌ی پایینی و کناره‌هایش تیز شده بود تا اگر دهانش را بیش‌تر از آنکه برای آرام حرف زدن لازم بود باز کرد فکش را جر بدهند.

هر زمان دیگری تدابیر امنیتی بیش از اندازه‌ای که برای او به کار برده بودند به عنوان نشانه‌ای از احترام به نظرش می‌آمد، اما حالا این مانع ناخواسته فقط برایش آزاردهنده بود. تک‌تک ماهیچه‌هایش درد می‌کردند و گلوی سوخته‌اش تیر می‌کشید. تنها چیزی که می‌خواست برگشتن به دنیای خواب بود که این هم به لطف جادو غیرممکن بود.

جادویی سرد و عجیب مثل قیر سرتا پایش را پوشانده بود. حتی اگر تمام آتشش را روی ون یِیگِر خالی نکرده بود، در این شرایط توانش را نداشت که به اندازه‌ی روشن کردن یک شمع آتش درست کند. سرش را هم به زور می‌توانست بلند کند، ولی با توجه به اینکه با از دست دادن آن فقط یک تکان تبر فاصله داشت، به نظرش آمد که این هم برای خودش پیشرفتی محسوب می‌شود.