معرفی و دانلود کتاب گورستان مسافران

معرفی کتاب گورستان مسافران

کتاب گورستان مسافران به قلم عماد لک در قالب داستانی کوتاه سعی دارد تا تاثیر رفتار‌های مختلف افراد را در زندگی دیگران به شما نشان دهد.

قصه‌ی زندگی همه‌ی انسان‌ها نظیر یک رمان است و این رمان‌ها نسبت به لحظات حضور اشخاص متفاوت در زندگی‌شان دارای فصل‌هایی مشترک هستند. عده‌ای چند فصل، بعضی چند صفحه و عده‌ای هم تنها چند سطر ممکن است در زندگی همه‌ی ما حضور داشته باشند. این که چقدر با آدم‌های اطراف سطرها و صفحات مشترک دارید اهمیت چندانی ندارد، بلکه ساختن لحظاتی سرشار از عشق، مهربانی و فداکاری است که آن‌ها را در ذهنتان ماندگار می‌سازد.

هر ساختمانی که آجر به آجر بالا می‌رود و ساخته می‌شود برای آن که بتواند در برابر هر‌گونه فشار احتمالی مستحکم بوده و دوامی طولانی مدت داشته باشد نیازمند محاسبات دقیق برای تمامی قسمت‌هایش است. شخصیت انسان نیز به همین صورت است. او باید برای کوچک‌ترین رفتارش تفکر کرده و سنجیده عمل کند تا در مقابل مشکلات پیش رویش دوام بیاورد و شخصیتش فرو نریزد.

زیرا گاهی فرو ریختن یک ساختمان خسارت‌های بسیاری به ساختمان‌های اطرافش می‌زند. خراب شدن شخصیت یک انسان نیز ممکن است سبب آسیب‌رسانی به اطرافیانش شود. در این داستان عماد لک قصد دارد تا تعدادی از این رفتارها و نتایج آن‌ها را نشان دهد تا شاید با تغییر در بعضی از رفتارهایمان بتوانیم دنیایی زیباتر برای خود و اطرافیانمان بسازیم.

در بخشی از کتاب گورستان مسافران می‌خوانیم:

آدم هنوز نمی‌دانست چه اتفاقی برایش افتاده است. او کمی گیج شده بود و حِس عجیبی داشت. حسی که تا به حال تجربه نکرده بود. تمام خاطراتش از بچگی تا همان لحظه مرتب از جلوی چشمانش می‌گذشت و در ذهنش مرور می‌شد. همه‌ی خاطرات تلخ و شیرین با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هایی که داشت. همه‌ی عشق‌ها و نفرت‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها، همه‌ی آن خاطرات... در طول مسیر از اینکه کسی او را نمی‌دید و صدایش را نمی‌شنید، ناراحت و عصبانی شده بود. به دنبال کسی می‌گشت تا شاید بتواند به او کمک کند.

روح او به دنبال بقیه‌ی افرادی که برای دفن جنازه‌اش به طرف گورستان می‌رفتند، حرکت می‌کرد. عده‌ی نسبتاً کمی آمده بودند. هر کسی هم که آمده بود، خاطرات دور و نزدیکی را که در کنار آدم سپری کرده بود در ذهنش مرور می‌کرد. تعدادی ناراحت بودند و گریه می‌کردند و عده‌ای هم نه ناراحت بودند و نه خوشحال، فقط آمده بودند که باشند.

امروز نوبت به آدم رسیده بود که بعد از مرگ در گورستان مسافران به خاک سپرده شود.

گورستان مسافران جایی بود در خارج از شهر. جنازه‌ی آدم بعد از طی اقدامات مقدماتی در پشت وانت مخصوص قرار گرفته بود و به آرامی به طرف گورستان حرکت می‌کرد. دو کارگر هم که یکی از آن‌ها با تجربه و دیگری اولین باری بود که این مسئولیت به او سپرده شده بود، در پشت وانت در کنار جنازه نشسته بودند تا او را دفن کنند.