معرفی و دانلود کتاب گل حسرت: فصل 3
برای دانلود قانونی کتاب گل حسرت: فصل 3 و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گل حسرت: فصل 3
کتاب گل حسرت: فصل 3 نوشتهی لیلی تکلیمی ادامه ماجرای زندگی دختری به نام رویاست که شرح زندگی دشوار او را در جلد اول این کتاب خواندیم. کتاب پیشرو سرگذشت رویا را پس از جدایی از همسرش روایت میکند که همراه با فرزند بیمارش روزگار سختی را میگذراند و در این میان با خبر شهادت عشق دوران کودکیاش مواجه میشود.
دربارهی کتاب گل حسرت: فصل 3
در فصل اول و دوم مجموعهی گل حسرت اثر لیلی تکلیمی، داستان زندگی سخت رویا همراه با پدر و نامادریاش روایت شده است. او که یک زندگی دشوار و پر از آزار و اضطراب را طی کرده و از همسرش جدا شده، حالا یک مادر تنهاست!
کتاب گل حسرت: فصل 3 ادامهی زندگی رویا و فرزند بیمارش را روایت میکند. رویا اوضاع مالی چندان مناسبی ندارد و در یک خانهی سرایداری زندگی میکند؛ او منشی یک شرکت است که فضای آنجا چندان با روحیاتش سازگار نیست، اما به دلیل نیاز مالیاش نمیتواند آنجا را ترک کند. در این وضعیت آشفته، جنگ تحمیلی شروع میشود و یک روز رویا نام عشق دوران کودکیاش را در میان لیست شهدا میبیند! باور این حقیقت برای او بسیار دشوار است، اما درست زمانی که رویا تلاش میکند این مسئله را درون خود حل کند و درد آن را بهبود ببخشد، روزگار برگ جدیدی را برایش رو میکند!
دربارهی مجموعهی گل حسرت
مجموعهی گل حسرت متشکل از سه فصل است. فصل اول و دوم آن در جلد اول و فصل سوم آن در جلد دوم این مجموعه منتشر شده. این مجموعه داستان زندگی دختری به نام «رویا» را روایت میکند که از دوران کودکی به مشکلات زیادی دچار شده و زندگی سختی را سپری میکند. نویسندهی هر سه فصل این مجموعه لیلا تکمیلی است.
کتاب گل حسرت: فصل 3 مناسب چه کسانی است؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای ایرانی مناسب و خواندنی است.
با لیلی تکلیمی بیشتر آشنا شویم
لیلی تکلیمی، نویسنده جوان و رماننویس ایرانی است که تاکنون آثار خواندنی را از خود برجای گذاشته است. از جملهی این آثار او میتوان به «فصل پژمردن»، «بیرنگ»، «آباد و چور»، «بیراهه»، «شرط و دنیای پنهان» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب گل حسرت: فصل 3 میخوانیم
این بار حتی حال و هوای زیارت نیز برایم جور دیگری باصفا بود. اصلاً زندگیام رنگ گرفته و قدمهایم رو به سوی هدفی داشت. قبل از این که داخل حرم شویم قدری سر خاک مادر نشستیم تا با او راز دل بگویم... "مادر باورت میشه؟ کسی که واسه دیدن دوبارهش مرگم رو آرزو میکردم از اون دنیا برگشته! مادر... امان من برگشته... "
ایلیا مثل همیشه همان کاری را کرد که انگار جزو وظایفش بود، شستن سنگ قبر مادر با بطری گلاب. او بیشتر از ده بار بطری را پر از آب کرد و آورد تا این که سنگ قبر را کاملاً تمیز شست. مردی که دوره میچرخید و از راه قرآن خواندن برای اموات ارتزاق میکرد به طرفمان آمد و گوشهای نشست و بیدعوت شروع کرد به "الرحمن" خواندن. من نیز پولی به او دادم و برخاستم تا به همراه ایلیا داخل حرم شویم ولی ایلیا واکنش عجیبی نشان داد، او مقابل مرد نشست و با دقت به دهانش چشم دوخت، آن گاه شروع کرد به زمزمه کردن آیهای که تکرار میشد با همان ریتم و صدا و کلمات! درست مثل این که صدای مرد را درون حنجرهاش ضبط کرده باشند. قبلاً هم صدای پرندگان یا چیزهای دیگر را تقلید کرده بود ولی حالا حس میکردم یک استعداد خاص و شگفتانگیز درون اوست که تازه دارم کشفش میکنم.
به هر حال قدری دیگر پول دادم به آن مرد، بعد هم دست ایلیا را گرفتم و با خود بردم داخل حرم در حالی که او هنوز آیهی تکرار شوندهی "الرحمن" را بلند میخواند. اولش برایم لذتبخش بود ولی آرامآرام خسته و کلافهام کرد. دست خودش نبود و از تکرار لذت میبرد بیآن که بداند با اعصاب بقیه چه میکند! اعتراض هم که میکردی بدترش میکرد و وارد یک فاز عجیب و غریبی از قطع ارتباط کامل با اطرافش میشد، پس باید رهایش میکردم تا خودش رها کند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گل حسرت: فصل 3 |
نویسنده | لیلی تکلیمی |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 989 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-99687-8-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
رمانی که خواندم خیلی خوب وواضح وبه دور از مبالغه نوشته شده یک عاشقانهی طولانی ولی با نقطه نظرات متفاوت و ژرف برای کسانی که دوست دارن نتونن پاراگراف بعدی رو حدس بزنن یک سرنوشتی که ازی دوره حکومت بهی دوره حکومت دیگر نتیجه میده خیلی تونسته بوده نویسنده افکارشو جمع کنه ومطالعه و کنه وشایدم از روواقعیت بوده ولی طرز نوشتن وطرز رفتار هر دوره بصورت ملموس نوشته شده حتی طرز زندگی این اتفاقها خیلی در طول این سده اتفاق افتاده بنده خیلی نکات ارزنده در زندگی روز مرهام از این رمان یاد گرفتم از حرفها وصحبتها ووو خیلی چیزها صبر واستقامت واینکه اگه چیزی یا کسی رو بخوام سعی کنم به خاطر غرورم لاپوشونی نکنم وصریح باشم تا باعث سو تفاهم نشم واین قصه خیلی سو تفاهم داشت که همهی جوری شیرین بودن وباعث میخکوب شدن خواننده میشدنوهمه راحت همدیگرو قضاوت میکردن داستان طولانی بود ولی پر از اتقاقها وصحوههای هیحان انگیز وغیر تکراری وحسناش همین بود اغراق نبود فریبکاری نبود واقعیت بود وحقطقت واز خود گذشتگی بهخاطر همدیگر عشق امان ورویای عشق بود نشات گرفته از حقیقت وهیچوقت آتش عشق خاموش نشد که هیچ هر روز هم شعله ور مشد با اینکه خیلی حرفها وپیش داوریها و... اتقاق میافتاد تا از هم دور شن واین دوری باعث به خود آمدن طرفین میشد ویعنی یک نوع فرصت میشد تا با واقعیت روبرو شن وبه خودشون بیان خیلی جا داره برا نقد وبررسی ولی پیشنهاد میکنم بخونینش واز عشق وخواستن واقعی این دو نفر لذت ببرین