معرفی و دانلود کتاب گرگ‌های پوشالی

معرفی کتاب گرگ‌های پوشالی

زمانی که قدرت‌های عظیم دنیا با هم می‌جنگند، زورگویی‌های یک نفر چه اهمیتی دارد؟ کتاب گرگ‌های پوشالی از لورن ولک، با روایت سرگذشت آنابل به این سوال پاسخ می‌دهد. زندگی آرام این دختر دوازده ساله با ورود یک هم‌کلاسی قلدر تغییر می‌کند و باعث می‌شود او به‌تنهایی برای دفاع از عدالت تلاش کند. این اثر یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز و همچنین نامزد دریافت جایزه نیوبری و شارلوت هاک بوده است.

درباره کتاب گرگ‌های پوشالی:

پایان جنگ جهانی اول برای بیشتر کشورهای دنیا آرامش به همراه داشت اما این صلح مدت زیادی طول نکشید. آنابل، شخصیت اصلی کتاب گرگ پوشالی (Wolf hollow) که در دوران صلح به دنیا آمده زندگی آرامی با خانواده‌اش دارد، اما شروع جنگ جهانی دوم همه چیز را در شهر کوچک او عوض می‌کند. مردها به جبهه می‌روند، زن‌ها لباس می‌دوزند و کودکان برای سربازان خیریه برپا می‌کنند. اما آنابل همراه با این تغییرات، مشکل دیگری را هم تجربه می‌کند: بتی، همکلاسی جدیدش دختری زورگو است که به راحتی وسایل دیگران را می‌دزدد و به آن‌ها آسیب می‌زند. وقتی او سراغ توبی، یکی از سربازان بازمانده از جنگ جهانی اول می‌رود آنابل دیگر نمی‌تواند سکوت کند. توبی بارها به کمک او و خانواده‌اش آمده، به همین دلیل دیدن این اتفاق برای آنابل شوکه‌کننده است و او تصمیم می‌گیرد با این بی‌عدالتی مبارزه کند.

لورن ولک در این اثر، تضادهای درونی آنابل بین دفاع از عدالت و عواقبی را که گفتن حقیقت به دنبال دارد به زیبایی به تصویر کشیده است. مطالعه کتاب گرگ‌های پوشالی، به نوجوانان کمک می‌کند تا حضور مفاهیمی مانند برابری، صلح و احترام را در زندگی شخصی درک کنند. شاید در نگاه اول اینطور برداشت شود که مخاطب اصلی این کتاب بزرگسالان هستند، اما عدالت مفهومی است که تمام افراد از بچگی آن را درک می‌کنند و شاید به همین دلیل آنابل دوازده ساله نمی‌تواند رفتارهای بتی را تحمل کند، چون او هنوز به روزمرگی دنیای بزرگترها عادت نکرده! آنابل با بلندپروازی مخصوص سن خود، معتقد است می‌تواند دیگران را تغییر دهد و در این راه از دختری سر به زیر به یک جنگجوی اخلاقی تبدیل می‌شود....

جوایز و افتخارات کتاب گرگ‌های پوشالی:

- پرفروش‌ترین اثر نیویورک‌تایمز
- نامزد جایزه نیوبری (2017)
- نامزد مدال کارنگی (2017)
- نامزد جایزه کتاب گنبد طلایی ورمونت (2018)
- بهترین کتاب سال NPR در (2016)
- نامزد جایزه کتاب کودک ویلیام آلن وایت (2019)
- نامزد کتاب منتخب گودریدز برای کودک و نوجوان (2016)
- بهترین کتاب کودک وال استریت ژورنال
- نامزد جایزه شارلوت هاک NCTE (2017)
- بهترین کتاب از منظر Entertainment Weekly و Kirkus Reviews

نکوداشت‌های کتاب گرگ‌های پوشالی:

- روایتی عالی از مبارزه با بی عدالتی. (People Magazine)
- اگر این اثر را با کشتن مرغ مقلد مقایسه کنیم اغراق نکرده ایم. (NPR)
- قدرتمند و زیبا. (وال استریت ژورنال)
- داستانی ظریف، زیبا و بی رحمانه. (نیویورک تایمز)
- ولک در انتقال مفاهیم اخلاقی به نوجوانان شگفت‌انگیز عمل کرده است. (بررسی‌های کراکوس)

کتاب گرگ‌های پوشالی مناسب چه کسانی است؟

مطالعه کتاب گرگ‌های پوشالی به تمامی نوجوانان توصیه می‌شود.

درباره لورن ولک بیشتر بدانیم:

لورن ولک (Lauren Wolk) نویسنده، شاعر و ویراستار آمریکایی است که در رشته‌ی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. کتاب‌های ولک طرفداران فراوانی در سرتاسر جهان دارد و منتقدان بسیاری نوشته‌های او را تحسین می‌کنند.

در بخشی از کتاب گرگ‌های پوشالی می‌خوانیم:

فردای آن‌روز وقتی جلوی درِ پشتی ایستاده بودم و برای رفتن به مدرسه آماده می‌شدم، مادرم با تعجب نگاهم کرد. همان‌موقع گفت: «اتفاقی افتاده، آنابل؟»

چیزی نمانده بود همه‌چیز را درباره‌ی بتی به او بگویم. راحت می‌شدم اگر می‌توانستم همه‌چیز را بگذارم کف دستش؛ اما بااینکه فقط سیب‌ها و سیب‌زمینی‌ها و چغندرقندها و چندتایی هم کدوحلوایی مانده بود که جمع کنند و بیاورند توی خانه - و بااینکه او، از بین همه‌ی زن‌های روی زمین، تواناتر و قوی‌تر بود - به این فکر می‌کردم که او را وارد این دعوا نکنم. فکرش را کرده بودم: اگر به او می‌گفتم، باید می‌رفت پیش دوستانش - گلنگاری‌ها - و به آن‌ها می‌گفت نوه‌شان یک لاتِ بی‌سَروپاست؛ چیزی که احتمالاً خودشان می‌دانستند اما نمی‌خواستند آن را از همسایه‌ها بشنوند.

از این‌ها گذشته، با وجود اینکه مادرم می‌توانست تقریباً هر چیز شکسته‌ای را که در زندگی‌مان بود، درست کند، نمی‌توانست به من قول بدهد اگر چُغُلی بتی را بکنم، دوباره و حتی عصبانی‌تر از قبل به سراغم نیاید؛ و یا بدتر از آن، سراغ برادرهایم نرود.

فهمیده بودم اصلاح‌ناپذیر چه معنایی دارد. تنبیه قرار نبود چیزی را تغییر دهد و تا آن‌موقع هم بتی کاری نکرده بود که بیشتر از این حقش باشد.

برای همین، گفتم: «هیچی، مامان.» و از در زدم بیرون و راه افتادم به‌طرف مدرسه. آن یک‌پنی که از قلکم برداشته بودم، توی جیبم به سنگینی سِندان بود.