معرفی و دانلود کتاب کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود!

معرفی کتاب کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود!

پائولا دانزیگر در کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود!، از دغدغه‌های آمبر در حال بلوغ می‌گوید و تلاش می‌کند بحران‌های زندگی او را نشان دهد. در این داستان آمبر می‌فهمد که مادرش در حال ازدواج مجدد است و قرار است با ناپدری‌اش در یک خانه زندگی کند، از طرفی پدرش هم می‌خواهد او را متقاعد کند تا با او به پاریس برود. این مشکلات او را عصبانی می‌کنند و باعث می‌شوند از فرط خشم قرمز شود!

درباره‌ی کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود!

آمبر به‌تازگی به کلاس چهار رفته، اما اصلاً خوشحال نیست، چون زندگی مطابق خواسته‌اش پیش نمی‌رود. پدر و مادرش از هم جدا شده‌اند. پدرش برای کار به پاریس رفته و مادرش با مرد جدیدی به نام مکس آشنا شده. مکس چند وقت قبل از مادر او خواستگاری کرده و حالا برنامه اینطور است که این دو با هم ازدواج کنند. مکس قرار است به خانه‌ی آن‌ها بیاید. از طرف دیگر پدر هم دائم با آمبر تلفنی حرف می‌زند یا به او نامه می‌دهد و از او می‌خواهد به پاریس برود و کنارش زندگی کند. البته آمبر با مشکل دیگری هم روبه‌روست؛ بلوغ! دارد بزرگ‌تر می‌شود و از تغییرات دائمی خودش اصلاً خوشش نمی‌آید. همه‌ی این اتفاقات او را عصبانی و خشمگین و سردرگم می‌کنند. اما آن روز آخر هفته که آمبر با اکراه به مدرسه می‌رود، اتفاق بد دیگری هم می‌افتد؛ چند راسو وارد مدرسه می‌شوند و بوی بد همه‌جا را برمی‌دارد. انگار قرار است دوباره دردسر جدیدی برای آمبر بروان شروع شود...

داستان آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود! (Amber Brown Sees Red) جلد ششم از این مجموعه‌ی محبوب و پرطرفدار محسوب می‌شود. پائولا دانزیگر (Paula Danziger) در این قسمت، از زمانی می‌گوید که آمبر به خاطر شرایط زندگی خانوادگی‌اش دچار سرگردانی و خشم می‌شود. از یک‌سو مادرش قصد دارد مجدداً ازدواج کند و از طرف دیگر پدرش می‌خواهد او را با خود به کشور دیگری برود. این دوری‌ها، تنش‌ها و آشفتگی‌ها آمبر را عصبانی می‌کنند. این دختر که در حال بلوغ است و سعی دارد با طلاق والدینش کنار بیاید، از رفتار آن‌ها با خود ناراحت است. اینکه بزرگ شدن او را نمی‌بینند و مثل کودکان با او برخورد می‌کنند.

پائولا دانزیگر در رمان آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود! به‌خوبی بحران‌ها و مشکلات کودکان را در فرآیند طلاق تشریح می‌کند. او به بچه‌ها یاد می‌دهد که چطور با این شرایط کنار بیایند و آن را بپذیرند. شخصیت اصلی رمان او، آمبر، دختری شجاع و باهوش است که به‌مرور این واقعیت‌های سخت را قبول می‌کند و می‌فهمد که زندگی همیشه جریان دارد و متوقف نخواهد شد.

داستان آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود! را فرمهر منجزی ترجمه کرده و نشر افق به چاپ رسانده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی آ مثل آمبر

آ مثل آمبر (Amber Brown Series) مجموعه داستان‌هایی کودکانه و مصور از پائولا دانزیگر هستند که داستان زندگی دخترکی نه‌ساله به نام آمبر را روایت می‌کنند. او دختری جسور و صادق است که والدینش از هم جدا شده‌اند و با مادرش زندگی می‌کند. دوست صمیمی و همکلاسی‌اش، جاستین هم با خانواده‌اش شهر را ترک کرده‌اند. آمبر در میانه‌ی این جدایی‌ها و آشفتگی‌ها، هر بار درگیر اتفاقات و ماجراهای بامزه‌ای می‌شود. دانزیگر تا پیش از مرگش 12 کتاب از این سری منتشر کرده بود که همگی با استقبال بسیاری خوبی از سوی منتقدان و مخاطبان روبه‌رو شدند. «آمبر و هدیه جشن تولد»، «آمبر و معلم جدید»، «آمبر و شهربازی» و «آمبر و ماجراهای سفر» ازجمله داستان‌هایی هستند که در این سری به چاپ رسیده‌اند.

اقتباس تلویزیونی از کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود!

در سال 2022 شبکه‌ی اَپِل تی‌وی پلاس از روی مجموعه‌ی آمبر یک سریال تلویزیونی کمدی اقتباس کرد. بُنی هانت خالق این سریال یک‌فصلی بود و کارسین رُز نقش آمبر را در آن بر عهده داشت.

در نکوداشت کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود!

• شخصیت جسور آمبر براون و نگاه صادقانه‌ی او به زندگی، قلب همه را می‌رباید. (Children's Literature)

کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود! برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این داستان به کودکان 4 تا 8 ساله پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب کتاب آ مثل آمبر 6: آمبر براون از عصبانیت قرمز می‌شود! می‌خوانیم

پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم رفت پاریس. صمیمى‌ترین دوستم، جاستین، رفت آلاباما. پدر و مادرم طلاق گرفتند. مادرم با مَکس آشنا شد. بعد مَکس از او تقاضاى ازدواج کرد و خواست با هم یک خانواده بشویم و حالا با هم نامزد شده‌اند. معلم محبوبم، آقاى کوهن، در کلاس سوم ماند و من مجبور شدم به کلاس چهارم بروم و حالا کف پاهایم بزرگ‌تر شده‌اند. قد کشیده‌ام و هیچ چیز دیگر مثل قبل نیست.» به گوریل مى‌گویم: «یک چیزى بگو.» گوریل پشمالو فقط همین‌طور آن‌جا نشسته. دور و بر اتاقم را نگاه مى‌کنم، فکر مى‌کنم اتاقم تنها چیزى است که هنوز تغییر نکرده است. همان پرده‌ها، همان روتختىِ کسل‌کننده و کاغذ دیوارى‌هایى که هنوز همان حیوانات رقصان روى‌شان هستند. هر چند گوریل چیزى نمى‌گوید، اما مى‌دانم به نظرش من دارم غُرغُر مى‌کنم. خُب، وضع مى‌توانست بدتر از این‌هم باشد. این را مى‌دانم. دوباره توى آیینه به خودم نگاه مى‌کنم و طرفِ راست صورتم، دانه‌هایى را مى‌بینم. یک بیمارى عجیب‌وغریب گرفته‌ام. همین تازگى‌ها آبله‌مرغان گرفته بودم. این حتما آبله کرکسى است.

به دانه‌ها دست مى‌زنم، مرطوبِ مرطوبند. این آبله کرکسى نیست. (که البته مطمئن نیستم یک بیمارى واقعى باشد.) این دانه‌ها مال خودکارم است. وقتى امروز صبح براى پدر نامه مى‌نوشتم، صورتم خودکارى شد. بعدش او نامه‌هاى طولانى‌ترى برایم مى‌نویسد که بگوید با وجود این‌که خیلى پاریس را دوست دارد، اما به خاطر دورى از من و آمریکا، دچار غم غربت شده است. مامان از پایین پله‌ها صدایم مى‌زند: «آمبر مارى براون یا همین الان بیا پایین یا مدرسه‌ات دیر مى‌شود.» کوله‌ام را باعجله برمى‌دارم و به طرف پله‌ها مى‌دوم. امروز آخرین روز هفته است. روزِ مدرسه. روز امتحان ریاضى و من فراموش کرده‌ام ریاضى بخوانم. شاید شانس بیاورم و اتفاقى بیفتد و امتحان نگیرند.