معرفی و دانلود کتاب اسکیپی جون

معرفی کتاب اسکیپی جون

کتاب اسکیپی جون نوشته‌ی جودی شاکنر که تاکنون جوایز و افتخارات فراوانی کسب کرده است، ماجرای گربه‌ای بازیگوش و خیال‌پرداز را به تصویر می‌کشد که با بقیه‌ تفاوت دارد و یک بچه گربه‌ی معمولی نیست. روزی او با تصوراتش پا به دنیایی جدید و هیجان‌انگیز می‌گذارد که باعث ماجراهایی جذاب و سرگرم کننده می‌شود.

موضوع کتاب اسکیپی جون (Skippyjon Jones) چیست؟

اسکیپی جون جونز یک گربه‌ی سیامی خیال‌باف با گوش‌های بزرگ است که همیشه به بازیگوشی و ماجراجویی‌های مختلف مشغول بود. روزی او در اتاقش نگاهی به آینه می‌اندازد و خیال می‌کند که یک سگ چی‌واوا است. اسکیپی جون نقابی به صورتش می‌زند و در رویاها و تصوراتش به دنیایی مهیج می‌رود که در آنجا یک قهرمان واقعی است. او شمشیرباز و جنگجویی شجاع بود که با حیوانات بدجنس مبارزه می‌کرد. با اسکیپی جون، این قهرمان شگفت‌انگیز همراه شوید تا ماجراهایی پرهیجان و پیروزی‌هایی شیرین را با او تجربه کنید.

کتاب اسکیپی جون مناسب چه کسانی است؟

این داستان تخیلی همراه با تصویرگری‌های زیبا که اتفاقات گوناگون قصه را به خوبی به تصویر می‌کشند برای کودکان 3 تا 7 سال دوست‌‌داشتنی و لذت‌بخش است و آن‌ها را با گونه‌ای خاص از گربه‌ها اشنا می‌کند. جودی شاکنر (Judith Byron Schachner) با این کتاب قصد دارد در قالب داستانی جالب قوه‌ی تخیل کودکان را تقویت کند و به آن‌ها بیاموزد که با کنار گذاشتن ترس‌ها و قدم گذاشتن به دنیایی جدید می‌توانند خودشان را بهتر بشناسند، استعدادهایشان را کشف کنند و تجربه‌هایی نو به دست آورند.

افتخارات و جوایز کتاب اسکیپی جون:

- جزء بهترین کتاب‌های بلندخوانی ‌ای بی وایت در سال 2004
- بهترین کتاب تصویری 2005 به انتخاب کودکان واشنگتن
- برنده‌ی جایزه‌ی کتاب‌های تصویری کفشدوزک کتابخانه دولتی همشایر

جودی شاکنر را بیشتر بشناسیم:

او نویسنده و تصویرگر است که در سال 1952 در آمریکا متولد شد. شاکنر در رشته تصویرگری از کالج هنر ماساچوست فارغ التحصیل شد و فعالیت خود را از سال 1992 با نوشتن و تصویرگری کتاب‌های کودک آغاز کرد. او کتاب «اسکیپی جون» را با الهام از گربه‌اش تالیف کرده است. کتاب‌های او تحسین خوانندگان و منتقدان را برانگیخته است. او با کتاب «مردی مثل مامان بزرگ» جایزه بذرافشان طلایی را در کارنامه‌اش دارد.

در بخشی از کتاب اسکیپی جون می‌خوانیم:

هنوز چیزی از شروع سفرش نگذشته بود که دارودسته‌ی اسرارآمیز چی‌واواها توی گرد و غبار ظاهر شدند. اسکیپی جون جونز گفت: «یا خدا! کی آنجاست؟» دن دیگو، بزرگترین سگ کوچولو، با صدای عصبانی غرغرویی گفت: «ما به خودمان می‌گوییم چیمی چانگو. تو کی هستی؟» اسکیپی جون جونز گفت: «من اسکیپیتو هستم؛ شمشیرزن بزرگ.»