معرفی و دانلود کتاب کارآگاه استرایک - جلد سوم: ردپای شیطان

معرفی کتاب کارآگاه استرایک - جلد سوم: ردپای شیطان

جی. کی. رولینگ در کتاب کارآگاه استرایک - جلد سوم: ردپای شیطان، ماجرای قتل تازه‌ای را پیش پای کارآگاه استرایک می‌گذارد که به‌ نظر می‌رسد به زندگی شخصی خودش در گذشته ارتباط پیدا می‌کند. این رمان در کنار گره‌گشایی یک پرونده‌ی پیچیده‌ی قتل با جزییات بیشتری به روابط شخصی و کاری کورمورن استرایک و رابین الاکوت می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب ردپای شیطان

کتاب ردپای شیطان (Career of Evil) سومین جلد از مجموعه‌ی محبوب کارآگاه استرایک اثر جی. کی. رولینگ (J. K. Rowling) از زاویه‌ی دید فرد ناشناسی شروع می‌شود که با لذت زیادی یک قتل را به پایان رسانده است. او حالا در حال تعقیب رابین الاکوت و نامزدش متیو است، در حالی که از آپارتمان خارج می‌شوند و برای انتقام گرفتن از استرایک نقشه می‌کشد. هفته‌ی بعد، درحالی‌که رابین به مشاجره‌اش با متیو فکر می‌کند، یک بسته‌ی پستی را از پیک تحویل می‌گیرد و آن را در دفتر کارش باز می‌کند. درون بسته پای قطع‌شده‌ی یک زن قرار دارد که باعث وحشت بی‌اندازه‌ی رابین می‌شود. استرایک با صدای جیغ رابین به سمت او می‌دود اما از دیدن این بسته‌ی پستی عجیب چندان تعجب نمی‌کند. چون کسانی را می‌شناسد که انجام چنین کاری از آن‌ها بعید نیست.

به‌ خصوص اینکه نقلی‌قولی از یک آهنگ راک روی بسته نوشته شده و استرایک می‌داند این آهنگ مورد علاقه‌ی مادرش است. کارآگاه استرایک با کنار هم گذاشتن شواهد مختلف به چهار نفر مظنون می‌شود. با اینکه پلیس به یک شخص مظنون است و به طور ویژه‌ای در حال پیگیری اوست، استرایک و رابین آن شخص را از لیست مظنونین خود خارج کرده‌اند. برای همین تصمیم می‌گیرند خودشان دست‌به‌کار شوند و با تمرکز بر سه مظنون باقی‌مانده به تحقیقات خود ادامه دهند تا به قاتل واقعی برسند.

جی. کی. رولینگ رمان ردپای شیطان را اولین بار در سال 2015 و با نام مستعار رابرات گالبریت منتشر کرد که پس از افشای نام واقعی نویسنده به فروشی نجومی دست یافت. یک اثر معمایی هوشمندانه و فریبنده با گره‌های داستانی غیرمنتظره که در عین حال روایتی جذاب از زن و مردی است که باید تصمیمات مهمی درباره‌ی زندگی شخصی و حرفه‌ای خود بگیرند.

این رمان خواندنی را ویدا اسلامیه به فارسی برگردانده و انتشارات کتابسرای تندیس برای چاپ آن اقدام کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب کارآگاه استرایک - جلد سوم: ردپای شیطان

• برنده جایزه آئودی در بخش داستان‌های رازآلود در سال 2016
• نامزد جایزه گودریدز به‌عنوان داستان منتخب در ژآنر رازآلود و هیجان‌انگیز در سال 2015
• نامزد بهترین رمان جنایی در سال 2016

نکوداشت‌های کتاب ردپای شیطان

• ردپای شیطان، سومین و بهترین رمان در مجموعه‌ی جذاب کارآگاه استرایک است. رولینگ یک قاتل زنجیره‌ای ماندگار خلق کرده که از همان آغاز تاریک اما پرکشش کتاب، ما را میخکوب می‌کند. این رمان معمایی دارای ریتم عالی و سرشار از شگفتی‌هایی است که همگی با منطقی بی‌نقص در ژانر جنایی به سرانجام می‌رسند. (یواس‌ای تودی)
• بسیار سرگرم‌کننده. این داستان‌گوی بااستعداد کاملاً بر قلمروی جدیدش مسلط شده است. (شیکاگو تریبون)
• یک موفقیت دیگر... تاریکی این داستان با شخصیت‌های درخشانش متعادل شده است. (پیپل)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب ردپای شیطان

در سال 2017 بی‌بی‌سی با اقتباس از مجموعه رمان استرایک، ساخت سریال استرایک (Strike) را کلید زد که فصل سوم آن بر اساس ماجرای رمان ردپای شیطان و با کارگردانی چارلز استربریج (Charles Sturridge) ساخته شده است.

کتاب ردپای شیطان برای چه کسانی مناسب است؟

افراد علاقه‌مند به داستان‌های جنایی و معمایی که از دنبال‌کردن گره‌گشایی کارآگاهان لذت می‌برند، رمان ردپای شیطان را دوست خواهند داشت.

در بخشی از کتاب کارآگاه استرایک - جلد سوم: ردپای شیطان می‌خوانیم

رابین که تمام روز وسط سر و صدای ترافیک و صدای بلند افراد بود، تا ساعت پنج بعد از ظهر آن روز، فرصت مناسبی برای تماس با بروک‌بنک پیدا نکرد. پس از آن‌که پلاتینیوم را دید که طبق معمول به محل کارش رفت، به رستوران ژاپنی مجاور کافه رفت و چای سبزش را سر میزی در گوشه‌ی دنجی برد. آن‌جا، پنج دقیقه‌ای منتظر ماند تا خیالش راحت شود که سر و صدایی که بروک‌بنک در پس‌زمینه می‌شنود مانند صداهایی است که در دفتر کاری در خیابانی اصلی به گوش می‌رسد و بعد در حالی که قلبش با شدت می‌تپید، شماره‌اش را گرفت.

هنوز خطش دایر بود. رابین بیست ثانیه‌ای به صدای زنگ گوش کرد و بعد، درست وقتی به نظرش رسید هیچ‌کس گوشی را بر نخواهد داشت، کسی جواب داد.

صدای نفس‌های بلندی از آن سوی خط به گوش رسید. رابین تلفن را محکم به گوشش چسبانده و ساکت و بی‌حرکت نشسته بود. سپس از جا جست، چون صدای زیر کودک نوپایی از آن سوی خط گفت: الو!

رابین محتاطانه گفت: الو؟

صدای خفه‌ی زنی در پس‌زمینه به گوش رسید که گفت: چی برداشتی، زاهارا؟

صدای خش‌خشی بلند شد و سپس زن با صدای بلندتری گفت: اون مال نوئله. دنبالش می‌

تماس قطع شد. رابین آهسته گوشی را پایین آورد؛ اما قلبش همچنان تندتند می‌زد. به خوبی می‌توانست دست کوچک چسبناکی را مجسم کند که به‌طور تصادفی تماس را قطع کرده بود.

تلفن در دستش شروع به لرزیدن کرد: شماره‌ی بروک‌بنک بود که به او زنگ زده بود. نفس آرامی کشید و تلفن را پاسخ داد.