معرفی و دانلود کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده

معرفی کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده

اگر به دنبال رمانی هستید که از ابتدا تا انتها یک‌نفس آن را بخوانید و در طی روایت انواع احساسات را تجربه کنید، کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده اثر یوهان تئورین را بخوانید. این کتاب که از پرفروش‌ترین آثار در کشور سوئد محسوب می‌شود، در مورد پسربچه‌ای شش ساله‌ به‌نام ینس دیویدسون است که ناگهان ناپدید می‌شود. مادرش جولیا در مسیر حل معمای فرزند گم‌شده‌اش به ساکنین جزیره‌ی اولاند شک می‌کند، مردمانی که پیش‌تر در یک پرونده‌ی قتل نیز دست داشته‌اند.

درباره‌ی کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده

داستان‌هایی هستند که می‌توانند از همان آغاز روایت یقه‌ی مخاطب را بگیرند و وی را به درون جهان خود بکشانند، کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده (Echoes from the Dead) نوشته‌ی یوهان تئورین (Johan Theorin) یکی از نمونه‌های این‌چنینی است. اثری که داستان خود را با یک رخداد عجیب و معماگون شروع می‌کند. داستان از این قرار است که در یکی از روزهای مه‌آلود جزیره‌ی اولاند، در کشور سوئد، ینس دیویدسون شش ساله که سندل‌هایی به پا داشته و در حیات‌پشتی خانه در حال بازی کردن بوده، ناگهان از دیدگان محو می‌شود. مادر ینس، جولیا، به‌ هرجا سرک می‌کشد تا شاید نشانی از فرزند عزیزش بیابد، اما مستأصل و بیچاره می‌ماند. ناگهان یک مرسوله‌ی عجیب‌وغریب به دست جولیا می‌رسد: سندل‌هایی که ینس در روز گم‌شدن به پا داشت.

در کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده به قلم یوهان تئورین، جزیره‌ی اولاند صرفاً یک مکان معمولی نیست. در چهره‌های ساکنین جزیره‌ی اولاند می‌توان رازهایی را دید که پشت نقاب صورت‌ها پنهان مانده‌اند. جولیا خودش را برای یافتن پسربچه‌ی معصومش آماده می‌کند. البته جولیا تنها نیست و پدرش نیز به او ملحق می‌شود تا با کمک یک‌دیگر معمای مورد نظر را حل کنند. جولیا نسبت به مردمان اولاند بدبین است و با جست‌وجوهای خود درمی‌یابد که این اولین‌بار نیست که در این جزیره‌ی مه‌آلود اتفاقات عجیب‌وغریب رخ می‌دهد. در واقع، چندسال قبل و پیش از آنکه حتی ینس متولد شود، مردمان اولاند در قتل یک جوان پولدار نیز دست داشتند؛ مرد ثروتمندی که به‌‌طرز مرموزی از جزیره گریخت و مُرد.

هرچه بیشتر جولیا در مورد ساکنین اولاند تحقیق می‌کند و سرنخ‌ها را کنارهم می‌گذارد، بیشتر اطمینان می‌یابد که پسرش توسط همین آدم‌ها ربوده شده است. ناگهان، مکانی که پیش‌تر جایی برای زیستن و بزرگ‌ کردن فرزند پنداشته می‌شد، حال حتی نمی‌توان با ذره‌ای آرامش در آن زندگی کرد. جولیا می‌داند که نمی‌تواند از ایده‌ی پیدا کردن پسرش دست بکشد، پس با جلو رفتن روایت با موقعیت‌های پراسترس و تنش‌افزا طرف می‌شویم که از اضطراب دست‌های‌مان یخ می‌کنند و برای یافتن پاسخ معما بی‌قرار می‌شویم. این کتاب توسط مرجان اندرودی ترجمه شده و نشر محتوای الکترونیک صاد آن را عرضه کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده

• برنده‌ی جایزه بهترین اثر اول نویسنده در ژانر معمایی از دید انجمن نویسندگان ادبیات جنایی سوئد
• برنده‌ی جایزه جان کریسی (خنجر خونی جدید) از مراسم بهترین کتاب جنایی
• نامزد جایزه بری برای بهترین جلد شومیز اورجینال
• برنده‌ی جایزه‌ی CWA در سال 2009

نکوداشت‌های کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده

• کتابی که توأمان در درون‌مایه‌های پرتنش و فضای تاریک خود یادآور آثار هنینگ مانکل خواهد بود. (پابلیشرز ویکلی)
• این کتاب با شخصیت‌های جذاب و روایت عالی خود برای هر مخاطبی گیرا خواهد بود. (بوک‌لیست)
• این کتاب در پرداخت به جزئیات عالی عمل می‌کند و در پایان‌بندی یک شگفتی تحسین‌برانگیز ارائه می‌دهد. (بوستون گلوب)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده

• فیلم سینمایی «پژواک‌هایی از سوی مرده (Skumtimmen)» تولید کشور سوئد که در سال 2013 منتشر شد. دانیل آلفردسون (Daniel Alfredson) کارگردانی این فیلم را برعهده داشت.

کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به دوست‌داران رمان‌های جنایی و معمایی و ادبیات اسکاندیناوی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب پژواک‌هایی از سوی مرده می‌خوانیم

آسترید به‌آهستگی گفت:

«این ازون داستان‌های ترسناکه که وقت گرگ‌ومیش تعریف می‌کنن.»

وقتی آسترید داستان نیلز کانت را تمام کرد، بطری شراب هم خالی شده بود. آن بیرون نور خورشید رفته‌رفته محو شده و به‌شکل خط باریکی به‌رنگ سرخ تیره درآمده بود.

جولیا گفت:

«پس افسر پلیس توی قطار...، اون مرد؟»

- مأمور قطار اومد به کوپه و دید درازبه‌دراز افتاده روی زمین و مرده. تیر به سینه‌ش خورده بود.

- پدر لنارت؟

آسترید سر تکان داد و گفت:

«وقتی این اتّفاق افتاد، لنارت حدوداً هشت‌نه‌ساله بوده؛ یعنی احتمالاً چیز زیادی ازش یادش نمی‌آد. اما حتماً روش تأثیر گذاشته. این رو می‌دونم که هرگز دلش نمی‌خواد درمورد اینکه پدرش چطور مرد، صحبت کنه.»

جولیا سرش را پایین انداخت و به گیلاس شراب نگاه کرد و گفت:

«حالا می‌فهمم چرا نمی‌خواسته دربارۀ نیلز کانت هم صحبت کنه.»

اثر سکرآور شراب باعث شده بود حس نزدیکی به لنارت آرام‌آرام در او شکوفا شود؛ او پدرش را از دست داده بود و جولیا پسرش را.

آسترید گفت:

«نه و این شایعه‌ها دربارۀ اینکه نیلز کانت هنوز زنده‌ست، اصلاً حسش رو بهتر نکرده.»

جولیا به او نگاه کرد.

«کی این رو می‌گه؟»

- نشنیدی مردم درموردش حرف بزنن؟

- نه، ولی قبر نیلز کانت رو توی مارناس دیدم. سنگ‌قبر داره و یه تاریخ... .