معرفی و دانلود کتاب هیچ کجا و هیچ وقت

معرفی کتاب هیچ کجا و هیچ وقت

اگر یک سرزمین جادویی نامرئی وجود داشت که می‌توانستی هروقت که خواستی فرار کنی و به آنجا پناه ببری چه می‌کردی؟ کتاب هیچ کجا و هیچ وقت همان جایی است که آرزویش را داشتی... جایی که تو را از تمام دغدغه‌ها و مشکلات پیش رو مخفی می‌کند و دیگر دست هیچ‌کس به تو نمی‌رسد. ایرینا تاکماکوا ما را با ایووشکین و رفیق اسبش همراه می‌کند تا راهی سفری شگفت‌انگیز شویم و رها از تمام مشکلات پشت سرمان، دل به قصه‌ها بسپاریم.

درباره‌ی کتاب هیچ‌کجا و هیچ‌وقت

ایووشکین پسر کوچولوی خانواده یک روز صبح که توی رختخوابش هنوز در خواب و بیداری به سر می‌برد یک حرف‌های عجیبی از پدر و مادرش شنید که اصلاً خوشش نیامد. آنها داشتن از ترک‌کردن آن دهکده و رفتن به شهر حرف می‌زدند و این اصلاً چیزی نبود که ایووشکین دلش بخواهد... او اینجا یک رفیق اسب به اسم لوشا داشت و تازه عجیب‌تر اینکه آنها با هم حرف هم می‌زدند و ساعت‌ها برای هم درد و دل می‌کردند و قصه می‌بافتند. اما اگر قرار بود ایووشکین با پدر و مادرش به شهر بروند، چه بر سر این دوستی می‌آمد؟

کتاب هیچ‌کجا و هیچ‌وقت (In Never Nowhere Land) ایرینا تاکماکوا (Irina Tokmakova) شبیه یک در پنهانی است؛ دری که وقتی از آن رد می‌شوی، پا می‌گذاری به دنیایی که هیچ‌کس دیگر آنجا را بلد نیست. جایی که زمان خوابیده و بادها قصه‌های قدیمی تعریف می‌کنند. پسرک قصه ایووشکین هم تصمیم می‌گیرد همراه اسب وفادارش لوشا به سرزمین هیچ‌کجا و هیچ‌وقت فرار کند تا کسی نتواند او را به‌زور از رفیق اسبش جدا کند و به شهر خاکستری و بی‌رنگ‌وبویی که هیچ دل‌خوشی از آن نداشت، برگرداند.

در سرزمین هیچ‌کجا و هیچ‌وقت، چیزهای عجیبی اتفاق می‌افتد؛ خارپشت‌ها و اسب‌ها با تو دوست می‌شوند، جنگل حرف می‌زند و چمن‌ها زیر نور ستاره‌ها به خود می‌بالند. اینجا، هیچ‌کس عجله ندارد، هیچ‌کس غمگین نیست و هیچ‌کس کاری جز بازی و تفریح و خوش‌وبش با دیگری ندارد.

ایرینا تاکماکوا با زبانی ساده و خیال‌انگیز، دنیایی ساخته که بوی باران می‌دهد، صدای باد دارد و روشنی ستاره‌ها را با خودش می‌آورد. دنیایی که آدم را یاد چیزهایی می‌اندازد که شاید در شلوغی زندگی فراموششان کرده باشیم؛ یاد کودکانه‌هایی که هنوز باور دارند هیچ‌چیز غیرممکن نیست... یاد این‌که گاهی لازم است دست از دویدن برداریم و فقط به صدای قلبمان گوش بدهیم و یاد این‌که شاید قوی‌ترین جادو در دنیا، دوستی، شجاعت و مهربانی باشد.

اگر تو هم دلت یک سفر تازه می‌خواهد و اگر دوست داری دوباره یاد بگیری چطور به زندگی لبخند بزنی و شادی را در آغوش بکشی و بفشاری، هیچ‌کجا و هیچ‌وقت منتظر توست؛ این کتاب را با ترجمه‌ی فرشته ساری از انتشارات آفرینگان بخوان.

کتاب هیچ‌کجا و هیچ‌وقت برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب مخصوص کسانی است که هنوز به رؤیاها ایمان دارند؛ آن‌هایی که وقتی چشم‌هایشان را می‌بندند، می‌توانند بوی چمن‌های خیس‌خورده را حس کنند و پرنده‌های نامرئی دور سرشان را بشمارند. این کتاب برای بچه‌هایی است که دوست دارند بزرگ شوند و برای بزرگ‌ترهایی که دلشان می‌خواهد همچنان بچه بمانند.

در بخشی از کتاب هیچ کجا و هیچ وقت می‌خوانیم

خارپشت ادامه داد: «اینجا سرزمین هیچ کجا و هیچ وقت است.»

ایووشکین و لوشا با تعجب به اطراف خود نگاه کردند.

«نه، سرتان را نچرخانید. این جوری آن را اصلاً نخواهید دید.»
ایووشکین پرسید: «پس کجاست این سرزمین؟»
«همین‌الان همه چیز را ظاهر خواهم کرد. فقط اول باید مطمئن شوم که من قصد شما را درست فهمیده‏ام. واقعاً شما می‏خواهید پنهان شوید. به‌اصطلاح، می‏خواهید جایی را پیدا کنید که دیده نشوید و صدای شما را کسی نشنود و چیزهای دیگری ازاین‌قبیل؟»
«درسته.»

ایووشکین اندوهگین تأیید کرد.

لوشا در سکوت سرش را تکان داد.

«برای شما اتفاق بدی افتاده است؟»
ایووشکین گفت: «بله.»
«در این صورت همه چیز درست است.»
خارپشت با خوشحالی گفت که آن‏ها خبر ناراحت‏کننده‏ای به او نداده‌اند؛ بلکه خبر شادی داده‏اند.

«در سرزمین هیچ کجا و هیچ وقت وارد مکان نامرئی می‏شوید. این مکان از جنگل شما قابل‌دیدن نیست. هیچ‌کس متوجه شما نخواهد شد و شما را پیدا نخواهد کرد.»

فهرست مطالب کتاب

1. لوشا
2. ویخورنیئى
3. هیچ‌کجا و هیچ‌وقت
4. مواظب باش: کلمه‌ها!
5. بدبختى دیگر
6. رازویگور
7. دره بدون کف و جنگل ترانه‌خوان
8. لوسیک
9. ماکاسیکا (خشخاش کار)
10. آب از چاه پشت کوه
11. خواهر لت‌نیتسا (الهه تابستان)
12. بعد معلوم مى‌شود