معرفی و دانلود کتاب هی زن، گریه نکن!: داستان زندگی من با باب مارلی

برای دانلود قانونی کتاب هی زن، گریه نکن! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب هی زن، گریه نکن! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب هی زن، گریه نکن!: داستان زندگی من با باب مارلی

در کتاب هی زن، گریه نکن! که زندگی‌نامه‌ی باب مارلی از زبان همسرش، ریتا مارلی است، داستان زنی را می‌خوانید که با یکی از پیشگامان ژانر رگی، ازدواج کرده، رشد او را تا اوج شهرت دیده و شجاعانه در کنارش رنج‌های بسیار زیادی را تاب آورده است. اگر به باب مارلی، از برجسته‌ترین ترانه‌نویسان و گیتاریست‌های جامائیکایی علاقه دارید، پیشنهاد ما به شما کتاب حاضر است.

درباره‌ی کتاب هی زن، گریه نکن!

اثری که پیش روی شماست، با نام هی زن، گریه نکن! (No woman, no cry) زندگینامه‌ی باب مارلی (Bob Marley)، گیتاریست و خواننده‌ی جامائیکایی از زبان همسرش، ریتا مارلی (Rita Marley) است. اثر نامبرده نخستین بار در سال 2004 به انتشار رسیده است.

کتاب هی زن گریه نکن از زبان کسی نوشته شده که بیش از همه باب مارلی را می‌شناخت. ریتا مارلی در محله ترنچ‌تاون زندگی می‌کرد که محله‌ای فقیرنشین بود. سن زیادی نداشت که مادرش برای همیشه او را ترک گفت و ریتا مجبور شد پس از آن در خانه‌ی عمه‌اش زندگی کند. نُه‌ساله بود که مادرش دوباره ازدواج کرد و حتی او را به جشن عروسی‌اش هم دعوت نکرد. با وجود زندگی سختی که ریتا داشت، با موسیقی بیگانه نبود. در همان سن کم، مشخص شد که چه استعدادی در خوانندگی دارد و به موسیقی نیز علاقه نشان داد. هجده ساله بود که نخستین بار باب مارلی را ملاقات کرد.

معرفی و دانلود کتاب هی زن، گریه نکن!

در کتاب هی زن، گریه نکن! می‌خوانیم که اولین قرار عاشقانه‌ی او و باب مارلی در آمباسادور (Ambassador) بود. آنجا کنسرت‌ها و اجراهای زنده‌ای روی صحنه می‌رفت، فیلم هم پخش می‌شد. همه نوع آدمی به آمباسادور می‌رفت. جایی بود که والدین بچه‌هایشان را می‌بردند، پسرها و دخترها آشنا می‌شدند و نامزدها باهم قرار می‌گذاشتند. اما قرار عاشقانه در لیست عمه‌ی ریتا جایی نداشت. همین بود که ریتا مارلی برای دیدن باب باید هزار جور بهانه سر هم می‌کرد تا نهایتاً بتواند چند ساعتی باب را ببیند.

باب بیست و یک‌ساله و ریتا نوزده‌ساله بودند که با هم ازدواج کردند. ازدواج آن‌ها ناگهانی و بدون برنامه‌ریزی قبلی بود. آن‌ها ازدواج کردند چون مادر باب شرایط را برای رفتنش به آمریکا فراهم کرده بود. برخلاف بسیاری از دختران، ریتا اصلاً آرزو نداشت در آن سن ازدواج کند. چیزی نبود که به آن فکر کند. هیچ‌وقت درباره‌ی «روز عروسی‌اش» فکر نکرده بود. برای شروع، حتی آنچه را برای عروسی لازم بود نداشت. در آن دوران، در جامائیکا، نمی‌توانستی یک روز صبح از خواب بیدار شوی و بروی ازدواج کنی. مجبور بودی برنامه‌ریزی کنی، و البته که برای عروسی کردن پول پس‌انداز کنی!

ریتا مارلی در کتاب خود، هی زن گریه نکن، برای مخاطبان مشتاق شرح می‌دهد که او و باب، ساعت یازده صبح دهم فوریه‌ی 1966، یعنی چهار روز بعد از جشن تولد بیست‌ویک‌سالگی باب، ازدواج کردند. باب کت‌وشلوار مشکی و کفش‌های فوق‌العاده‌ای پوشیده و او تاجی عاریه‌ای از جنس صدف مروارید به‌سر گذاشته بود و لباس عروسی موج‌داری پوشیده بود که دقیقاً تا روی زانوانش می‌رسید و تور کوتاهی صورتش را می‌پوشاند؛ هر دوی این‌ها را عمه‌اش دوخته و آماده کرده بود، و البته خود او بود که بدون اطلاع ریتا با باب به بازار رفته بود تا با پس‌انداز اندکش حلقه بخرد. ریتا در آستانه‌ی بیست‌سالگی، بسیار شاد بود، اما نمی‌توانست باور کند که دارد ازدواج می‌کند!

در کتاب هی زن، گریه نکن! از تاریخ 11 مِی 1981 میلادی می‌خوانیم. پزشکان به باب گفتند سرطان به‌زودی او را از پا در خواهد آورد و دیگر امیدی به او نیست. با این حال، باب به زندگی کردن ادامه می‌داد و ریتا، صبورانه و فداکارانه، در تک‌به‌تک این لحظات کنار او بود.

باب در مرکز سرطان مموریال اسلون کِتِرینگ بستری شد. در آن جا پرتودرمانی را آغاز کردند که باعث شد موهای جلوی سر و روی شقیقه‌هایش بریزد. سیندی بریک‌اسپیر به نیویورک آمد و زمان مراقبت از باب را با ریتا تقسیم می‌کرد تا ریتا وقت داشته باشد به بچه‌ها و عمه‌اش سری بزند. طولی نکشید که خبر بستری شدن باب در نیویورک به بیرون درز کرد و خبر اول رادیو و روزنامه‌های نیویورک شد. درنتیجه باب در جست‌وجوی کلمه یا خبری مثبت درباره‌ی بیماری و معالجه‌اش از نیویورک به بیمارستانی در میامی رفت. بااین‌وجود، همه به باب گفتند که تنها چند ماه دیگر زنده می‌ماند و سرطان به کبد، ریه‌ها و مغزش رسیده و هنوز دارد پیشرفت می‌کند.

در کتاب هی زن، گریه نکن! شرح جالبی از زندگی خصوصی باب مارلی وجود دارد. ریتا در کنار تمام فراز و فرودهای زندگی باب کنارش بوده، دلیرانه رنج‌هایش را تحمل کرده و در کنار او تجارب زیادی را از سر گذرانده. برای این‌که با زندگی باب مارلی بیشتر آشنا شوید پیشنهاد می‌کنیم کتاب هی زن گریه نکن را مطالعه کنید. به عقیده‌ی بسیاری از منتقدان، دیدگاه تازه و معتبر ریتا درباره‌ی باب مارلی جذابیتی عظیم‌تر به آنچه از باب مارلی باقی مانده بخشیده است.

بد نیست اشاره کنیم که نام کتاب هی زن گریه نکن از یکی از ترانه‌های باب مارلی به نام «نه،‌ زن، گریه نکن» گرفته شده است. این ترانه، حاوی خاطرات باب مارلی است و همچنین مضمونی عاشقانه دارد. باب مارلی در جایی از این موسیقی می‌گوید: «نه، زن، گریه نکن. یک‌بار دیگر باید بگویم. کوچولوی عزیزم هیچ اشک نریز.»

کتاب هی زن، گریه نکن! را ریتا مارلی با همراهی هِتی جونز نوشته، مینا صفار آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر نیماژ آن را روانه‌ی بازار کتاب ساخته است.

نکوداشت‌های کتاب هی زن، گریه نکن!

  • کتاب هی زن گریه نکن فوق‌العاده، مطمئن و ماندگار است. (Kirkus Reviews)
  • ریتا با انسانی ساختن باب مارلی و موسقی خیره‌کننده‌اش به میراث خود لطف بزرگی می‌کند. (Rolling Stone)
  • نوشته‌های او ویژگی‌هایی دارد که آن‌ها را از سایر آثار متمایز می‌کند. همچنین واجد صراحتی است که کتاب را به یک مطالعه‌ی خواندنی و مطبوع بدل می‌سازد. (The Hamilton Spectator)
  • ریتا را باید زنی قدرتمند دانست که درباره‌ی باب مارلی دیدگاه‌های تازه و معتبری دارد. (بوک‌لیست)
  • نمی‌توان نقش پررنگ کتاب هی زن گریه نکن را در درک ما از موسیقی باب کارلی به طور جزئی و موسیقی جامائیکایی به‌طور کلی، انکار کرد. (پابلیشرز ویکلی)

کتاب هی زن، گریه نکن! برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به باب مارلی و دوستداران کتاب‌های ژانر زندگی‌نامه از مطالعه‌ی کتاب هی زن گریه نکن لذت و بهره می‌برند.

در بخشی از کتاب هی زن، گریه نکن!: داستان زندگی من با باب مارلی می‌خوانیم

حتی قبل از اینکه تصمیم بگیریم به سنت‌آن برویم، درباره‌ی تغییراتی که در رفتار عمه به‌وجود آمده بود باهم حرف زده بودیم. عمه در واکنش به تمام کارهای ما کمی مشکوک رفتار می‌کرد یا شاید هم فقط گَنده‌دماغ‌تر شده بود. باب احساس می‌کرد عمه برای اینکه مدام آن جا می‌پلکیدیم و نمی‌توانستیم از خانه‌اش برویم چشم دیدنمان را ندارد و من فکر می‌کردم بیش از هر چیزی این آزارش می‌دهد که غذایش را نمی‌خوریم. عمه هروقت دوست داشت گوشت خوک درست می‌کرد که البته حق طبیعی‌اش بود. من این را درک می‌کردم و معمولاً جداگانه برای خودمان غذا می‌پختم، اما حدس می‌زنم این کار من هیچ تفاوتی در اصل ماجرا پدید نمی‌آورد. من و باب بارها و شب‌های متمادی درباره‌ی این شرایط باهم بحث می‌کردیم و او بسیار ناراحت می‌شد و به‌مرور بیشتر وقتش را به‌جای ماندن در حیاط خانه‌ی عمه، در خیابان می‌گذراند، تا نشنود که همیشه از او با ‌عنوان «اون پسره» و از دوستانش با عبارت «لعنتی‌ها» اسم ببرند.

برنامه‌ی ما این بود که به نُه مایل برویم و در خانه‌ی پدری باب که به مادرش رسیده و آن موقع خالی از سکنه بود زندگی کنیم. تصور می‌کردیم اگر مدتی آن جا بمانیم و کمی پس‌انداز کنیم، شاید بتوانیم از پس اجاره‌بهای خانه‌ای بربیاییم و بالاخره از خانه‌ی عمه برویم، یا شاید می‌توانستیم خانه‌ای در نُه مایل بسازیم. اگرچه واقعیت این بود که شوروشوق من برای رفتن به سنت‌آن کاملاً خیال باب را از کاری که می‌خواستیم انجام دهیم راحت نکرده بود. همچنان می‌گفت: «اونجا آب نداره. برق هم نداره. مث اینجا نیست. تو عادت کردی این جوری زندگی کنی.»

و من همچنان جواب می‌دادم: «خب، بذار امتحانش کنیم. من می‌خوام بریم اونجا ببینم چه شکلیه. امتحانش که ضرری نداره!»

فهرست مطالب کتاب

بازتاب هی زن! گریه نکن در آینه‌ی رسانه‌ها
مقدمه‌ی مترجم
دیباچه
فصل اول: ترنچ‌تاون راک
فصل دوم: هر کی حسش کنه، می‌فهمتش
فصل سوم: شانسمون گفته
فصل چهارم: عاشق کسی بودن
فصل پنجم: خودت را بالا بکش
فصل ششم: زمانی برای تغییر
فصل هفتم: خدایا شکرت
فصل هشتم: یه جایی رو می‌شناسم
بخش عکس‌ها
فصل نهم: دریای آرام
فصل دهم: به‌سوی بابِل با اتوبوس
فصل یازدهم: جنگ
فصل دوازدهم: دردی را که مرد می‌کشد زن حس می‌کند، خدایا!
فصل سیزدهم: کی می‌تونه علیه ما باشه
فصل چهاردهم: زیبایی برنامه‌ی خداوند
فصل پانزدهم: تلألؤ آفتاب پس از باران
درباره‌ی نویسنده‌ها

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب هی زن، گریه نکن!: داستان زندگی من با باب مارلی
نویسنده،
مترجممینا صفار
ناشر چاپیانتشارات نیماژ
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات316
زبانفارسی
شابک978-600-367678-7
موضوع کتابکتاب‌های خاطرات
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب هی زن، گریه نکن!

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب هی زن، گریه نکن!

برای دریافت کتاب هی زن، گریه نکن! و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.