معرفی و دانلود کتاب هوای تازه
برای دانلود قانونی کتاب هوای تازه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هوای تازه
جورج اورول در کتاب هوای تازه، سعی دارد تا با شرح داستان زندگی معمولی و کسلآور مردی 45 ساله، حال و هوای ناامیدکنندهی کشور انگلستان را قبل و پس از جنگ مورد مقایسه قرار دهد. تاکنون بیش از هزار نسخه از این کتاب به فروش رسیده است.
دربارهی کتاب هوای تازه:
شما در کتاب هوای تازه (Coming up for air) با زندگی مردی میانسال و چاق به نام جرج بولینگ آشنا میشوید که زندگی تکراری و ناامیدکنندهای دارد. او هر روز بیشتر از قبل احساس پوچی میکند. داستان از زمانی آغاز میشود که جرج تصمیم میگیرد برای تحویل گرفتن دندانهای مصنوعیاش مرخصی بگیرد و زمانی را برای رسیدگی به کارهای شخصیاش اختصاص دهد.
او در همان روز ناگهان به یاد سالهای دوران کودکیاش میافتد؛ سالهایی به دور از جنگ و بمباران. جرج در زمان کودکیاش خیلی شاد بود و روزهای خوبی داشت. او ناگهان به دنیای بعد از جنگ فکر میکند؛ جهانی که خیلی با آن زمان متفاوت است. در آن لحظه از خودش و دنیای اطرافش متنفر میشود و تصمیم میگیرد که بدون همسر و فرزندانش به شهر و زادگاه کوچکش سفر کند، اما چیزهایی که میبیند اصلا شبیه خاطراتش نیست. شهر دیگر هیچ شباهتی با گذشته ندارد و به جای طبیعت، کارخانهها، فروشگاهها و... دیده میشود. او دیگر هوایی برای نفس کشیدن نمییابد.
جورج اورول همانند دیگر آثارش سعی دارد تا مسائل اجتماعی را در قالب داستان، نقد و بررسی کند. او شما را با خودش به سالها قبل میبرد و آن روزگاران را میستاید. اورول برعلیه تکنولوژی سخن میگوید و علاوه بر اظهار تأسف برای نابودی طبیعت و زندگی انسانها، برای آینده نیز نگران است.
نکوداشتهای کتاب هوای تازه:
- دربردارندهی یکی از جذابترین مخلوقات اورول. (Amazon)
- شرحی گزنده دربارهی تلاش یک انسان برای تجربه و درک دوبارهی معصومیت دوران کودکی. (Penguin)
کتاب هوای تازه برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای کلاسیک خارجی با درونمایهی اجتماعی و تاریخی علاقهمند هستید، خواندن این کتاب برای شما لذتبخش خواهد بود.
با جورج اورول بیشتر آشنا شویم:
او با نام اصلی اریک آرتور بلر در سال 1903 میلادی در هندوستان به دنیا آمد. در همان اوایل کودکی به همراه خانواده به انگلستان رفت و در همانجا رشد و پرورش یافت. جورج اورول (George Orwell) در سال 1920 وارد نیروی پلیس در کشور برمه شد. او بعد از اینکه این شغل را کنار گذاشت به پاریس و لندن مهاجرت نمود و مدت زیادی را برای کسب تجربه در میان فقرا و کارگران آن کشورها گذراند. در همین زمان تصمیم گرفت تا تجربیات خود را به نگارش درآورد.
تعدادی از آثار جورج اورول عبارتند از:
- به یاد کاتالونیا (Homage to Catalonia)
- هوای تازه (Coming Up for Air)
- روزهای برمه (Burmese Days)
- آس و پاس درپاریس و لندن (Down and out in Paris and London)
- جادهای به سمت اسکله ویگن (The Road to Wigan Pier)
در بخشی از کتاب هوای تازه میخوانیم:
یک هواپیمای بمبافکن با ارتفاع کم از بالای سرمان گذشت و یکی دو دقیقه به نظر رسید که هماهنگ با سرعت قطار در حرکت است. دو مرد عامی که پالتوهای کهنه به تن داشتند، روبهروی من نشسته بودند و به نظر میرسید که فروشندههای سیّار رده پایینی هستند که احتمالاً برای یک روزنامه کار میکنند. یکی از آنها روزنامهی «میل» و دیگری روزنامهی «اکسپرس» 35 میخواند و از رفتارشان معلوم بود که مرا هم جزئی از طبقهی خودشان به حساب آوردهاند. آن بالا و در انتهای دیگر سالن، دو کارمند دفتر وکالت که کیفهای مشکی در دست داشتند، مشغول بحثی بودند که پر از مزخرفات حقوقی بود و به نظر میرسید که میخواهند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند و وانمود کنند که متعلق به قشر عادی جامعه نیستند.
پشت خانههایی که سپری میکردیم را نگاه میکردم. قطار «بلچلی غربی» در بیشتر مسیر خود از محلههای کثیف و پرجمعیت عبور میکند، اما با دیدن حیاط خلوتهای کوچک و باغچههایی که تعدادی گل در آنها کاشته شده بود و پشتبامهای مسطحی که در آن زنها مشغول پهن کردن لباس بودند و قفس پرندهای که از دیوار آویزان بود، احساس آرامش خاصی به انسان دست میداد. هواپیمای بمبافکن سیاهرنگ، در آسمان چرخی زد و بعد چنان اوج گرفت که دیگر قابل رویت نبود. طوری نشسته بودم که پشتم به لوکوموتیو بود. یکی از فروشندههای سیار، به مدت چند ثانیه، نگاهی از گوشهی چشم به هواپیما انداخت. میدانستم که به چه چیزی فکر میکند؛ همان موضوعی که همه در موردش فکر میکنند. این روزها لازم نیست که حتماً دانشمند باشید تا به چنین مسایلی فکر کنید. در عرض یکی دو سالی که اینها را میبینیم، باید چه کار بکنیم؟ با سرعت به درون پناهگاهها بدویم و از ترس، خودمان را خیس کنیم.
مرد فروشنده، روزنامهی «دیلی میل» را کنار گذاشت و گفت: "«تِمپل گیت» هم برگ برندهاش را رو کرد."
دو کارمند دفتر وکالت، همچنان مزخرفات عالمانهای را در مورد سود حقالزحمه و اجارهی اعتباری از خود میبافتند. مرد فروشندهی دیگر، جیب جلیقهاش را لمس کرد و یک سیگار برگ «وودباین» له شده بیرون آورد، سپس دستی به جیب دیگرش کشید و بعد به طرف من خم شد.
"کبریت داری، خیکیجون؟"
دنبال کبریتم گشتم. ملاحظه فرمودید "خیکیجون". خیلی جالب است. چند لحظه فکرم از جنگ و بمباران معطوف هیکلم شد که آن روز صبح در حمام هم وارسی کرده بودم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هوای تازه |
نویسنده | جورج اورول |
مترجم | الهه وحیدکیا |
ناشر چاپی | انتشارات اختر |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 328 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-517-290-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |