معرفی و دانلود کتاب نیاسو

معرفی کتاب نیاسو

جادوی کتاب نیاسو، باز کردن دروازه‌ای ناشناخته به روی دنیای اسرار ماورایی است و جادوی نویسنده‌اش، امید کوره چی، زنده کردن اهریمنان، فرشتگان و جادوگران در میان صفحات کتاب است. در جلد هفتم از مجموعه کتاب هفت جن، به دنیای جادوی اسطوره‌ها و افسانه‌های ایران باستان قدم می‌گذاریم و جایی در کنار پریان و جادوگران، شاهد تلاش‌های مریشا برای حفاظت از کاهن آب، سفر درونی هلما از طریق آیینه و در شیشه گیر انداختن روح تعداد زیادی از جن‌های اهریمنی توسط نسرین خواهیم بود.

درباره‌ی کتاب نیاسو

نوشتن جادوست، اما کم پیش می‌آید که نویسنده‌ای بتواند به‌خوبی امید کوره چی از جادو بنویسد. حداقل در ادبیات فارسی کم‌تر نمونه‌ای از ادبیات جادویی را دیده‌ایم که قادر باشد خواننده را با خود تا جلد هفتم از مجموعه‌ای بکشاند که پا در زمین سست و ناهمواری دارد که تحت عنوان علوم غریبه شناخته می‌شود. علمی که ما اصطلاحاً آن را علوم غریبه می‌دانیم، برای امید کوره چی اصلاً غریب و ناآشنا نیست. او طی سال‌ها فعالیت پیگیرانه در علم حدیث به‌خوبی توانسته است توشه‌ی دانش عظیمی برای خود گردآوری کند و سپس دانش خود را با روایت داستانی پر کششی ترکیب کند و خواننده را برای مدت‌های طولانی با خود همراه کند.

یکی از مهم‌ترین نقاط قوت کتاب نیاسو، نحوه‌ی تلفیق کردن اسطوره‌های ایرانی با باورهای جادویی و ماورایی ایرانی - اسلامی است. تطبیق دادن عناصر ماورایی با تاریخ و فرهنگ اصیل و اسطوره‌ای ایران باستان، نه‌تنها به جذابیت روایت داستانی ما می‌افزاید، بلکه ما را در حفظ میراث فرهنگی‌مان نیز کمک خواهد کرد. در فصل چهارم و آخر این رمان ماورایی، با داستان خواهران تریشا و مریشا روبه‌رو هستیم. خواهران دریا یا همان پری‌زاده‌های دریایی که قرار است به کاهن آب کمک کنند تا او از گذرگاه جنگل‌های هیرکانی دور شود.

تلاش امید کوره چی در کتاب نیاسو بر آن بوده است تا ضمن روایت داستانی جذاب و پرکشش، به بررسی موضوعات انسانی متفاوتی نیز بپردازد. مواردی از قبیل تلاش برای جست‌وجوی خویشتن واقعی‌مان و نبرد میان خیر و شر و تلاش برای پیدا کردن جایگاهمان در این کشش و جنجال گمراه‌کننده. در داستان سوم از این کتاب با ماجرای هلما مواجه هستیم که در تلاش است تا خویشتن واقعی خود را بشناسد و برای این کار تصمیم می‌گیرد تا به تصویری که از خود در آیینه می‌بیند زل بزند. نگاه کردن هلما به تصویر خود در آیینه، برای او آغازگر سفری در راه تکامل می‌شود.

اگر امید کوره چی در کتاب نیاسو و تمام شش جلد قبلی این کتاب، از شیوه‌ی نگارش تصویری و پرقدرت خود بهره نجسته بود، کسب چنین موفقیتی برای او بسیار دور از انتظار به نظر می‌رسید. او با زبانی روان و گویا، به توصیف نبردها و جدال‌های میان انسان‌ها و اجنه می‌پردازد. او تصویری را برای ما به روی بوم می‌آورد که ما هیچ‌گاه به چشم خود ندیده‌ایم، اما باورش می‌کنیم و با چشم گذراندن از روی هر واژه‌ی این کتاب، می‌ترسیم، در خود فرو می‌رویم، خشمگین می‌شویم و سپس شهامت نبرد با پلیدی را در خود پیدا می‌کنیم.

کتاب نیاسو نوشته‌ی امید کوره چی است و وظیفه‌ی انتشار این کتاب برعهده‌ی انتشارات میرانا است.

کتاب نیاسو برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به مطالعه‌ی رمان‌هایی ژانر وحشت، می‌توانند از خواندن این داستان ترسناک و ماورایی لذت بسیاری ببرند.

در بخشی از کتاب نیاسو می‌خوانیم

آخرین قانون مبادله هم زدن مهر تأیید بر تبادل است که با گفتن یک کلمه جادویی انجام می‌شود، درست مثل اینکه پای یک سند رسمی انگشت زده و آن را تأیید کنی. این کلمه‌ی جادویی همان استعداد ذاتی برای انجام مبادله‌گری است که نسبت به هر مبادله‌کننده متفاوت است. من اسم این کلمه را گذاشته‌ام «مُهر مبادله» و هنگامی که جادوی مبادله‌گری در قلب یک مبادله‌کننده شکل می‌گیرد، این مهر به او اعطا می‌شود تا بتواند مبادله‌اش را تأیید کند چه اینکه مادام تأیید نشدن مبادله با کائنات، در واقع هیچ داد و ستدی انجام نمی‌شود. بعضی‌ها این مهر را بعد از آموختن فنون مبادله دریافت می‌کنند و بعضی دیگر در اوج رنج و ناامیدی به این مهر می‌رسند انگار بعد از یک شب ظلمانی، سپیده‌دمی از نور بر قلب طلوع کند درست مثل من که با رفتن استر تنها دخترم، زندگی‌ برایم تبدیل به یک کابوس تاریک شد و سپس سپیده‌دمان مهر مبادله بر قلبم طالع گشت و مهمیرا به شکل یک گربه سیاه وارد زندگی‌ام شد.

هرچند بعد از دست دادن مهمیرا به خاطر مبادله‌ی زیستن، دیگر هرگز زندگی من یک زندگی واقعی نبود و تنها یک زیستن جسدواری بود که هر لحظه‌اش از هزار مرگ بدتر می‌نمود آن‌قدر که روزی هزار بار دعا می‌کردم بتوانم مبادله‌ام را فسخ کنم و یک روز دیگر کنار مهمیرا در اوج و شکوه زندگی کرده و بعد بمیرم اما قانون عدم انصراف ابداً اجازه فسخ مبادله را نمی‌داد و هرچه کردم به در بسته خورد و سرآخر من تنها ماندم با دریایی از تباهی. من ماندم و یک سیاهچاله‌ی عظیم در قلبم. یک خلأ تاریک که هر لحظه مکرر می‌شد و هیچ نوری وارد آن نمی‌شد تا لااقل به قدر ذره‌ای از وحشت تنهایی‌ام کاسته شود. و مهمیرای من کجا بود. یگانه منفس و تنها مؤنسم. آخرین پناه بی‌کسی‌هایم و امید متفرد گذر از رنج‌های بی‌پایانم. آه که مهمیرای من کجا بود؟ نمی‌دانستم.

فهرست مطالب کتاب

نسرین
نیهوه
هلما
تریشا
پی نوشت