معرفی و دانلود کتاب نفرین کوچ
برای دانلود قانونی کتاب نفرین کوچ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نفرین کوچ
کتاب نفرین کوچ نوشتهی خلیل سلطانی کردشامی، متشکل از 5 داستان کوتاه جذاب و خواندنی با مضامین گوناگون است که هر کدام از آنها پند و نکتهی آموزندهای را در بردارد.
کتاب نفرین کوچ برای چه کسانی مناسب است؟
خواندن این کتاب به دوستداران ادبیات و داستان خوانی پیشنهاد میشود.
با خلیل سلطانی کردشامی بیشتر آشنا شویم:
او از سال 1352 در شهرستان بروجن به دنیا آمد. از همان دوران کودکی به نقاشی، طراحی و خطاطی علاقه داشته و در این زمینهها مشغول به فعالیت بود. خلیل سلطانی از دوران دبیرستان شروع به نویسندگی و سرودن شعر کرد. او موفق به دریافت مدرک کارشناسی خود در رشتههای ادبیات و حقوق شد.
در بخشی از کتاب نفرین کوچ میخوانیم:
کاوه مثل جوانی مجنون تمام شب را دور خودش میچرخید. بارها به سر جای اولش برگشته و از همان نقطهای که آریانا دسته گل را به درون رودخانه پرتاب کرده بود، به اطراف نگریسته و دوباره به خیابانها زده بود. ولی چیزی عایدش نشده بود. موقع اذان صبح به خانهی خودش رسید. به درون خانه پا گذاشت. خانهای که تمیز و منظم شده بود برای پذیرایی از میهمان غریبه. روی تخت چوبی قدیمی افتاد و دیگر چیزی نفهمید. وقتی از خواب بیدار شد، مبهوت و سردر گم بود. نمیدانست چیزی که در ذهنش بود حقیقت داشته یا خواب دیده است. اصلا نمیدانست صبح است یا شب. گیج و منگ بود. گوشی را برای شارژ به پریز زد و رفت آبی به دست و صورتش زد. بدون اینکه چیزی بخورد از خانه بیرون زد و مستقیم بجای شب پیش رفت. تازه یادش آمد که سازش را نمیداند کجا گذاشته.
دوباره شروع کرد به گشتن و جستجو کردن. هر کسی او را میدید متوجه رفتار غیر عادیاش میشد. بیش از آنکه دنبال آدریانا بگردد، دنبال یک دلیل قانع کننده بود. چیزی که باعث شده بود یکباره همه چیز به هم خورده و نیست و نابود شود. ولی هرچه تقلا میکرد چیزی نمییافت. چشمهایش به دسته گل شب قبل افتاد.
گل و برگها پژمرده و خشک و پلاسیده شده بودند. کارت تقدیمی را از داخل جیبش درآورد، نگاهی به آن انداخت و دوباره داخل جیبش گذاشت و یکباره راه افتاد. اینبار به سمت خانه میرفت. پیاده و دوان دوان رفت تا به خانه رسید. در را باز کرد و به داخل خانه رفت. همه با صدای شنیدن در، متوجه حضور او شده و به سمتش هجوم بردند. بیش از آنکه پرسشی داشته باشند، نگران او بودند. چهره و قیافهاش نشان از حال و روزش میداد. ولی میخواستند دلیلش را بدانند. هرکسی چیزی میپرسید. و کاوه حتی نمیتوانست به چشمهایشان نگاه کند. کمال خان زیر بازویش را گرفت و گفت: این چه قیافه ایه!؟ انگار کشتیاش غرق شدن! نمیدونی دیروز تا حالا چی به سر ما اومده!؟ دختره نیومده بود!؟ میخوام صد سال سیاه نیاد. مگه قحطش اومده!؟ یچی هست دختر. دنیا که به آخر نرسیده!؟
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار ناشر
مقدمه
آخرین شلیک
نفرین
گمشده
تنبور
اتفاق تلخ
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نفرین کوچ |
نویسنده | خلیل سلطانی کردشامی |
ناشر چاپی | نشر عطران |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 124 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7343-52-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |